پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   لغات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=213)
-   -   اهمیت فراگیری اصطلاحات زبان انگلیسی- اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English (http://p30city.net/showthread.php?t=13880)

رزیتا 09-22-2009 03:53 AM

اهمیت فراگیری اصطلاحات زبان انگلیسی- اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English
 
اهمیت فراگیری اصطلاحات

اصطلاحات (idioms) کلمات و عبارات ثابتی هستند کـه یـا از لحاظ گرامری غیرعادی هستند (مثل «Long time, no see!» و یا از این جهت که دارای معنی‌ای هستند که نمی‌تواند از معانی کلمات تشکیل دهنده آن استخراج شود (مانند: It's raining cats and dogs!).
هر زبانی دارای اصطلاحات خاص خودش می‌باشد و اغلب فراگیری آنها برای زبان‌آموزها دشوار می‌باشد.


مثال:

معنی تحت اللفظی (نه یک اصطلاح):

- She broke the ice with a small hammer and dropped it into the blender.
- او با کمک یک چکش کوچک یخ را شکست و آن را داخل دستگاه مخلوط کن انداخت.

معنی اصطلاحی (یک اصطلاح):

- Before the conference began, the speaker broke the ice with a joke.
- قبل از آغاز کنفرانس، گوینده با یک لطیفه کارش را شروع کرد.
همانطور که می‌بینید، این عبارت (to break the ice) دو معنی متفاوت دارد که معنی تحت‌اللفظی آن «شکستن یخ» و معنی اصطلاحی آن «کاری را آغاز کردن» می‌باشد.

افعال چند قسمتی (Phrasal verbs) نـوع دیگری از اصطلاحات هستنـد که آنهـا را اغلب در انگلیسی محاوره ای می‌توان شنیـد. ساختـار افعـال چنـد قسمتی بـه صورت فعل + حرف اضافه (verb + preposition) می‌باشد و غالباً از 2 و گاهی 3 کلمه تشکیل می‌شوند. یک فعل چند قسمتی برای خود معنی خاصی دارد که با معنی کلمات تشکیل دهنده آن متفاوت است.


چند مثال:

1.
back out جر زدن، خلف وعده کردن

2.
put off به تعویق انداختن

3.
show off خودنمایی کردن

اصطلاحات و افعال چند قسمتی در انگلیسی محاوره‌ای نیز بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرند و در بسیاری از آزمونهای زبان انگلیسی و از جمله در بخش شنیداری آزمون تافل نیز مهارت شما در شناخت و درک اصطلاحات انگلیسی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

اصطلاحات نقش بسیار مهمی را در زبان انگلیسی ایفا می‌کنند و در واقع کاربرد آنها چنان گسترده است که برای برقراری ارتباط مؤثر، چه در شنیدن و صحبت کردن و چه در خواندن و نوشتن، کاملاً ضروری به نظر می‌رسند.

درک صحیح این اصطلاحات و یافتن این حس که آنها کی و چگونه مورد استفاده قرار بگیرند واقعاً می‌تواند توانایی شما را در خواندن متون انگلیسی و درک مکالمات روزمره افزایش دهد. اما چطور می‌توان این حجم زیاد اصطلاحاتی را که در نوشتارهای روزمره وجود دارد، فرا گرفت؟

یک راه این است که لغات کلیدی خاصی را در زبان انگلیسی در نظر بگیرید و اصطلاحات مرتبط با آن را فرا بگیرید. بعنوان مثال لغت head، لغت کلیدی بسیاری از اصطلاحات است. یک «دیکشنری اصطلاحات» خوب حداقل 40 اصطلاح روزمره که دربرگیرنده این لغت می‌باشد را فهرست می‌کند. لغات کلیدی دیگری که با این هدف می‌توان جستجو کرد عبارتند از: رنگها، حیوانات معمولی، اعضای بدن (مثل چشم: eye) پدیده‌های طبیعی (مثل باد: wind، خورشید: sun و...).

یک روش دیگر آن است که اصطلاحات انگلیسی را با اصطلاحات زبان مادری خودتان مقایسه کنید. این می‌تواند یک تمرین جالب و در عین حال وسیله‌ای برای بخاطر سپردن مؤثرتر اصطلاحات باشد. مثالهای زیر را در نظر بگیرید و به شباهتشان با معنی فارسی آنها دقت کنید:

4.
Close your eyes to something
معادل فارسی: چشم پوشی کردن / معنی ظاهری: چشم خود را برروی چیزی بستن

5.
Button one's lips
معادل فارسی: زیپ دهان خود را کشیدن / معنی ظاهری: دکمه‌های لب خود را بستن!

6.
Get something off one's chest
معادل فارسی: دل خود را خالی کردن / معنی ظاهری: چیزی را از سینه خود خارج کردن

7.
Get up on the wrong side of the bed
معادل فارسی: از دنده چپ برخاستن / معنی ظاهری: از سمت نادرست تخت برخاستن

8.
Give someone the cold shoulder
معادل فارسی: با کسی سرد برخورد کردن / معنی ظاهری: به کسی شانه سرد دادن!

9.
Stand on one's own two feet
معادل فارسی: روی پای خود ایستادن / معنی ظاهری: روی دو پای خود ایستادن

10.
Open a can of worms
معادل فارسی: آتش در لانه زنبور کردن / معنی ظاهری: یک قوطی پر از کرم را باز کردن

11.
Scrape the bottom of the barrel
معادل فارسی: کفگیر به ته دیگ رسیده / معنی ظاهری: ته بشکه را تمیز کردن

12.
Two heads are better than one
معادل فارسی: یک دست صدا ندارد / معنی ظاهری: دو تا کله بهتر از یکی است

13.
Keep something under one's hat
معادل فارسی: تو دل خود نگه داشتن / معنی ظاهری: چیزی را زیر کلاه خود نگه داشتن

14.
A bad vessel is seldom broken
معادل فارسی: بادمجان بم آفت ندارد / معنی ظاهری: یک ظرف بد به ندرت می‌شکند

15.
White lie
معادل فارسی: دروغ مصلحت آمیز / معنی ظاهری: دروغ سفید


در ضمن بخاطر داشته باشید که با اصطلاحات همانند یک «تک واژه» برخورد کنید: یعنی همیشه کل عبارت را در دفتر لغتتان یادداشت کنید و از یادداشت یک یا چند کلمه از اصطلاح مورد نظر و یافتن معنی آنها خودداری نمایید، زیرا همانطور که گفته شد اصطلاحات برای خود معنی خاصی دارند و با معانی کلمات تشکیل دهنده خود تفاوت اساسی دارند.

SonBol 04-27-2010 12:34 PM

اصطلاحات روزمره انگلیسی
 
اصطلاحات روزمره انگلیسی


16.
STRING ALONG
كسي را به بازي گرفتن. كسي را سر كار گذاشتن
Bob doesn't wanna marry your sister. He's just stringing her along.

17.
IN STITCHES
از خنده روده بر شدن ريسه رفتن،
The play had us in stitches for hours.

18.
IN THE DOGHOUSE
كم محلي كردن ،محل سگ هم به كسي نگذاشتن. توي دردسر افتادن
Because I forgot my wife's birthday, I have been in the doghouse for the pa.

19.
GO INTO A NOSEDIVE
سريع افت كردن. مثل برق پايين آمدن. شديدا تنزل كردن
Oil prices are doing to a nosedive.


20.
TAKE A RAIN CHECK
به وقت ديگري موكول كردن
I'm pretty busy on Friday, could I take a rain check on your invitation?


21.
GET AWAY CLEAN
از مجازات فرار كردن
After robbing the bank, the robbers spent off in a waiting car and got away clean.


22.
CATCH SOMEONE RED-HANDED
سر بزنگاه كسي را دستگير كردن. مچ كسي را گرفتن
The hoodlums were tempering with the public phone when the police arrived and caught them red-handed.


23.
CROSS MY HEART!
به جون خودم قسم مي خورم!
I didn't break the glass. Cross my heart!


24.
GET THE SHORT END OF THE STICK
كلاه سر كسي رفتن. به حق خود نرسيدن
Martin's very unhappy because he got the short end of the stick again.


25.
HIT THE NAIL ON THE HEAD
تو خال زدن. به هدف زدن. درست حدس زدن
I guess we need a lot of money to carry out the plan.
You're absolutely right. You've hit the nail right on the head!


26.
LET SLEEPING DOGS LIE
پا روي دم سگ نگذاشتن. دنبال دردسر نگشتن. پا نگذاشتن روي دم كسي
Don't raise the issue again. It's almost forgotten. Let sleeping dogs lie

forrest 05-21-2010 10:32 PM

اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی
 
اصطلاحات انگلیسی - اصطلاحات کاربردی انگلیسی


27.
The nature is calling me

با اجازه اتون یعنی دستشویی دارم:d

natanaeil 06-21-2010 06:47 PM

28.
my salad days
روز های به یاد ماندنی گذشته....


29.
fat chance
when pigs fly(وقتی خوکها پرواز کنند)
عمرا

دانه کولانه 06-21-2010 08:08 PM

the frogs will singing atta-father if river goes to up.

ساقي 06-22-2010 11:06 PM

this is the correct form: ....

if the river flows upwards, , even the frog could sing abo ata.
aboata is a way of persina traditional singing it is not the ofhter of ataMr. dane kulane
if you nedd any help with your english i would be happy to helpyou loooooooooooooooooool
:d;)

HARLI 06-23-2010 12:32 PM

اصطلاحات روزمره و مفید زبان انگلیسی - اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی
 

30.
cry over spilk milk
گذشته ها گذشته

31.
in a jiffy
سه سوته

32.
making goof
به قول عامیانه سوتی دادن

33.
have golden tuch
دستش طلاست

34.
add insult injury
نمک روی زخم پاشیدن

natanaeil 07-19-2010 12:46 AM

swan song
معنی لفظی: آواز قو( قوها قبل از مرگشون آواز می خونن)

لحظه آخر؛ وداع

natanaeil 07-26-2010 12:51 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط دانه کولانه (پست 158899)
the frogs will singing atta-father if river goes to up.

مث اینکه فارسیشم داریم
اگه آب رودخونه سر بالا بره قورباغه ها ابوعطا می خونن

مهرگان 03-14-2011 08:04 PM

1.To let up:
Means: to slacken- lessen in intensity = شل کردن، شدت رو کم کردن
if the rain lets up a little, they may begin the parade.
It has rained for three days, without letting up.

2.To lay off:
Means: to dismiss temporarily, generally because of lack of work = مرخصی، بیکاری موقتی عموما به دلیل نبود کار
During this season of the year, they often lay off many workers at that plant.
If business continues to be slow, we may have to lay off one or two people.
Was John fired or laid off?


3.To blow out:
Means: to explode- go flat, said generally of tiers = منفجر شدن، بیشتر در مورد تایر ماشین بکار میرود
On our trip to Florida, one of our tires blew out.
If a tire blows out while one is driving at high speed, it can be very dangerous.

4.To get on:
Means: to enter- board = وارد شدن، سوار شدن
I always get on the bus at the 2nd station.
William gets on the subway at the same station every morning.

5.To get off:
Means: to leave- descent from = ترک کردن، پیاده شدن از
Helen got off the bus at 43rd street.
At what station do you usually get off the subway?

6.To put on:
Means: to place of oneself, said particularly of clothes = پوشیدن لباس
Mary put on the scarf and left the room.
Why is John putting on his hat and coat?
Put your hat on, before you leave the house.

7.To take off:
Means: to remove, said also of clothes = برداشتن، بیشتر درمورد لباس بکار میرود، از تن در آوردن
Take your sweater off in this warm room.
John took off his hat, and entered the room.

8.Tired out:
Means: extremely tired = بسیار خسته
I have worked very hard today and I am tired out.
A long walk tired her out.

9.To call on:
Means: to visit = ملاقات کردن، دیدن
Last night several friends called on us.
How many salesmen call on you every day?

10.To call up:
Means: to telephone = زنگ زدن، تماس گرفتن
Oh! I forgot to call up yesterday, although I had promised to call you up exactly at 3:00.
Did anyone call me up while I was out?


مهرگان 12-08-2011 12:06 PM

new idioms --- اصطلاحات جدید
 
1. To point out
Means: to indicate = نمایش دادن
What important buildings did the guide point out to you in your trip around the city?
The teacher pointed out the mistakes in my composition.
A friend pointed the president out to me.
2. To be over
Means: to be finished, ended = تمام شدن
After the dance was over, we all went to a restaurant.
The chairman said that the meeting would be over in an hour
3. To figure out
Means: To calculate, to study carefully in order to understand = نتیجه گیری کردن، مطالعه دقیق
This letter is so hardly written that I can't figure out what the writer is trying to say.
How long did it take you to figure out the cost of that machine?
Ben is most attractive and intelligence, and yet Moira won't marry him! I can't figure her out!
4. To put off
Means: To postpone = به تعویق انداختن
The meeting was put off until next week.
There is an old saying in English which goes, "Never put off until tomorrow what you can do today".
If Tom can't come to the conference, let's put it off until tomorrow.
5. To be up
Means: To be ended _ said only of time = تمام شدن زمان
"The time's up!" The teacher said at the end of the hour.
We will have to stop the practicing of piano, the time's up.
6. To be about to
Means: To be on the point of, ready = آماده برای انجام کاری
I was just about to leave, when you telephoned.
We were about to start dinner when Tina arrived.
7. As yet
Means: up to the present time, as of now = تا حالا
As yet, we have not had an answer from him.
She said that she has not telephoned him as yet.
8. To have to do with
Means: To have some connection with = رابطه داشتن با
Dose the new vice-president have anything to do with the work of the export department?
Ralph insists that he had nothing to do with writing that letter.
What does that new director have to do with me?
9. To go out
Means: To leave – also means to cause burning = ترک کردن، سوزاندن
When I telephoned they told me that he had gone out.
Have you a match? This cigarette has gone out.
The match went out before he had the chance to light the fire.
10. To wear out
Means: To become shabby or useless from wear = آنقدر کهنه که دیگر نپوشی!
I must buy a new suit, this one is worn out.
Rough roads wear my tires out.

مهرگان 01-21-2012 11:43 AM

معانی افعال با حروف اضافه ی مخصوص - اصطلاحات فعلی
 
معانی افعال با حروف اضافه ی مخصوص - اصطلاحات فعلی




بعضی از افعال در زبان انگلیسی دارای حروف اضافه خاصی هستند که بعد از آنها قرار میگینرد و گاهی
معانی بخصوصی دارند، این دسته از افعال را نباید با اصطلاحات فعلی اشتباه نموده البته باید توجه نمایید که معنی افعال
در این موارد عوض نمیشود در حالیکه اصطلاحات فعلی معنی دیگری نسبت به ریشه فعل دارند .
21. Abandoned to = رها کردن، ترک کردن
They abandoned their fellow soldiers to the enemy

22. Absolve from = بخشیدن (از)
They were absolve from blame for the mistakes

23. Absorb in = مجذوب کردن به، علاقمند بودن به
He was too absorbed in his work to hear the bell

24. Accede to = موافقت کردن با
We cannot accede to the request for an extension of time

25. Answer to = توضیح دادن
She had to answer to her father for her behavior

26. Account to = توضیح دادن
She had to account to her father for her behavior

27. Accuse of = متهم کردن به
They were accused for stealing

28. Acquit of = تبرئه کردن از
They were acquitted of blame for their mistake

29. Accustomed to (be accustomed to) = عادت داشتن به
He is accustomed to this climate

30. Acquainted with = آشنا کردن به
She acquainted him with the situation

مهرگان 04-15-2012 04:58 PM

رنگ ها در اصطلاحات زبان انگلیسی
 
رنگ ها در اصطلاحات زبان انگلیسی
Black
Black as coal: شدیداً تاریک یا پلید و شیطانی
[Her heart is black as coal.]
قلب سیاهی دارد.
Black as the night: شدیداً تاریک
[My bedroom is always Black as the night.]
اتاق خوابم همیشه تاریکه.
Black out: بی‌ هوش کردن، از هوش بردن
[High elevation tends to make me black out.]
بلندی حالمو بد می‌کنه.
Black out: خاموشی مطلق (بر اثر قطع برق)
[The electricity went off and caused a black out.
برق رفت و همه جا خاموش شد.
to Black list someone: کسی را در لیست سیاه گذاشتن
[He can't find work because he was black listed.
نمی ‌تونه کار پیدا کنه چون اسمش رفته تو لیست سیاه.
*معادل [black ball someone] هم به همین معناست. سابقه لیست سیاه به دوره مک کارتی برمی‌گردد. در آن زمان هر کس تصور می‌شد کمونیست است نامش را در لیست سیاه می‌ نوشتند و سپس او را می‌ کشتد.
to Give someone a black eye: کبود کردن چشم کسی
[I made a comment his friend and he gave me a black eye!]
در مورد دوستش یه چیزی گفتم اونم محکم کوبید پای چشمم.
Black and white: پلیس، ماشین پلیس
[A black and white pulled up to the curb.
یه اتومبیل پلیس کنار جاده توقف کرد.
*سابقاً در بعضی از جاها ماشین ‌های پلیس سیاه و سفید بوده است به همین دلیل گاهی اوقات از این اصطلاح برای خود پلیس هم استفاده می ‌کنند.




Blue
What in blue blazes? : از سر تعجب و ناراحتی
[What in the blue blazes is going here?]
وای خدای من، این جا چه خبره؟
Blue: افسرده، غمگین
[I'm feeling sort of blue.]
امروز حال خوشی ندارم، پکرم.
Out of the blue: یکهو از جایی خارج شدن
[The other driver appears out of the blue.]
آن یکی ماشین معلوم نیست از کجا پیداش شد.



Gray
Gray area: موضوع گنگ و مبهم
[I'm having trouble answering you because that's a gray area.]
برای جواب دادن به سوال شما مشکل دارم چون سوالتان گنگ و مبهم است.
Gray matter: مغز، مخ، هوش
[I don't know why he makes such stupid mistake; I guess he just doesn't have much gray matter.]
نمی ‌دونم او چرا همچین اشتباه احمقانه ‌ای کرد، فکر می‌کنم اصلاً مخ نداره.



Green
Green: تازه ‌کار
[I wouldn't hire him if I were you, He's really green.]
اگه جای شما بودم استخدامش نمی‌کردم، واقعاً تازه‌کاره.
to look Green around the gills: مریض و ناخوش به نظر رسیدن
[What's wrong with you? You look green around the gills.]
چته؟ ناخوش به نظر میای.
*این عبارت برای ماهی ‌ها استفاده می‌شد و gill به آبشش ماهی می ‌گویند و وقتی دور آبشش ماهی سبز باشد معلوم می‌ شود ماهی مریض است و قابل خوردن نیست... اما حالا دیگه در مورد آدما هم استفاده می‌شود.
Green with envy: به شدت حسادت کردن
[When I told her the news, she was absolutely green with envy.]
وقتی خبر را بهش گفتم کاملا معلوم بود از حسادت داره می ترکه.



Pink
In the pink: سرحال بودن
[You look you're in the pink today.]
امروز خیلی سرحال و قبراق به نظر می ‌رسی.
Pinky: انگشت کوچک
[He always wears a ring on his pinky.]
همیشه تو انگشت کوچیکش یه حلقه داره.
Tickled pink: هیجان زده
[When H heard about your new job, I was tickled pink.]
وقتی خبر کار تازه ‌ات را شنیدم خیلی هیجان زده شدم.



Purple
Purple passion: آرزو داشتن، به شدت علاقمند بودن
[I have purple passion to become an actor.
آرزو دارم بازیگر بشم.

Red
Beet red: خیلی قرمز، شدیداً سرخ
[She turned beet red from embarrassment.]
از تعجب رنگ لبو شد. (این اصطلاح را خود ما ایرانی ‌ها هم می‌گوییم.)
Catch someone red-handed: سر بزنگاه مچ کسی را گرفتن
[I know he's guilty. I caught him red-handed.]
می ‌دانم گناهکاره. خودم سر بزنگاه مچشو گرفتم.
To paint the town red: مهمانی رفتن
[We are going to paint the town red tonight.]
امشب داریم می‌ریم مهمونی.
Red: کمونیست
[I think he's a Red.]
فکر کنم اون یه کمونیسته.
Red hot: فوق العاده
[The team is red hot.]
اون تیم معرکه ‌اس.
Red neck: متعصب، مرتجع
[His father is a real redneck.]
پدرش واقعاً آدم متعصبیه.
To see red: عصبانی شدن
[When I saw her with someone else, I saw red!]
وقتی او را با یکی دیگه دیدم خونم به جوش آمد.


White
White-lie: دروغ مصلحتی
[I didn't want to go to work today, so I told my boss a white lie.]
امروز نمی‌خواستم برم سرکار، این بود که به رئیسم یه دروغ مصلحتی گفتم.



Yellow
Yellow: ترسو
[You're not going to confront her? What are you, yellow?]
نمی‌خوای باهاش روبرو بشی؟ چی هستی؟ یه بزدل؟

مهرگان 04-15-2012 05:19 PM

اصطلاحات روز مره زبان انگلیسی سلام علیک در زبان انگلیسی در کشورهای مختلف - greetings in english
 
اصطلاحات روز مره زبان انگلیسی سلام علیک در زبان انگلیسی در کشورهای مختلف - greetings in english

1) برای سلام کردن تو کشور هایی مثل انگلستان و استرالیا معمولا از hello و تو کشورهای امریکا و کانادا از hi استفاده می کنند.

2) how are you doing رایج ترین عبارت برای احوال پرسی تو امریکاست.

3) اشتباه رایج : باید دقت کنین که عبارت how do you do برای احوال پرسی نیست یعنی شما نباید در جواب بگین fine ,thanks بلکه به معنی "خوشوقتم" ـه . که شما وقتی برای اولین بار با کسی اشنا میشین ازش استفاده می کنین و ضمنا شما هم باید در جواب یا بگین how do you do یا nice to meet you

4) از عبارت های what's up و how's it going برای احوال پرسی های غیره رسمی و دوستانه استفاده کنید.در جواب how's it going (یعنی خوش می گذره ؟ یا دنیا بر وفق مراده یا نه؟) می تونین از عبارت it's going good استفاده کنین.

5) از عبارت good night می تونین برای خداحافظی هنگام غروب تو موقعیت های رسمی استفاده کنید.دقت کنید که عبارت های good evening و good morning برای سلام کردنه نه خداحافظی.

6) برای پرسیدن از زندگی یا کار و بار افراد عبارت های زیر رایجه:
how's your family?
how's your work / business ?
how's your life?
how are you getting along in your new job / at school /...?
با کار جدیدت / مدرسه چطوری؟
what's new?
تازه چه خبر؟
مثال:
A:how's your work?
B:It's ok / It's awful
A:hi Jim
B: hi Tom . what's new?
A: not much / nothing much
خبری نیست / خبر چندانی نیست
A: how are you getting along in your new job?
B: Im doing well , thanks
7) برای احوال پرسی با فرد بیمار از عبارت های زیر استفاده کنید:
How do you feel today? / how are you feeling today
امروز چطوری؟
Are you feeling any better?
هیچ بهتری؟
How's your backache / stomachache ....
کمر دردت / دل دردت چطوره
مثال:
A: how do you feel today?
B: I feel much better , thanks
8) اگه از کسی بخوایم که سلام ما رو به کسی برسونه از عبارت های زیر استفاده می کنیم:
Say hello to ( your dad) for me.
سلام منو به (پدرت) برسون.(تو موقعیت های دوستانه)
Remember me to (your mom)
سلام منو به (مادرت) برسون.(تو موفقیت های دوستانه)

9) از عبارت های زیر می تونین برای خداحافظی استفاده کنین:
See you later/ soon / in two hours
بعدا / به زودی / تا دو ساعت دیگه می بینمت.
Have a nice day / weekend / trip / flight ...
روز / اخر هفته / مسافرت / پرواز خوبی داشته باشی
So long
خداحافظ / قربانت (صمیمانه و غیر رسمی)

10) به این نکته ی ظریف دقت کنین که از عبارت nice / good to meet you وقتی که فردی رو برای اولین بار ملاقات می کنین و از عبارت nice to see you هنگام دیدن دوستی که مدتها بود که ندیدینش ، استفاده کنین . از عبارت It's was nice seeing you again هم می تونین هر وقت دوستی رو دیدن و با اون مدتی صحبت کردین ، در پایان صحبت و هنگام خداحافظی استفاده کنین.

مهرگان 07-12-2012 10:41 AM

اصطلاحات کاربردی و عامیانه در زبان انگلیسی
 
اصطلاحات کاربردی و عامیانه در زبان انگلیسی

grocery store اشاره داره به همون سوپری (بقالی!) هایی که سر کوچتون هست و معمولا هم از شیر مرغ تا جون ادمی زاد توش پیدا میشه!

2- to Hail a cab یعنی تاکسی گرفتن به این صورت که کنار خیابون وایسین و دستتونو تکون بدین یا صدا بزنین که تو ایران هم این کار خیلی رایجه.

----------------------

- دو اصطلاح come in و come on in رو تو فیلم های امریکایی خیلی زیاد میشنوین. هر دو هم معنی هستن و برای وقتیه که از کسی بخواین که بیاد تو. یعنی معنیشون در حالت کلی میشه “بیا تو”.
حالا نکته اینجاس که اگه دقت کرده باشین معمولا come in رو با please میارن اما با come on in تقریبا هیچ وقت please نمیارن.
علتش هم اینه که come in خیلی خودمونی تره و در مقابل come on in هم با اینکه تقریبا حالت اینفرمال داره اما بار ادبی داره. نه اینکه بگم come in زشته نه ، درواقع come in حالت خنثی داره! یعنی نه زشته و نه مودبانه در حالی که come on in خودش به تنهایی یه عبارت مودبانه ست برای همینه که با please نمیاد در حالی که چون come in حالت خنثی و خیلی خودمونی تره ، موقع استفاده یه please بهش اضافه می کنن.
البته خود come on in رو ممکنه که بشنوین با please بیارن که طبیعیه.
با نمونه ی فارسی این عبارت بهتر متوجه قضیه میشین:
“بیا تو” »» خیلی خودمونی – نه زشته و نه مودبانه
“تشریف بیارین” »» مودبانه
“لطفا تشریف بیارین” »» مودبانه
اوردن لطفا تو “لطفا تشریف بیارین” یه کار اضافیه. ما لطفا رو میاریم تا عبارتمون مودبانه باشه اما وقتی خود عبارت “تشریف بیارین” یه عبارت مودبانه اس پس اوردن لطفا یه کار اضافیه

----------------------

۱- همگیه شما با کاربردهای would اشنا هستین اما جالبه بدونین که این واژه تو گفتگوهای روزمره یه کاربرد جالب و البته کمی هم گیج کننده داره. به مکالمه ی زیر دقت کنین تا بگم اون نکته ی گیج کننده اش چیه:

A: this car keeps breaking down. It’s driving me mad
B: too bad. Sounds like you got a real lemon. I would sell that car and buy a new one

تو جمله ی بالا شخص b نمیگه که ماشینی فروختم بلکه میگه اگه جای اون فرد بود این کار رو میکرد. در واقع انتهای جمله b اینطوریه : if I were you, I would sell that car یعنی من اگه جای تو بودم اون ماشینو می فروختم. می بینین که if I were you حذف شده و تو فارسی هم ما همین حذف رو داریم یعنی مثلا به جای اینکه بگیم ” اگه من جای تو بودم اون ماشینو می فروختم” میگیم : “من بودم اون ماشینو می فروختم”
A: این ماشین مرتب خراب میشه. داره دیوونم می کنه.
B: چه بد. به نظر میاد که چیز بیخودی گیرت اومده. من بودم اون ماشینو می فروختم و یکی جدیدشو می خریدم.

----------------------

Deal از این جهت واژه ی مهمیه که تو کشور مصرف گرایی مثل امریکا یه واژه ی بسیار پرکاربرد محسوب میشه. اگه راتون به این کشور بیوفته ، بارها و بارها با این واژه رو به رو میشین.
ببینین معادل دقیقی برای Deal تو فارسی نیست. برای همین باید تو جمله توضیح بدم. Deal یعنی قیمت توافقی یک کالا به طوری که به نفع طرفین باشه (یعنی قیمت مناسب یا بهتر بگم قیمت کم یا ارزون)

مثال:I got a good deal on this cell
عبارت بالا میگه که من قیمت موبایل رو مناسب دیدم (به قیمت ارزونی با فروشنده به توافق رسیدم) و اونو خریدمش.

مثال: فرض کنین که دارین میرین به یه فروشگاه اونجا ممکنه موقع قیمت کردن کالاها ، فروشنده بهتون بگه : you can’t find a good/better deal anywhere
فروشنده داره به شما میگه که هیچ جا این جنسا رو با این قیمت خوب (منظور ارزون) نمیتونی پیدا کنی.

مثال: you can buy 2 pants for $10 which sounds like a good deal
” شما می تونین با ۱۰ دلار دو تا شلوار بخرین که به نظر پشنهاد خوبیه”

خب پس بیاین اینطور نتیجه بگیریم که: A good deal: a good price or offer
فرمول کلی deal: get/find a (good/great/better) deal on something
پس دقت داشته باشین که با حرف اضافه ی on باید بکار برده شه.


مهرگان 07-12-2012 12:42 PM

اصطلاحات عامیانه و کاربردی در زبان انگلیسی - Idioms in English
 
اصطلاحات عامیانه و کاربردی در زبان انگلیسی - Idioms in English



an arm and a leg
خدا تومن
_____________
ants in your pants
یه جا ساكن نشدن. وول داشتن
_____________
all ears
سرا پا گوش شدن
_____________
in a jiffy
سه سوت
_____________
come off it
چرند نگو
_____________
hillbilly
خزوخیل
_____________
big house
هلفدونی. زندان
_____________
boozehound
دائم الخمر
_____________
buy the farms
مردن. فوت كردن
_____________
Test the water = سبک و سنگین کردن
_____________
A horse of different color = بی ربط بودن موضوع
_____________
It is a raining cat and dog = it is a torrent
_____________
A man about town = a man who goes to fashionable parties
_____________
Poke your nose in to sth =فضولی کردن
_____________
Make a mountain out of mole hill =از کاهی کوهی ساختن
_____________
Charity begins at home = چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است
_____________
Snitch on = چغولی کردن
_____________
Get sb’s goat = روی سگ کسی را بالا آوردن
_____________
tread on your toes = پا روی دم کسی گذاشتن



Islander 07-12-2012 09:18 PM

خیلی جالب بود مهرگان جان.
یکی از اصطلاحاتی هم که من خیلی استفاده می کنم و به نظرم خیلی بامزست اینه
liar liar, burn on fire
دروغگو دشمن خداست!

توی یکی از قسمت های عصریخبندان میون بازی بچه ها شنیدم. بیشتر مورد استفاده بچه هاست!!

Islander 07-15-2012 11:49 AM


Keeping in the Closet


مخفی نگه داشتن، به صورت راز باقی گذاشتن










Islander 07-17-2012 10:14 PM



The sooner, The better
هر چه زودتر بهتر



مهرگان 11-29-2012 02:22 PM

اصطلاحات مفید و روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English
 
اصطلاحات مفید و روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English

let me set the fire!!!!

دعواتون بندازم!


i looked the other way!

خودمو زدم به کوچه ی علی چپ!


he is a liar liar!

یه روده ی راست تو شکمش پیدا نمیشه!


:ummummum:

مهرگان 01-20-2013 02:12 PM

لغات و اصطلاحات روزمره مهم در زبان انگلیسی - idioms in English
 
لغات و اصطلاحات روزمره مهم در زبان انگلیسی - idioms in English
لغات و اصطلاحات روزمره مهم در زبان انگلیسی - idioms in English


She is really "dressed to the teeth"

حســـابی تیپ زده!




okh! your name is on the tip of my tongue!

اسمتون نوک زبونمه!

مهرگان 02-11-2013 12:31 AM

اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی
 
اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی
اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی


high five!
بزن قدش!



never say die!
کار نشد نداره!


you're master over me!
سروری!


your wish is my command
امر، امر شماست، هرچه شما بفرمایید


easy come, easy go
بادآورده را، باد میبرد..


go ahead, i'm all ears
ادامه بده، سراپا گوشم


bully for you!!
دمت گرم!!

مهرگان 04-02-2013 11:06 PM

اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی
 
اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی


curiosity killed the cat ..... کنجکاوی کار دست آدم میده

they are ratting me out ! .... دارن منو لو میدن

you just clam up and tell him nothing ....... دهنتو میبندی و هیچی بهش نمیگی

let's clear the air ! ..... بیا شک و شبهه رو برطرف کنیم !
دوستان یه هویی! یه اصطلاحی یادم اومد تو کلاس زبان معلم عزیزمم گفتش: Clouds in the dawn .. امیدوارم درست یادم اومده باشه چون بعدش کلی صحبت کردیم که: ابری در افق! با شرکت ... ! اما کاربرد و معنیش رو مطمئن نیستم مثل اینکه در باره اوضاع وخیم بود! یا اینم الان یادم اومد: storm in the cup! اینم همچین معنی یی داشت! لطفا اگه میدونید راهنمایی کنید! نمیدونم درست میگم معنیشون رو یا نه!


مهرگان 04-11-2013 12:15 PM

اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی
 
اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی
اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی

that does it!

دو تا معنی داره

1- تموم شد
مثلا شما فرمی رو پر کردید، وقتی تموم شد میگید که:
That does it, now we can post the form

2- صبرم تموم شد
That does it! cant stand these kind of behavior in this class anymore
بسه دیگه! صبرم تموم شد! دیگه همچین رفتارهایی رو سر کلاس تحمل نمیکنم

مهرگان 07-16-2013 05:43 PM

اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی - تفاوت اصطلاحات و ضرب المثل ها - آشنایی با اصطلاحات
 
اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی - تفاوت اصطلاحات و ضرب المثل ها - آشنایی با اصطلاحات
اهمیت فراگیری اصطلاحات روزمره انگلیسی - لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی
تفاوت اصطلاحات و ضرب المثل ها - آشنایی با اصطلاحات

تفاوت اصطلاحات و ضرب المثل ها - آشنایی با اصطلاحات
غیربومی زبانان و کسانیکه سعی در زادگیری زبان دوم خود دارند همواره در مقوله اصطلاحات دچار مشکل بوده اند؛ چراکه در مقوله اصطلاحات، معنی یک اصطلاح بیانگر جمیع مفاهیم واژه ها و کلمات تشکیل دهنده آن نمیباشد و عمدتا نمیتوان از روی واژه ها و کلمات متشکله ی یک اصطلاح معنی دقیق و منحصر آن را استنباط کرد. به عنوان مثال وقتی که با اصطلاحات:
Don't lose your head = کنترل خود را از دست نده (به اعصاب خود مسلط باش)

Don't fall for him = گول حرف های او را نخور

He is too far off! = او خیلی از مسئله پرت است!

برخورد میکنیم میبینیم که جمیع معنای کلمات در این اصطلاحات با معنای کلی آنها کاملا متفاوت است. اصطلاحات از نظر ساختار دستوری از دستور زبان و یا گرامر خاصی پیروی نمیکنند و ممکن است ساختار گرامری یک اصطلاح منحصربفرد بوده و فقط بیانگر مفهوم خاص همان اصطلاح باشد.


از مقدمه کتاب:
CLIMAX – 5th Edition – Dictionary of Expressions, proverbs and idioms .

مهرگان 07-26-2013 03:24 PM

اصظلاحات روزمره زبان انگلیسی - اصطلاحات عامیانه و کاربردی
 
اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - اصطلاحات عامیانه و کاربردی

May you never see a bad day
, چشمت روز بد نبینه

They send you on a wild goose chase ,
!اونها تو رو دنبال نخود سیاه میفرستن

I'm at my wit's end!
, عقلم دیگه به جایی قد نمیده

The heat is on!
, اوضاع پسه! (هوا پسه)

he turned out to be yellow ,
تو زرد از آب دراومد

Don't rush me ,
هولم نکن


Love is your face
جمالتو عشقه

;)

منتظر اصطلاحات، کلمات و جملات کاربردی بیشتر باشید :53: :){پپوله}

مهرگان 08-19-2013 05:26 PM

جملات و اصطلاحات مفید و کاربردی در زبان انگلیسی - انواع مختلف تشکر کردن در زبان انگلیسی
 
جملات و اصطلاحات مفید و کاربردی در زبان انگلیسی - انواع مختلف تشکر کردن در زبان انگلیسی

How to Say Thank You

I appreciate
I appreciate the assistance
I appreciate your consideration...
I appreciate your time
I especially appreciate
My sincere thanks
My sincere appreciation
Thank you for the help
Thank you for your assistance
Thank you for taking the time
Thank you for your consideration
Thank you for your encouragement
Thank you for your time.
Thank you for your support.

چطور تشکر کنیم؟!!

تشکر از دستياري ان
تشکر از توجه شما
متشکر م ازوقت تان
تشکر مخصوص
تشکر صمیمانه
قدردانی صمیانه
مرسی برای کمک تان
متشکرم از شما برای همکاری تان
مرسی از این که برام وقت صرف کردین
مرسی برای توجه شما
ممنون از شما برای تشویق اتان
مرسی از شما برای وقت اتان
مرسی از حمایت شما

مهرگان 08-26-2013 10:18 AM

اصطلاحات روزمره و کاربردی در زبان انگلیسی - اهمیت فراگیری اصطلاحات در زبان انگلیسی - Expressions and Idioms in English
 
اصطلاحات روزمره و کاربردی در زبان انگلیسی - اهمیت فراگیری اصطلاحات در زبان انگلیسی
Stay in touch ............... در تماس باش

What a pity! ................. !چه حیف
What a shame! ................ !شرم آوره

Give me a five .................. بزن قدش

Hi Bye ..................... شیر تو شیر

Make up your mind ........... حواست را جمع کن

Say hello to somebodey .. به کسی سلام رساندن
منبع: پیج اصطلاحات و جملات کاربردی زبان انگلیسی در فیسبوک

مهرگان 08-27-2013 01:45 PM

جملات و اصطلاحات مهم و کاربردی زبان انگلیسی - Idioms and Expressions in English
 
جملات و اصطلاحات مهم و کاربردی زبان انگلیسی - Idioms and Expressions in English
اصطلاحات روزمره و کاربردی در زبان انگلیسی - اهمیت فراگیری اصطلاحات در زبان انگلیسی



I'm not in a good mood today .......... امروز زیاد حال و حوصله ندارم

Don't mess up with me ................................... با من کل کل نکن...

alas for you ..........................................................وای به حالت

I will walk over you .......................................سوسکت می کنم

I will waste you .............................................. نفله ات می کنم


مهرگان 08-28-2013 12:05 PM

اهمیت فراگیری اصطلاحات زبان انگلیسی- اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English
 
اهمیت فراگیری اصطلاحات زبان انگلیسی- اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English
اصطلاحات مفید زبان انگلیسی (امریکن) درمورد رانندگی

* fire up : وقتی میگیم Fire up یعنی روشنش کن ، اتیشش کن!

...
You don't need to fire up the car if you are only going a few blocks

" نیاز نیست که ماشینو روشن کنی وقتی قراره فقط به اندازه ی چند تا بلاک بری"

............................................................ ..............................

وقتی تو ماشین هستین و می خواین به راننده بگین که سریع تر بره (گاز بده) ، می تونین از عبارت های زیر استفاده کنین:

step on it : بجنب ، گاز بده

step on the gas

let it rip

hit it (اینو قبلا تو یه فیلمی شنیده بودم. یه اصطلاح slang ـه)


اصطلاح step on it معنیش اینه: بجنب (نه الزاما گاز بده) پس میشه جاهای دیگه ای هم استفاده کرد. یعنی ممکنه دارین با کسی پیاده جایی میرین و دیرتون شده تو این لحظه هم می تونین بگین step on it.

............................................................ ..............................

یعنی تخته گاز رفتن ، با سرعت رفتن ......... drive at top/full speed

............................................................ ..............................

دوتا اصطلاح slang محبوب punch it و floor it تقریبا با هم مترادفن

Punch it و floor it یعنی یهو پاتو بذاری رو گاز. خب اگه ماشین بی حرکت باشه و بخوای این کار رو بکنی ، ماشین یهو از جا در میره! (take off). باید حرفه ای باشی که بخوای تو حرکت مثلا تو دنده دو این کار رو بکنی!

مثال:
as soon as he jumped in the car, punched it and drove off at top speed

به محض اینکه پرید تو ماشین ، پاشو گذاشت رو گاز و سریع متواری شد.


منبع:جملات و اصطلاحات مفید در مکالمه انگلیسی (فیسبوک)

مهرگان 08-29-2013 02:45 PM

اهمیت فراگیری اصطلاحات زبان انگلیسی- اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English
 
اهمیت فراگیری اصطلاحات زبان انگلیسی- اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English
اصطلاحات مفید زبان انگلیسی (امریکن) درمورد رانندگی

:Cut in
یعنی با سرعت و به صورت خطرناک بین ماشین ها حرکت کردن که اصطلاحا میگیم : "لایی کشیدن"

a blue Mercedes cut in right in front of me

............................................................ ................................

می تونم با تو (ماشین تو) بیام .........
? Can I catch a ride with you

............................................................ ................................

:Road hog
به کسی گفته میشه که طوری رانندگی می کنه که کل عرض جاده رو میگیره و به کسی هم اجازه ی سبقت نمیده!

............................................................ ................................

تو گفتگوهای روزمره یعنی خودرو ماشین ......................... Wheels

............................................................ ................................

:Run a red light
"چراغ قرمز رو رد کردن" که معمولا واژه ی red رو به کار نمی برن و فقط میگن run a light

A: what are you doing? You ran a light

B: I'm sorry but I'm in hurry

A: داری چیکار می کنی؟ چراغ (قرمز) رو رد کردی.

B: شرمنده ولی من عجله دارم.

............................................................ ................................

:Pull over
اگه اینو پلیس بگه یعنی اینکه "بزن کنار" و اگه راننده ی امبولانس بگه منظورش اینه که "بکش کنار" (تا من رد شم).

............................................................ ................................

یه slang ـه به معنی ماشین قراضه ................................. Beater

............................................................ ................................

چپ کردن/شدن ، چپه کردن/شدن ...............................
Flip over

مثال: the car hit the tree and flipped over

............................................................ ................................

سه چیزی که موقع رانندگی حتما باید همراهتون باشه:

گواهینامه .........................................
driver's license یا license

کارت ماشین ........................................................ registration

کارت بیمه (شخص ثالث) ..............................
proof of insurance

............................................................ ................................

راهبندون(ترافیک سنگین) ....................................... Traffic jam

تو راهبندون گیر کردیم .................
we were stuck in a traffic jam

............................................................ ................................

:Ticket
به عنوان اسم یعنی "جریمه" و به عنوان فعل هم یعنی جریمه کردن ، speeding هم یعنی "سرعت غیر مجاز"

Hill was ticketed $100 for speeding

هیل به خاطر سرعت غیر مجاز جریمه شد

fine هم یعنی ticket ، یعنی جریمه کردن. امریکایی ها بیشتر از ticket استفاده می کنن تا fine

............................................................ ................................

محلی که خودرو می تونه اونجا دور بزنه ............................ U-turn

هم یعنی دور زدن ........................................
Do/make a u-turn

تو تقاطع بعدی دور بزن ....
Make a u-turn at the next intersection

............................................................ ................................

:Hang
تو گفتگوهای محاوره ای وقتی می خوایم به کسی بگیم که مثلا بپیچه سمت راست ، به جای turn right میگیم
hang a right

............................................................ ................................

:Run over
زیر گرفتن و be run over هم یعنی زیر ماشین رفتن

two children were run over and killed yesterday

دیروز دو تا بچه رفتن زیر ماشین و مردن

............................................................ ................................

:Back up
وقتی گفته میشه ترافیک back up ـه یعنی اینکه ترافیک خیلی سنگینه بطوری که ماشینا خیلی اهسته و کیپ و نزدیک بهم حرکت می کنن.

usually traffic is starting to back up all the way to Sherman avenue about morning

معمولا طرفای صبح تمامی مسیرهای خیابون شرمن ترافیکش خیلی سنگین میشه"

............................................................ ................................

:Box in
به حالتی گفته میشه کسی طوری ماشینشو کنار ماشین شما پارک کرده باشه که هیچ امکان حرکتی برای ماشین شما وجود نداشته باشه.

someone had parked behind us and boxed us in

............................................................ ................................

:Buckle up
وقتی استفاده می کنیم که به کسی بگیم کمربندشو ببنده

مهرگان 09-02-2013 11:05 AM

اهمیت فراگیری اصطلاحات زبان انگلیسی- اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English
 
اهمیت فراگیری اصطلاحات زبان انگلیسی- اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English


تو فارسی وقتی حوصله ی تعریف کردن قضیه یا اتفاقی که افتاده رو نداشته باشیم میگیم: “بیخیال، قضیه اش مفصله”

زیاد گفته شده که چنین مواقعی در انگلیسی از عبارت it’s a long story استفاده کنید، اما اگه در فیلم ها دقت کرده باشید این عبارت خیلی کم شنیده میشه و به جاش عبارت........

it’s complicated رو زیاد بکار میبرن.

از نظر لغوی یعنی قضیه اش/داستانش پیچیده اس اما درواقع با همون عبارت فارسی “قضیه اش مفصله” مترادفه. از عبارت it’s complicated وقتی استفاده میشه که کسی درباره ی جریانی سوالی می پرسه و شما حوصله ی توضیح دادنش رو ندارین یا خیلی مفصله و حوصله بره.

:Example
It’s pretty complicated and I don’t want to bore you

“قضیه اش مفصله، نمی خوام سرت رو درد بیارم”

............................................................ ...............................

تو مکالمات محاوره ای روزمره وقتی می خواهید بگید غذایی خوشمزه اس نگید it’s delicious ، بگید it’s tasty !

در محاوره به ندرت واژه delicious که بیشتر یه واژه ی مودبانه و رسمیه، شنیده میشه. بجاش بهتره از واژه ی خودمونی تره tasty استفاده کنید. واژه ی delicious رو ممکنه تو برنامه های اشپزی بشنوید یا مثلا ممکنه تو رستوران گارسون بگه:
I suggest our delicious chicken cheese enchiladas


مهرگان 09-02-2013 03:42 PM

دنیای اصطلاحات انگلیسی - Idioms in English - popular idioms in English
 
دنیای اصطلاحات انگلیسی - Idioms in English - popular idioms in English


everyone was rolling of laugh.همه ما از خنده روده بر شدیم.

ride double.دروغ شاخدار

go easy on that .بیخیال- سخت نگیر

God rest you.gentlemen!خدانگهدار آقایان

Give someone lip service. شیر کردن کسی با حرف .

GET off my bag.دست از سرم بردار .

to be all eyes.چهار چشمی پاییدن .

go fly a kite. برو پی کارت .

got the world by the tail. دنیا به کامش است .

grin and bear it.بسازو بسوز

he wouldn t harm a fly.آزارش به یک مورچه هم نمی رسد.

HUSH MONEY حق السکوت

HAND IN GLOVE .دست به یکی شدن

HOT NEWS.اخبار دست اول

HOLD THE FLOOR .مجال صحبت به دیگران ندادن

SICK-LEAVE مرخصی استعلاجی

DONT FROWN AT ME.به من اخم نکن

STAND FIRM سر حرفت بایست

A DROP OF KINDNESS.یک ذره محبت

HIT THE LINE.شجاعت به خرج بده
تشکر از وبلاگ: در پیچ و خم های ترجمه

مهرگان 09-02-2013 03:42 PM

دنیای اصطلاحات و Idiom های انگلیسی - English Idioms - most popular idioms in English
 
دنیای اصطلاحات و Idiom های انگلیسی - English Idioms - most popular idioms in English



THANKS. YOU DID YOUR BEST.متشکرم .سنگ تمام گذاشتی

IF YOU HAVE TIME. DROP BY TODAY.اگر امروز وقت داری یک سری به ما بزن

ROUND THE CLOCK شبانه روزی -24 ساعته

SHE KEPT HER PROMISE . او خوش قولی کرد .

I AM REALY BEAT . واقعا خسته و کوفته هستم

HE IS A POSY GUY.او ادم افاده ای است.

he is the man behind the curtain.او ادم اب زیر کاهی است

in the middle of nowhere, در ناکجا اباد

she was delirious. او پرت و پلا میگفت

i could eat a horse.خیلی گرسنه هستم

no offence. گله ای ندارم

thanks for the input. از ان توصیه متشکرم

dont bargain.چانه بی چانه

she is a rubber neck . او خیلی فضول است.

off the cuffفی البداهه در استین داشتن

do it or else .هر چی دیدی از چشم خودت دیدی!

i have my doubts. چشمم آب نمیخورد.

i dont feel like it . حالش را ندارم

eleventh hour.دقیقه نود. آخرین لحظه

it has seen better days.دیگر از رونق افتاده

dont show off پز نده

faır and square بیشیله پیله

leave ıt to me خیالتان راحت باشد. ان را به عهده من بگذارید .

you can keep ıt مال خودتان -پیش خودتان باشد .

she burst ınto tears بغضش ترکید .

ı dont care . به من چه - من که اهمیت نمیدهم

good appetıte . نوش جان

ıt made my blood run cold . مرا زهره ترک کرد .

ı dont fancy ıt. باب طبعم نیست

am ı dısturbıng you؟ ایا مزاحمتان هستم

quick tempered. آدم جوشی- آدم عصبی

out af date . از مد افتاده-منسوخ

look the other way .خود را به کوچه علی چپ زدن

he is very stubborn.او ادم سمجی است


با تشکر از وبلاگ: در پیچ و خم ترجمه

مهرگان 09-02-2013 03:43 PM

دنیای اصطلاحات زبان انگلیسی - دنیای اصطلاحات روزمره در مکالمات انگلیسی - تقویت زبان انگلیسی - most popular idioms in English
 
دنیای اصطلاحات زبان انگلیسی - دنیای اصطلاحات روزمره در مکالمات انگلیسی - تقویت زبان انگلیسی - most popular idioms in English


dont show off.خودنمایی نکن

it s driving me mad!دارد مرا دیوانه میکند!

too much for an effort.دنبال یک لقمه نان میدویم.

i was starved.من خیلی گرسنه بودم

spring it! زود باش بگو !

you are overreacting.بیجهت خودتان را ناراحت میکنید

hear me out first.اول گوش کن ببین چه میگویم

dont fall for him.گول حرفهایش را نخور

cross as two sticks.مثل برج زهرمار

away with me بزن به چاک -برو پی کارت

zip up your lip.هیچی نگو-زیپ دهانت را بکش

whats up?چه خبر؟

watch your tongue.مواظب حرف زدنت باش

i got a back.جا خوردم

he is a narrow minded guy.او ادم کوته فکری است.

he is a real bonehead.او خیلی احمق است- او کله پوک است.

he is a concited guy.او ادم خودخواهی است.

read between the line.موشکافانه با مسائل برخورد کردن

she wouldnt life a hand against a fly.آزارش به مورچه هم نمیرسد

stop hemming and hawing around.اینقدر من و من نکن

head someone off.کسی را معطل کردن

i cant answer that out of hand.بدون مشورت نمیتوانم به آن جواب بدهم.

play politics.مصلحتی عمل کردن- برخورد مصلحتی داشتن

give someone a punch on.با مشت کسی را زدن.

that is that.همین و بس

be all to the good.همان بهتر که این طور شد.

in a mad rush .هول هولکی-با عجله

but someone spilled the beans.اما یک نفر خبرها را زودتر لو داد.

jump the gun.شتاب زده شدن-دستپاچه شدن

he really turned me off.او واقعا مرا منزجر کرد.

whats been eating you lately?اخیرا چی شما را غمگین و اذیت میکند؟

he was warned that his job was on the line.به او هشدار داده شد که شغلش در خطر
است.

مهرگان 09-02-2013 03:46 PM

دنیای اصطلاحات پرکاربرد و روزمره زبان انگلیسی - most poular idioms in English
 
دنیای اصطلاحات پرکاربرد و روزمره زبان انگلیسی - most poular idioms in English


quick tempered. آدم جوشی- آدم عصبی

out af date . از مد افتاده-منسوخ

look the other way .خود را به کوچه علی چپ زدن

he is very stubborn.او ادم سمجی است

jumble- sale.حراجی خرت و پرت

in other hand. به عبارت دیگر - از طرف دیگر

hot air .باد هوا حرف مفت

go through fire and water .به اب و اتش زدن

from cover to cover. از اول تا اخر

it is a deal.قبول است

come rain or shine.حتی اگر از اسمان سنگ ببارد

answer back.زبان درازی کردن

black art .جادو جنبل کردن

give her a big hand .به افتخارش دست محکمی بزنید

he is a well wisher.او ادم خیرخواهی است.

good luck to you.خدا به همراهتان

it s just as much my business as yours .همان قدر که به تو ارتباط دارد به من هم
دارد.

he is a good neighborman.او ادم مهربانی است.

trying every situation may bring a solution.از این ستون به ان ستون فرج است.

give it another try.یک دفعه دیگر هم تلاشت را بکن.

give to him hot.پدر کسی را در اوردن

behave yourself.مودب باش

why do you make such a big deal out of this?چرا موضوع را اینقدر بزرگش میکنی؟


با تشکر از وبلاگ: در پیچ و خم های ترجمه

مهرگان 09-02-2013 03:48 PM

اصطلاحات روزمره و کاربردی زبان انگلیسی - لیست پرکاربرد ترین اصطلاحات زبان انگلیسی - Idioms and Expressions in English
 
اصطلاحات روزمره و کاربردی زبان انگلیسی - لیست پرکاربرد ترین اصطلاحات زبان انگلیسی - Idioms and Expressions in English


feel like a million dollars.احساس خیلی خوب و عالی داشتن
he was able to hang on.او توانست استقامت کند.
its very difficult to make ends meet.پرداخت هزینه ها خیلی سخت است.
dont die on me.مرا سر کار نگذاری.
flying away.بزن به چاک- برو پی کارت.
dont drag me into this.پای مرا وسط نکش
he is a trouble maker.او دردسر ساز است.
a hectic life. یک زندگی پر مشغله
a slip of the tongue. اشتباه لپی
act your age.خجالت دارد تو بزرگ شدی
are you out of mind? مگر عقلت را از دست دادی؟
as you please.هر طور راحتی.
become free of danger.چه باور کنی .چه نکنی
belive it or not.چه باور کنی .چه نکنی.
better late than never .بهتر است دیر بشود تا اصلا نشود.
bite your tongue.زبانت را گاز بگیر.
button your lip.دیگر حرف نزن
by any chance.بر حسب اتفاق
can i count on you?می تونم رویت حساب کنم ؟
he ducked out of the responsibility.او از زیر بار مسولیت شانه خالی کرد.
live and learn.زگهواره تا گور دانش بجوی.
get away with murder.جان سالم به در بردن
a bad apple.یک سیب بد.(بز گر گله را گر میکند.)
i m done. دیگر کارم تمام است-بیچاره شدم.
eat your heart out.دلت بسوزد.
dont walk out on me.مرا سر کار نگذاری
dont put yourself through hell.به خودت فشار نیار.
dont loose your hair.دست و پایت را گم نکن
dont loose your head.عقلت را از دست نده.
dont make an idiot out of your self.خودت را ضایع نکن.
dont make it sound like a big deal.زیاد قضیه را بزرگ نکن


مهرگان 09-02-2013 04:19 PM

اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - اصطلاحات روزمره و کاربردی زبان انگلیسی - Most Popular Idioms In English
 
اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - اصطلاحات روزمره و کاربردی زبان انگلیسی - Most Popular Idioms In English



he woke up on the wrong side of the bed today.او امروز سرحال نیست.


they take it for granted.انها خیلی متوقع شده اند. ( از کار انجام شده قدر دانی

نمیکنند.)


he was found guilty of the charge.او گناهکار شناخته شد.


be alert:حواست جمع باشد


dont speak ill of him :از او بدگویی نکن


he did it to save his face:برای حفظ آبرویش این کار راکرد


she told him the (bitter) truth.اب پاکی را روی دستش ریخت


dont show your teeth.تهدید نکن


stop being so nosy.این قدر فضولی (دخالت )نکن


this might get you in to trouble .:این ممکن است باعث دردسرت بشود.


thats my last offer.take it or leave it .این آخرین پیشنهاد من است .میخواهی بخواه، نمیخوای نخواه!

مهرگان 09-17-2013 12:20 PM

اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - لغات و جملات روزمره زبان انگلیسی - اصطلاحات مهم با کلمه ی پرکاربرد Odd
 
اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی - لغات و جملات روزمره زبان انگلیسی - اصطلاحات مهم با کلمه ی پرکاربرد Odd
لغات و جملات روزمره زبان انگلیسی - اصطلاحات مهم با کلمه ی پرکاربرد Odd



The odds are against him...

بخت ازش برگشته / شانسی براش نیست
-----------------------------------------------------------
The odds are in your favour

بخت بهش رو کرده / احتمال موفقیتش است
----------------------------------------------------------
What's the odds ?

چه فرقی می کنه ؟
-------------------------------------------------------
odds and ends

خرت و پرت / آت و آشغال
--------------------------------------------------
He is forty - odd years

چهل و اندی ساله شه
---------------------------------------------------------------
odd jobs

کار های جور وا جور / خرده کاری

He takes odd jobs, but nothing that would lead to a career
-----------------------------------------------
Against all the odds

با وجود تمامی مشکلات / علیرغم همه مخالفت ها

.Against all the odds, she conceived her first child at the age of 48
-----------------------------------------------------------
Please don't set two people at odds.

لطفا میون اون دو نفر را بهم نزن !

مهرگان 09-17-2013 01:05 PM

Haste Makes Waste

عجله کار شیطونه



---------------------------------------------------------------------------

Mad as a wet hen


http://s2.picofile.com/file/7939536127/madas.jpg

Really angry خیلی/ بشدت عصبانی

Ex. Her husband came home late and drunk again, and she was mad ...

as a wet hen!

شوهرش دیر و مست اومده بود خونه و همسرش خیلی عصبنی بود / کارد

بهش می زدی خونش در نمی آمد
----------------------------------------------------

Ex. 2- What you said made Mary mad as a wet hen.

چی گفتی که "مری" خیلی عصبانی شد / دیونه شد / کفرش در اومد


اکنون ساعت 05:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)