آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند |
در چشم آمد خیال آن در خوشاب
آن لحظه کزو اشک همی رفت شتاب پنهان گفتم براز در گوش دو چشم مهمان عزیز است بیفزای شراب |
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کزین فسانه و افسون مرا بسی یادست |
توانگرا در رحمت به روی درویشان
مبند و گر تو ببندی خدای بگشاید |
دی وعده داد و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سرست |
تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا |
الا یا ایها ساقی ادر کاسا ونا ونها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هرکجا هست خدایا به سلامت دارش |
شاهد شیرین من برده دل و دین من
برد دل و دین من شاهد شیرین من |
نه هر درخت تحمّل کند جفای خزان غلام همّت سروم که این قدم دارد |
اکنون ساعت 01:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)