![]() |
سوالاتی در مورد جدایی نادر از سیمین (ابهامات) + نکات ظریف و قابل تامل
لطفا کسانی که هنوز این فیلم رو ندیده اند این بخش رو نخونن
موضع گیری کلی من : فیلم قشنگی بود و دوست داشتم و از دیدن سریال فیلمهای فرهادی خسته نمیشم از نظر گیرایی و استواری داستان مثل در باره الی نبود اما زیبایی های خاص خودش رو داشت دلیل ایجاد این تاپیک : همونطورکه در موضع گیری کلی من عرض کردم این فیلم و این کارگردان برای من پذیرفته شده هستند دلیل ایجاد این تاپیک ضد فرهادی گری نیست بیشتر میخوام دوستانی که فیلم رو دیدن در مورد داستانش بیایم حرف بزنیم و سوالتمونو بپرسیم من شبهاتی دارم که باید یه بار دیگه فیلم رو ببینم ممکنه همه ش حل بشه اما به هر حال سوالاتم رو از شمام میپرسم . جدایی نادر از سیمین و درباره الی بعد از فیلم در باره الی هر چی گشتم و فکر کردم راستش هیچ ایراد منطقی ای در داستان فیلم پیدا نکردم و همه چیز بر طبق خواسته و مقبولیات خودم بود هیچ کجا چیز غیر واقعی ای رخ نداد از اونها که من اسمش رو میذارم به اضطرار کارگردان هر اتفاقی غیر از انچه که در الی افتاد اگر می افتاد داستان رو از حالت منطقی و واقعی بودن خودش در میاورد همه چی درست بود اما در مورد نادر و سیمین من یه خرده نظرم خلاف اینه احساس میکنم یه جایی همزمانی این همه اتفاق درست و حقیقی نیست و دو قسمت که هیچ نشانی از پیش از انها برای بیننده وجود نداشت برای اینکه داستان بتونه جلو بره یهو رخ نمود و پدیدار شد از اونهاییکه کارگران میخواد پس میشه و لزوما در دنیای واقعی همچین داستانی به بن بست میخوره پس قسمتی از پازل رو خود کارگردان با دستهای خودش اجبارا حل میکنه که داستان بتونه جلو بره نقد من بر نقدها : من اصلا نقاد نیستم اطلاعات سینمایی هم ندارم یک بیننده اماتور هستم که دقیقا به اندازه یک بیننده اماتور حق دارم در سایت خودم هر گونه نظرم ولو غیر کارشناسی رو مطرح کنم من نود درصد نقد هایی که مینویسند بر فیلمها در فضای وب فارسی ضمن احترام بهشون نمیخونم و دوست ندارم این نقدها تمرینی برای ادبی نویسی یه متنه نه نقد سر راست و واضح و ساده ی یک فیلم . شعر مینویسند فضا سازی میکنند عموما در تایید فیلمه جز اونهایی که مغرضانه فیلم رو میکوبن و از اول معلومه خیلی کم دیده میشه قسمتهایی از داستان رو روش زوم کنند و در باره ش حرف بزنن بگن اینجاش مشکل داشت یا نداشت فیلم رو به طور کلی و با نگاه روانشناختی و جامعه شناختی تفیسر میکنند (خیلی هم خوبه اما کمه باید خود سناریو و داستان هم از نظر منطق از نظر خطاها و باگ ها {گوف ها} محک بخوره ) من و استواری سناریو و داستان و اتفاقات خط قرمز من برای اینکه اصلا فیلمی رو بخوام در موردش صحبت کنم خوشم بیاد یا نه اینه که اول باید داستان و اتفاقاتش کاملا منطقی و باور پذیر باشه هیچ کونه خطا واشتباهی توش دیده نشه مثلا یهو به خواست کارگردان در از پشت قفل نشه یا اون موقع شب به خواست کارگردان یه ماشین حتما رد بشه که اتفاقا شغلش مسافر کشی نیست با خانومش دعواش شده اون موقع شب به خاطر فیلم ما از اونجا رد شده . بنابراین اگر تنها یک اتفاق اینطوری در فیلم بیفته که تاثیر به سزایی بخواد بذاره توی فیلم من شاید اصلا از ادامه دیدن فیلم صرف نظر کنم این حق من یا هر کسیه که خط قرمزش چی باشه به همیت خاطر هست که من هیچ وقت با هیچکاک اشتی نمیکنم ! . --------------------------------------------- در پست بعدی سوالات و دریافت های خودم از فیلم و کاراکترهاش عرض میکنم. ========================= اگر حوصله ندارید کامل بخونید یک راست مراجعه کنید به سوالی که برای من جوابش مشخص نیست : http://p30city.net/showpost.php?p=215758&postcount=12 ==================== نظر شما ؟: سن ترمه با قیافه ترمه هم خوانی داشت ؟ سن شهاب حسینی به عنوان شوهر با راضیه خوانایی داشت ؟ کسی که بچه ی بالای 4 ماه بچه ش از بین بره ایا سریع میتونه فرداش با اون شدت و غلظت توی دادگاه و پاسگاه بیاد و بدوه و بره و داد بزنه و کار کنه و و و و و ؟ چی شد که خانم معلم از نادر رو برگردوند و دیگه کاری باهاش نداشت ؟ پدر بزرگ و حجت چی شد ؟ واسه کی سیاه پوشیده بودند ؟ ترمه پیش باباش موند یا مامان ؟ و یک ابهام اساسی که در صفحه دوم این نوشته پرسیده ام و هنوز کسی جواب نداده . |
بازی بازیگرها :
بازیگری ها واقعا مثل همیشه عالی بود خیلی از اقای شهاب حسینی تعریف میکنند بله عالی بود ولی نادر هم عالی بازی کرد قاضی دادگاه (قاضی قاضی که نبود) هم واقعا نقشش رو درست انجام داد خانم حاتمی خوب بازی کرد ولی نقش طوری بود که شاید اگر کس دیگه ای هم بود همینو میتونست بازی کنه واقعا نقش طوری نبود که خانم حاتمی بتونه بیشتر از این هنرنمایی کنه ترمه (فکر کنم باید دختر اصغر فرهادی باشه ؟ ) هم معمولی بازی کردند راضیه (ساره بیات) هم واقعا خوب بازی کرد اگر اشتباه نخونده باشم ظاهرا ایشون چند ماه برای ایفای خوب این نقش با چادر و مقنعه و ... همه جا ظاهر شده .. جایی نوشته بود خانم مریلا زراعی نتونسته مثل در باره الی خوب بازی کنه من اتفاقا به نظرم خیلی خوب بازی کردند نقش زیادی نداشت بیشتر از این چیکار میتونست بکنه ؟ خصوصا در داخل مدرسه وقتی حجت میره میگه قران بخور قسم بخور به نظرم خیلی طبیعی و استادانه بازی میکنه و متشنج میشه و دستاش میلرزه ... دختر راضیه که وژدان عمومی ما ادمها بود به نوعی هم خوب بازی کرد کلا نمیدونم چه سری بچه های این سنی مثل بچه ی ادم نقششونو بازی میکنند همیشه خوب ظاهر میشن انگاری همه ی ما ها در اون سن استعداد خوب بازیگری داریم بعد که بزرک میشیم هر کسی میره سراغ یه چی مثلا یکی میره بازیگریشو ادامه میده یکی میره مدیر سایت میشه ! . به نظر من بهترین سکانس بازی این دختر خانوم کوچیک وقتی بود که ترسش از نادر رو با عقب رفتن خودش وقتی که قرار بود نادر دفتر نقاشیش رو بهش بده نشون داد .. مصنوعی نبود و بیننده راحت فهمید که این دختر از این مرد میترسه .... شاید سلامی هم که به پیرمرد کرد وقتی داشت با کپسول اون بنده خدا بازی میکرد و نزدیک بود بکشش هم به چشم میومد . |
خلاصه داستان چیه از نظر من ؟
سیمین نمیخواد دخترش توی این کشور زندگی کنه نمیخواد توی این فضا باشه فضایی که نمیگه چیه ولی ازش اسم میبره و قاضی رو عصبانی میکنه و به واکنش وا میداره ؟ کدوم فضا خانم ؟ اینجا چشه ؟ بر عکس نادر به نظر من نه از سر بهانه جویی دوست داره دخترش اینجا بزرگ بشه و این شرایط رو ببینه و مهیای همین جامعه و همین زندگی بشه و معتقده که سیمین در مواجهه به مشکلات یا فرار میکنه یا تسلیم میشه یا پول خرج میکنه میخرش ( نمونه هاییش رو میبینیم حق با سیمینه که طبقه همکفت طبقه اول و طبقه دوم ! وقتی میخواد پول کارگرها رو بده که یه پیانو؟ رو میارن براش اول توضیح میده اما بعدش میگه پول این یه طبقه رو هم بهتون میدم)( یا در موضوع اصلی تر پول دادن به حجت برای خلاص شدن این ماجرا یا دور کردن دخترش از جامعه فعلی و بردنش به خارج به جای پرورش و اموزش چگونگی برخورد و انعطاف با این جامعه )(و موارد دیگر) دخترشون این طوری تعلیم نبینه بمونه بجنگه یاد بگیره توی پمپ بنزین همینو دیدیم در حالی که نادر سوار ماشینه دخترش ترمه رو میفرسته که بنزین بزنه وقتی بقیه ی پولش رو پس نمیدن دوباره ترمه رو میفرسته که بره بجنگه پولش رو پس بگیره و مزد این جنگیدنش رو به خودش دوباره پس میده . یا معتقده که غلط غلطه حتی اگر "خانم" معلم هم گفته باشه ... نادر داشت از دخترش ادبیات فارسی میپرسید گفت یه معادل فارسی برای گارانتی بگو گفت تضمین نادر گفت تضمین باز هم عربیه ترمه گفت اخه خانم گفته ... ایراد ؟ سن ترمه با قیافه ترمه هم خوانی نداشت حتی اگه ترمه واقعا 11 سالش باشه بازم این انتخاب اشتباه بود قیافه ش بزرگتر از 11 بود و این خیلی جالب نبود . بابا و مامان سر این اختلاف دارند ویزای رفتن به خارج اکی شده بر اثر دوندگی های سیمین و 40 روز دیگه باطل میشه نادر حاضر نیست تن بده به رفتن خصوصا که یه پدر پیر و بیمار داره که الزایمر داره و نمیتونه اونو تنها بذاره کارشون به دادگاه و طلاق میکشه اما به نظر میرسه هیچ کدام طلاق نمیخوان این طلاق بیشتر یه اهرم فشاره یعنی چقدر ماندن / رفتن برای طرفین مهمه و رسما کسی از طلاق استقبال نمیکنه این رو جلوتر خواهیم دید که سیمین الکی رفت دخترش رو هم خبر دار کرد که الکی میره تا نادر هم بیاد حتی از نحوه جمع و جور کردن وسائلشم و سی دی شجریان ! هم معلوم بود (اصغر فرهادی در فیلمش کپی رایت رو به رخ ببینده میکشه نادر و سیمین سی دی اورجینال موسیقی شجریان گوش میکنند نه کپی ! ) دیدین زیپ چمدان بسته نمیشد این یه نشانه بود همونطور که گیر کردن چادر به موتور در چهارشنبه سوری در ابتدای فیلم یه نشانه بود قاضی طلاق نمیده ... نادر کارمند بانکه شعور بانک پاسارگاد رو ببینین که با وجود اینکه سرمایه گذار فیلم بوده (فیلمی که بودجه ش به نقل از سایت فیلم 2 برابر فیلمهای معمولی هست ) و نادر که کارمند بانکه انتظار این رو نداره که نامی نشانی از پاسارگاد در فیلم و در محل کار نادر دیده بشه یادمون نره تبلیغ فلان ماکارونی رو ما چطور وسط یکی از سکانس های باغ مظفر دیدیم ؟ جلد یه ماکارونی رو توی ماکارونی پخته شده ی جلوی دست قلمراد دیدیم بیرون کشید گفت هااااا مال من جایزه داره ! . نادر که کارمند بانکه نمیتونه تنهایی به امورات پدرش رسیدگی کنه چون سیمین میره خونه مادرش ... و دختر هم پیش باباش میمونه به نظرم تحلیل سیمین درست بود : فکر کردی ترمه پیش تو مونده واسه اینه که تو رو میخواد ؟ نه اون فکر میکنه تنها راه جدا نشدن ما دو تا اینه که پیش تو بمونه ... اون الان داره زجر میکشه .. پس نادر یه نفر رو (راضیه) استخدام میکنه که به امورات پدرش رسیدگی کنه امورات ساده ای که در حد مواظبت از پدر برای از خانه بیرون نرفتن و قرص و دواها....است ... پدر الزایمر داره اما اندکی حرف میزنه لااقل به عروسش علاقه داره و مدام اسمش رو میاره ... و بلده بگه دستشویی .... اما سیمین که شال و کلاه میکنه که بره در یه سکانس زیبا پدر دست سیمین رو میگیره و نمیذاره بره ... الزایمر داره اما فرهادی میگه این میفهمه تویی که داری دستش رو به زور میگیری میبری دستشویی نمیفهمی و از فرداش پدر دیگه نه حرفی زد و نه حرفی زد ! جز تکرار چند باره ی نام سیمین و کثیف کردن شلوارش بدون اینکه نامی از دستشویی بیاره ... و این یه اتفاق بد تعبیر میشه ... ادامه .... |
راضیه بسیار معتقد و مذهبی هست
و همین زمینه ساز خیلی مسائل میشه پدربزرگی که تا دیروز لااقل نیازش به دستشویی رفتن رو خودش میگفت امروز دیگه نمیگه و خودش رو خیس میکنه راضیه ای که قرار بود فقط دارو بده و مواظب این باشه که بیمار از خونه بیرون نره الان نمیدونه چیکار باید بکنه برای تمیز کردن این بیمار به مرکز مشاوره مسائل مذهبی زنگ میزنه و سوال میپرسه ایا اشکالی داره این کار رو بکنه یا نه ؟ شوهر راضیه نمیدونه زنش وقتی که خودش سر کاره در شهر کار میکنه (اما خواهرش میدونه) راضیه حامله هست سوال : کسی که بچه ی بالای 4 ماه بچه ش از بین بره ایا سریع میتونه فرداش با اون شدت و غلظت توی دادگاه و پاسگاه بیاد و بدوه و بره و داد بزنه و کار کنه و و و و و ؟ معلم مدرسه ترمه (مریلا) میاد خونه به صورت خصوصی به ترمه درس میده . نکته حالب برای من این بود که بعد از اینکه مریلا رو توی خونه نادر با میک آپ زیبا و ارایش کرده میبینیم ( و شاید یه جورایی وسطای فیلم تداعی کننده رابطه ی بین زن همسایه که ارایشگر بود در فیلم چهار شنبه سوری و شوهر هدیه تهرانی بود) در چند سکانس بعد در مدرسه کاملا این میک اپ پاک شده بود و قیافه ها همه مدرسه ای شده بود ! میتونست این یه گوف باشه اگر معلم توی مدرسه ارایش میداشت . |
خلاصه من به درازا انجامید و چند روز پیش این تاپیک رو نیمه کاره رها و حذف کردم تا اینکه دوباره فیلم رو ببینم اما دوستان نامه دادند که به همین سبک و سیاق بنویسم و ادامه بدم متاسفانه هنوز نتونستم برای بار دوم فیلم رو ببینم و ممکنه قسمتهایی از اون رو هم فراموش کرده باشم .
داستان اینطور ادامه پیدا میکنه که راضیه در خونه نادر شروع به کار میکنه از طرف سیمین که خواهر شوهرش رو میشناخته انتخاب میشه تصور اولیه ش این بود که سیمین هم در اون خانه خواهد بود و تنها نیست در خانه یک مرد و پیش شوهر خودش کمتر مورد شماتت قرار میگیره اما سیمین خانم شال و کلاه کرده بود و داشت میرفت اما به راضیه این اطمینان رو داد که نادر مرد چشم پاکیه (خود نادر بعدها میگه خانم من شما رو که اصلا نمیدیدم تا میومدید میرفتم و وقتی هم میومدم میرفتید ... ) در روز اول مشخص شد که کار سنگین خواهد بود باید پدربزرگ رو تمیز کنه دستشویی حمام ببره و این کار یه زن نیست کار یه زن حامله هم نیست ... نادر بر میگرده روز اول از سر کار خانم معلم (مریلا) میاد خونه نادر که به ترمه درس خصوصی بده راضیه اعتراض میکنه که راهم دوره و نمیتونم بیام امروزم رو حساب کنید از فردا نمیام نادر میگه من به خاطر شما یه نفر رو جواب کردم چرا زودتر نگفتین .. راضیه میگه مگه شما گفتین باید ایشون رو دستشویی ببرم .. نادر تازه میفهمه که پدرش از دیروزی که سیمین از اون خونه رفته پدرش دیگه تکلم نمیکنه و دستشوییش رو خودش نمیره و... بنابراین قبول میکنه پول راضیه رو میده و از جلوی دوربین میره کنار نباید الان جلوی دوربین باشه . راضیه هم که نزدیکی های خانم معلمه و یه خش و بش با هم کرده اند و در مورد شکم و بچه و زایمان و دکتر و ... حرفهایی میزنن و مریلا به راضیه شماره و ادرس یه دکتر زنان (یا سونوگرافی) رو میده ... راضیه از خونه میره بیرون چند لحظه برمیگرده به نادر میگه شوهرمم بیکاره میتونه کارای پدرتون رو بکنه میخوای بگم بیاد ؟ میگه بیاد راضیه میگه بهش نگی من میومدم کار میکردم بنابر این نادر نمیدونسته که شوهر این خانم نمیدونه کار میکنه .. اتفاقات مهم بعدی اینه که فردا دوباره خود راضیه بر میگرده چون شوهرش اون روز نمیتونسته بیاد ... اتفاقات مهم توی این روز میفته .. پدربزرگه در غفلت راضیه و دخترش از خونه بیرون میره که روزنامه بخره ... عادت به رفتن برای روزنامه خریدن داره و بعدها که یه پولی گم میشه شک ادم بر این میره که پدربزرگه برده روزنامه بخره اما به ظاهر اینطور نیست راضیه میره دنبالش پیداش میکنه تصویر به بیننده میخواد این پیام رو برسونه که الان یه اتفاق میفته مثلا پدربزرگه با یه ماشین تصادف میکنه اما این صحنه بدون هیچ اضافاتی تموم میشه .. |
نادر بر میگرده خونه میبینه کسی در رو باز نمیکنه ..
زنگ میزنه ... کسی باز نمیکنه ... ازهمسایه میپرسه که چند ساعت پیش راضیه رو دیده بود ..(توضیح این قسمت را جلوتر خواهم گفت) بنابراین میره از داخل ماشین کلید رو میاره میاد داخل خونه میبینن پدر بزرگه در وضعیت بدی از تخت افتاده در حالیکه دستاش به تخت بسته بوده و نزدیک بوده بمیره .. میره سر کشو میبنه یه مقداری پول نیست ... دخترش رو میفرسته توی یه اتاق که جلوی چشم اون کیف دختر راضیه رو نگرده .. میگرده و پولی توش نیست .. راضیه و دخترش چند ساعت بعد به خونه بر میگردن ... نادر عصبی (زیاد ! ) داد و پرخاش که کجا بودی چرا بابامو به تخت بستی ول کردی و .. راضیه توضیح میده که به خدا یه کاری یه مشکلی پیش اومد باید میفرتم مجبور شدم ببندمش به تحت برم ... نادر فکر میکنه کار هر روزش بوده پولو میگرفته پیرمرد زبون بسته رو میبسته به تخت و میرفته و دم دمایی که نادر برگرده اینم میومده .... بیننده اینجا تصور میکنه که راضیه رفته بوده سونوگرافی و پیش دکتر (هنوز مطمئن نیستم اره یا نه ...اما با تعاریفی که بعدا میکنه به نظر میرسه رفته دکتر ) (شایدم رفته پیش طلبکارای شوهرش که نندازنش زندان ) ( اما این اخری نمیتونه باشه ... چرا ؟ چون موبایلی ندیدیم داشته باشه ... و شوهرشم نمیدونسته اینجاست ... پس هیچوقت ممکن نیست یه کار اظطراری پیش اومده باشه از طرف طلبکارای شوهرش ) جر وبحث نادر و راضیه بالا میگیره ... نادر میگه چرا رفته بودی اون اتاق پشتی سر کشو ؟ میگه من نبودم و ... دعواشون میشه نادر میگه تو پول برنداشتی ؟ در واقع نادر هیچ کار غیر اخلاقی ای انجام نمیده سوال میپرسه و حق داشته .. .دعواترشون میشه ! زنه قسم میخوره که نکرده این کارو اصلا توی اتاق نرفته ... خلاصه راضیه رو از خونه بیرون میکنه بی اینکه هیچ اتفاقی بیفته دوباره (الان یادم نیست دقیقا چطور شد که : ) چند دقیقه بعد در باز میمونه راضیه و دخترش میان داخل قسم میخورن که دزدی نکرده اند .. دوباره نادر از در بیرونشون میکنه راضیه مقاومت میکنه و اصرار و طی یه اتفاق از خونه بیرون میفته قطعا فرهادی واسه اینکه به ما بفهمونه که نادر قصدش کتک زدن یا هل دادن یا خشونت به اون زن نبوده اون صحنه رو در فیلم میاره که یکبار این زن بدون دردسر از خونه توسط نادر بیرون میشه و دفعه دوم حادثه و اتفاق بوده .. پولی که گم شده به اندازه دستمزد یک روز راضیه بوده دستمزد ماهانه ی اون 300 هزار تومن روزانه ش میشه 10 هزار تومن به نظر شما با 10 هزار تومن میشه یه دکتر زنان رفت ؟ یا حتی 10 هزار تومن ارزش دزدی رو داره ؟ راضیه ادعا میکنه که بچه ش سقط شده ... بر اثر مشاجره ش با نادر و از خونه پرتش کرده بیرون و خورده به نرده ها ... میرن بیمارستان پیشش شوهره میفهمه قضیه چیه .. دعوا ... کار به شکایت و شکایت کاری میرسه ... اون از این شکایت میکنه که بچه م رو کشتی این میگه بابام رو ول کرده رفته بابام دچار جراحت شده .. برای تکمیل این شکایت نادر باباش رو میبره پزشکی قانونی اونجا ثابت کنه که جراحت داره بر اثر افتادن از تخت ... وجدان نادر اجازه نمیده که از پدرش بی زبان و مریضش به عنوان سند و شهادت استفاده کنه پشیمون میشه و بر میگرده در حالی که در سکانسی که باباش رو در حمام داشت میشست دید که دست چپ باباش دچار جراحت شده ... |
وسطای مشاجره در دادگاه میبینیم که راضیه پا میشه میره بیرون حتی شوهرش رو هم میپیچونه بهش نمیگه چرا ...
به قول دوستم ادریس بعدا متوجه میشیم که احتمالا رفته از حاج اقای انلاین سوالاتی بپرسه که دیگه الان میدونیم چه سوالاتی بوده ...(اما اگر اره ! خب معلومه حاج اقا میگه حرامه ! و روی حرف حاج اقا که نمیشه حرف زد متخصص دینه پس باید مثل بچه ی ادم برگرده پیش قاضی و بازپرس بگه من مشکوکم به .. ) یه مساله ای هست که در این فیلمهای فرهادی دیده میشه ادمها خوب مطلق نیستند بد مطلق هم نیستند داره میگه راضیه مذهبیه واسه یه عوض کردن شلوار یه پیرمرد زنگ میزنه به یه مرکز مشاوره مذهبی اما همین ادم دروغ هم میگه منفعت طلبی هم میکنه ... البته ممکنه اقای عباسی منتقد سینما که البته واقعا خوندن ایرادات مطروحه ش گاها لذت بخشه بفرمایند فرهادی دقیقا با این حرکت خواسته مذهب و مذهبیا رو ابهام انگیز نشون بده اما به نظر من اینطور نیست چون نهایتا تصمیم کبری و نهایی راضیه اهمیت داره که همه میدونیم چی بود ... راضیه دروغ هایی میگه یه دروغ بزرگ به شوهرشه ... که نمیگه میره کار میکنه پنهان سازی بزرگ اینه که نکنه به خاطر اینکه حامله هستم به من کار ندهند بنابراین به نادر نمیگه حامله س هر چند معتقده که قیافه یه زن حامله مشخصه (واسه بنده ی بیننده که مشخص نبود ... ) دروغ واضح دیگه این بود که به همسایه نادر در مورد اشغالهایی که دخترش روی پله ریخته بود گفت ... کلا در این فیلم ادمها دروغ هایی میگن ...همونطور که توی درباره الی دروغ های ریزی گفته میشد که تعدادش زیاد هم بودند اما ما به سادگی از کنارش میگذشتیم این پوزخند فرهادی به ماست که ساده از کنارش میگذری چون خودت روزانه به سادگی ازشون استفاده میکرده ای و اخر فیلم وقتی حسابی حس میکنی این اتفاق انگار واسه خودت افتاده انگار واسه دوستای خودت این اتفاق فتاده انگار خودت پا شدی رفتی شمال اونجاست که پیام داستان مشخص میشه که دروغ میگی دروغ گوچیک میگی و همه اتفاقات از دروغ ها شروع میشه و به مصیبت ختم میشه .. بدتر اینکه میگه به قول یکی از نقد ها 13 دروغ در این فیلم (الی) گفته میشه توسط کیا ؟ توسط دانش اموخته های دانشکده حقوق ! کسایی که قراره بیان در جامعه عدل رو بسط بدن با دروغ و ظلم مبارزه کنند این ادمها که جمع شده بودند برن شمال بر اساس پانتومیمی که بازی کردند (دم بچه های دانشکده حقوق گرم...) حقوق خونده بودند یکیشون که روی زن دست بلند میکنه ! (شوهر فراهانی) خود گلشیفته کلی دروع گفت و بقیه تا وقتی که همه چی خوب بود همه الی رو دوست میداشتند تا اینکه به خطر افتادند موضعشون عوض شد گفتند میخواست نیاد میخواست بگه اصلا این ادم ادم خرابی بوده ه بچه ها اموزش دروغ گویی دادند .... و و و و دانش اموخته های دانشکده حقوق .... ! . بعضی از اقوام ما هنوز دنبال اینن که در باره الی اخر نداشت این که فیلم نیست به چه دردی میخوره .. فیلم همین دروغ های کوچیک بود همین محک خوردن انصاف قضاوت من و تو در حق دادن به الی یا غیر الی بود .. توی این فیلم هم دروغ دیده شد گفته شد پنهان کاری نشون داده شد از هر طیف و سن و جنسی ... واسه اینه که این فیلم ارزش دیدن داره چون به دروغ دروغ رو پنهان نکرده ایم از مردم نشون داده ایم که هست این دروغ به یاد بیارین شخصیت پردازی حال به هم زن نرگس در سریال نرگس با بازی مرحوم گلدره که چقدر این ادم مثبت بود راست گو بود خطا نمیکرد اشتباه نمیکرد ... اینجا نادر دروغ گفت سیمین دروغ گفت راضیه دروغ گفت حجت دروغ گفت ترمه دروغ گفت خانم معلم دروغ گفت (بعدا به این نتیجه رسیدم دروغ نگفت و قسم الکی نخورد واقعا فکر میکرد نشنیده و این ترمه بود که بعد از اینکه نادر بهش گفت اره شنیدم به معلمش منتقل کرده بود) خواهر حجت دروغ گفت دختر خردسال راضیه دروغی نگفت پیرمرد دروغ نگفت نادر میخواست دخترش توی این شرایط چیزهایی یادبگیره اینجا رشد کنه ... اون میخواست دخترش یادبگیره اینجا چطور زندگی کنه ... و همون شد که اون میخواست .. دخترش یاد گرفت دروغ بگه اگر لازم شد همونطور که پدرش دروغ گفت چون لازم بود ... و این پیام فیلم بود ... پدری که میخواست دخترش در این شرایط رشد کنه و چیزهایی یاد بگیره که باهاش بتونه زندگی کنه دختر یه چیزایی یادگرفت که چگونه برای زندگی باید دروغهایی گفت .... دختر خردسال راضیه دروغی نگفت اما اون هم تمرین کرد که پنهان کاری کنه .. به باباش نگه که مامانش لباسای یه پیرمرد رو عوض کرده ... |
قاضی قرار بازداشت نادر رو صادر میکنه ...
سیمین یه چیزی از خودش یا خونه باباش میاره موقتا نادر بیاد بیرون .. حجت تهدید میکنه شاخ و شونه میکشه دیونه میشه طلبکارا هر روز یقه ش رو میگیرن .. میره مدرسه ترمه به همه میگه بابای این قاتله ... سیمین میترسه یه روزی اونم بچه ی اینا رو بکشه .. بنابراین دوست داره هر چی سریعتر حل بشه این قضیه .. با پول .. سیمین به دختر خودش میگه بابات میدونسته که اون زن حامله س ... بابا مدام میگه من نمیدونستم ... خانم معلم قران میخوره که اون موقع که از بچه و بارداری صحبت میکردن با راضیه نادر توی اون جمع نبود و نمیشنید .. نهایتا با مشخصاتی که سیمین میده به دخترش نادر مجبور میشه بگه اره من میدونستم حامله س و شنیده بودم .... من نفهمیدم چی شد که خانم معلم از نادر رو برگردوند و دیگه کاری باهاش نداشت ؟ بعد از اینکه رفت شهادتش رو پس گرفت ...؟ قضیه گره میخوره .. سیمین میره پیشنهاد میده که شما 15 میلیون بگیر بیخیال شو .. قبول میکنند .. میاد به نادر میگه ... نادر قبول نمیکنه .. به زور بهش میقبولانه.. روز بعد راضیه میاد پیش سیمین میگه من اون روزی که رفته بودم بابابزرگ رو از روزنامه فروشی بیارم ماشین به من زد و من مطمئن نیستم که اون حادثه باعث نشده باشه که بچه ی من از بین بره .. اگر اون 15 میلیون رو به ما بدین شاید حرام باشه و ما نمیخوایم اما اگر حجت بفهمه دیونه میشه .... سکته میکنه ... پس بیا خواهری کن نذار اون پول بیاد توی خونه ی ما.. سیمین دیگه نمیتونه کاری بکنه .. شب بعد میرن خونه حجت پولم میبرن ... نادر میگه من پولو اوردم هیچ مشکلی هم نیست اما راضیه به قران قسم بخوره که بر اثر ضربه نادر بچه ش از بین رفت .. راضیه قسم نمیخوره ... و رو به سیمین میگه مگه نفگتم نیاین ؟ مگه نگفتم ...... حجت دیونه میشه میره بیرون با اعصاب خراب و ارزوهای بر باد و طلبکارهایی در خانه ... صحنات اخر فیلم : نادر و زنش و دخترش از خانه بیرون میرن دنبال حجت ... یه ماشین با شیشه ی جلوی شکسته (سمت مسافر) مواجه میشن در سکانس بعدی سیمین و نادر سیاه پوش در دادگاه و طلاق میگیرن و ترمه در اتاقی بسته بدون اینکه به تماشاگر بگن (اما معلوم بود) انتخاب میکنه پیش باباش بمونه یا مامانش ... من معتقدم که بابابزرگه بود که مرد ... برای حجت سیمین سیاه نمیپوشه اونم توی دادگاه .. و یه دلیل دیگه هم که جلو تر خواهم نوشت ... نفهمیدم چطور مرد و ارتباطش با صحنه اخر و شیشه شکسته چی بود و چی به سر حجت اومد ... از هم جدا شدند اما به درخواست نادر این بار ! . |
خب تا اینجا خلاصه داستان بود ! .
چرا جدایی نادر از سیمین و نه سیمین از نادر در حالی که سیمین در ابتدای فیلم درخواست طلاق کرده بود ؟ من معتقدم که سیمین ول کرد رفت این مسائل رو پیش اورد (نظر نادر) سیمین این همه مشکل رو به وجود اورد اما مساله اساسی این بود که سیمین اخر فیلم توسط راضیه از اصل ماجرا باخبر شد .. فهمید که بر اثر تصادف اون بچه از بین رفته اما به نادر نگفت 15 میلیون ضرر ... سرشکستگی و اخر هم مرگ پدرش ... بنابر این نادر دیگه نمیتونست با این زن زندگی کنه.. از نظر اون اگر سیمین سوار خر شیطان نمیشد این اتفاقات نمی افتاد 2 مرگ زیان مالی درگیری و کشمکش و این همه مساله خراب شدن بت پدر پیش دخترش سرافکندگی برای اعطای پول به حجت ... سیمین باعث مرگ پدر نادر شد ... به همین خاطر این بار نادر درخواست جدایی داد . |
ترمه پیش باباش موند یا مامانش ؟
به نظر من پیش مامانش .... ترمه از تمام انچه که ارزش های اخلاقی نامیده میشه راست گویی نامیده میشه یک بار به خاطر پدر عدول کرد و پیش قاضی دروغ گفت تا پدرش رو برهانه ولی پیش پدری که الان ارزشش فروریخته و به پدری دروغگو تبدیل شده نمونه و بره پیش مامانش میرم پیش مامان اما برای اینکه شرمنده پدر هم نشده باشم هزینه هنگفت دروغگویی رو براش میپردازم . |
پولها ؟ پولها چی شد ؟ اخرش پولها رو کی برداشت ؟
بعد از اینکه فیلم تمام شد خیلی برام مهم بود که کسی میپرسه پولها چی شد ؟ مطمئن بودم که در دیدن بعدی فیلم میبینیم که در یه خرید معمولی و ساده یا یه اتفاق مشروع و معمولی یه پولی خرج میشه و این همون پوله و اشتباه میکرده اند ... پولها رو سیمین (از دید نادر سیمین نکبت ! ) (اصلا همه چی تقصیر سیمینه ! ) از کشو در اورد و به کارگرهایی که پیانو رو بالا اورده بودند داد (هزنه اضافی یک طبقه بیشتر) و چون داشت با تلفن حرف میزد (فکر کنم مطمئن نیستم) یادش نموند بگه نادر پول برداشتم از اونجا ... ----------------- |
ابهام !
چرا هیچ کسی نگفت بریم از دکتر یا سونوگرافی که راضیه رفته بپرسیم ببینیم وقتی معایته میکرده چی دیده ؟ مراجعه راضیه به دکتر قبل از ضربه نادر بود... اگه بر اثر تصادف با ماشین از بین رفته باشه که دکتره میفهمیده ... چرا نادری که این همه تیز بود و خودش گفت حالا دکتر گفته بر اثر ضربه مرده که حتما ضربه من نیست شاید شوهرش کتکش زده نگفت پاشیم بریم از دکتر بپرسیم ببینیم چی میگه ؟ من که میگم پدربزرگ که رفته بود روزنامه بخره .. راضیه رفت دنبالش .. ماشین به راضیه زد.. اومدن خونه .. شکمش درد میکرد چون تصادف کرده بود پدربزرگ رو به تخت بست رفت پیش دکتر ... |
سوال :
از اینکه نشون داد دختر راضیه سرش و گذاشته صدای نینی رو بشنوه و لبخند رضامندی مادر رو دیدیم (که یعنی بچه داره لگد میزنه) چی بود ؟ از اینکه نشون میده بچه با کپسول هوای پدربزرگه بازی میکنه نزدیکه بکشش چه هدفی داشت ؟ |
نقل قول:
در مورد جمله بالات باید بگم که اگه اشتباه نکرده باشم خود راضیه اخر داستان میگه که همچین اتفاقی افتاده پس جزو ابهامات نمیشه دوم باید بگم که در مورد اینکه ترمه پدر رو انتخاب میکنه یا مادر رو... ترمه از همون اول هم مادر رو انتخاب کرده بوده اما پیشش نمیره چون امید داره اگه پیش پدر بمونه مادر بخاطرش بر میگرده...اما وقتی بت پدر پیشش شکسته میشه و دیگه قرار نیست مادر برگرده خونه چون که قراره واقعی از هم جدا بشن ...پیش مادر میره... |
گاف جدایی نادر از سیمین ؟
گاف جدایی نادر از سیمین ؟
نقل قول:
هنوز این سوال اصلی مطرحه : نقل قول:
در سکانس فوتبال دستی بازی کردن بچه ها و نادر و پدر بزرگ یه تیکه ی کوچولو جاسازی میکنه ترمه وسط بازی میگه " سمیه خانوم خوشگل خانوم " این اشاره ای داره به اهنگ سوسن خانوم خوشگل خانوم که یکی دو سال پیش انگاری خیلی طرفدار پیدا کرده بوده یه سوال دارم ! اولین باری که نادر میره دادسرا سمت راست راهرو (نمای دوربین) نشسته بعدا حجت هم میاد در سمت مقابل پیش راضیه میشینه در نمای بعدی میبینیم نادر هم سمت چپ هست این یه اشتباهه به نظر شما ؟ |
واقعا علی بود
کلی لذت بردم اقا کورووش با قلم زیبایی در مورد فیلم حرف زدی نقل قول:
سوال اول همنطور که خودتم گفتی توی فیلم گفته شد ادم اگه نگاه کنه به قیافه یه زن حامله متوجه میشه که حاملس اما من خودم متوجه نشدم زن حاملس تا زمانی که دختر راضیه سرشو گذاشت رو شکم مادرش این باعث شد که منه ببیننده متوجه شم راضیه حامله س سوال دوم نمیدونم به نظر من منظورش این بود که ادم وقتی مسئولیت قبول میکنه باید حواسش به همه جا باشه پس راضیه باید حواسشو جمع میکر دیا نه اصلا باید اجازه نمیداد که دخترش به اتاق پدر بزرگ بره |
نقل قول:
سن ترمه با قیافه ترمه هم خوانی داشت ؟ خیر. مثه فیلمِ لاک پشتها هم پرواز می کنند که خیلی سعی کردم باور کنم دختر تو اون سن بچه تو اون سن! داشته باشه! سن شهاب حسینی به عنوان شوهر با راضیه خوانایی داشت ؟ آره. مشکل چی بود؟ به نظرم حتی خوب بود که شکسته تر نشون دادنش. کسی که بچه ی بالای 4 ماه بچه ش از بین بره ایا سریع میتونه فرداش با اون شدت و غلظت توی دادگاه و پاسگاه بیاد و بدوه و بره و داد بزنه و کار کنه و و و و و ؟ بستگی به فیزیولوژیِ بدن خانم ها داره! مثلِ زایمان که بعضی ها چند ساعت بعد از زایمان فعالیت خودشون رو شروع می کنن و بعضی ها ماهها تو ریکاوری اند!!! چی شد که خانم معلم از نادر رو برگردوند و دیگه کاری باهاش نداشت ؟ خب ترمه بهش گفت دیگه پدر بزرگ و حجت چی شد ؟ واسه کی سیاه پوشیده بودند ؟ فقط می دونم موقع درست و مناسبی از فیلم کنار رفتند. ترمه پیش باباش موند یا مامان ؟ اصلا مهم نیست نمی دونم چرا جماعت دنبال جواب این یکی ان شدید! مساله انتخاب ترمه نیست. مساله سیر وقایعیه که باعث میشه ترمه تو دوراهی قراربگیره. این که اتفاقات به ظاهر کوچیک زندگی چطور روی هم اثر میذارن و ناخواسته جهت زندگی رو تغییر میدن. |
نقل قول:
اصلا نیازی به مطرح شدن انتخاب نبود در کل لذت بردم از دنبال کردن این بحث |
مرسی در مورد اینکه مهم نیست که ترمه پیش مامانش بمونه یا باباش کاملا درسته
فیلم اصلا اخرش مهم نبود هزاران نکته مهم دیگه در طول فیلم مهم بود سوال من به خاطر این نبود واقعا که اگه مثلا پیش مامان ماند پس فیلم خوب یا بدی بود و اگه پیش بابا موند فیلم بد یا خوبی بود . صرفا نظر شما رو خواستم ببینم شما هم مثل من فکر کردید یا نه . سوالاتی که پرسیده بودم بعضیهاش مال وقتیه که تنها یکبار فیلم رو دیده بودم مثلا چرا خانوم معلم رو برگردوند از نادر اما در دفعات بعدی که فیلم رو دیدم متوجه شدم و در یکی از پستها اصلاح کردم نوشته بودم که همه دروغ گفتند حتی خانوم معلم جز سمیه اما بعدا نوشتم که معلم هم دروغ نگفت واقعا فکر میکرد نادر نشنیده و قسم خورد . اما سوال اساسی من رو چرا بهش توجه نمیکنه کسی ؟ نقل قول:
به هر حال راضیه رفت بیرون ضربه خورد. برگشت خونه نادر وقتی که برگشت خونه شون توی اتوبوس حالش بد شد شبش درد داشته فردا میاد خونه نادر صبحش پدربزرگ رو میبنده به تخت و میره پیش سونوگرافی چون درد داشته . بعد از سونوگرافی برمیگرده نادر عصبانی میشه از خونه میندازش بیرون . این سیر زمانی اتفاقات بود خب وقتی راضیه میره پیش سونوگرافی اونجا چی بهش میگن ؟ قطعا بهش نمیگن حالا خانوم بیات شما فعلا برگرد سر فیلمبرداری و اقای فرهادی به ما گفته بهت بگیم چیزی معلوم نیست ! حتما معلوم بوده یا بچه مرده یا نمرده و اون جا به راضیه قطعا خواهند گفت . اگه نمرده باشه که اصلا فیلم روی هواست اگر مرده باشه هم باز فیلم روی هواست . |
نقل قول:
|
نقد ها بر فیلم جدایی نادر از سیمین
خیلی دقیق و حرفه ای نقد کردید، خیلی جالب بود بسی خوشمان آمد |
این فیلم رو خارجکی ها چقدر نقدیدن!!!!!!!!!!!!!
یه نکته ی خیلی جالب یعنی خیلی خیلی جالبی که یکی از همین منتقدین خارج از کشور اشاره کرده بود کلید در خونه بود!!!!!!!!!! من دقت کردم ولی نفهمیدم چرا کلید اونجاس!!!!!! جایی که مرد (نادر) به راحتی بهش دسترسی داره ولی زن نه! وباید کلی تلاش کنه تا... کلید یه چیز خیلی معمولیه که هر دو بهش نیاز دارن.............. همین و یه منتقد دیگه هم فیلم رو از زاویه ی جالبی نقد کرده بود که من اصلا به ذهنم نرسید موضوع فیلم رو مشکلات سالمندان در نظر گرفته بود و ... |
من تازه اینجا رو دیدم!
"جدایی نادر از سیمین"، از معدود فیلمهای ایرانی بود که من چند بار دیدم مثل "درباره الی"... (البته "درباره الی" رو بیشتر دوست داشتم) از توضیحات کوروش خیلی لذت بردم و هرچی ابهام داشتم رفع شد... کوروش خیلی دقیق این فیلم رو دیده... من تا حالا فکر میکردم خیلی بادقت فیلم نگاه میکنم ولی دیدم در مقایسه با کوروش خیلی سطحی فیلم رو دیدم تاپیک جالبی بود... ممنون |
جدایی نادر از سیمین - پولها رو چه کسی برداشت ؟
ما چاکرم این حرفها چیه
خوشحالم که دوستهامم از این فیلم خوششون اومده و خوشحالتر که از نوشته ی سطحیم خوششون اومده . مهرگان خانوم خو مگه نوشته هامه نخواندی خدااااا{قیژه} جواب این سوالو دادم که پولها اخرش چی شد ؟ پولها قطعا باید یه دلیل منطقی برای نبودنشون وجود میداشت یعنی باید طوری در داخل فیلم این مساله رو نشون میداد که نه کسی می دزده نه کسی برمیداره نه هیچی فیلم رو دوباره که ببینی متوجه میشی که سیمین وقتی که داشت به کارگر ها پول میداد که یه چیزی رو (فکر کنم پیانو بود ) به طبقه اول ( مورد منازعه ) جابجا کنند رفت سر میز پول برداره همزمان با تلفن هم صحبت میکرد حواسش زیاد جمع نبود بحث پول خرده تر هم در میان بود خلاصه یه کش و قوس توی کار افتاد و سیمین پول رو از اونجا برداشت به کارگر ها بده که داد و چون داشت تلفن میکرد و بعدشم رفت و ... یادش رفت که به نادر بگه و همین ! . نقل قول:
اون خونه چون مثل یه مجتمع میمونه یه در ورودی کلی داره که بیگانه نمیتونه وارد بشه تنها ساکنین اون مجتمع میتونن وارد بشن حالا قراره 2 نفر کلید در اصلی رو هم برای هم جا بگذارند اگر قرار به استفاده از اون کلید در طول روز باشه میشد اون رو به دست همسایه بدی و ساره بیات هر بار بیاد از همسایه بگیره ولی چون ابتدای صبح بوده و موجب دردسر میشده باید یه جوری بیرون خونه میذانشتنش و برای اینکه کسی پاش بهش نخوره و یا بچه های کوچیک برش ندارن میذاتش روی کنتور برق فکر کنم کار رایجیه مشکلات سالمندان چه بگم والا :p ولی به نظرم اصل ماجرا و موضوعی که روش تاکید شده چیز دیگه ای بوده |
جدایی نادر از سیمین، ابهامات و سوالات
خو ارا گیره کید؟ :d |
جای کلید و مشکلات سالمندان در فیلم جدایی نادر از سیمین
منطق اینکه کلید اونجاس و خیلی این کار رایجه درست و شاید خیلی راه های دیگه رو می شد برای رسوندن کلید به سارا بیات انتخاب کرد
ولی کلید، کلید مسئله س، تو جامعه ی ما کلید همیشه جاییه که مرد ها به راحتی برمی دارن و مسائلشون رو حل می کنن ولی دقیقا تو همین مورد زن ها نه باید کلی پا بلندی :) کنن، یعنی چیزی که برای مردها به راحتی در دسترسه، برای زن ها دور از دسترسه و ... . فیلم حرف های بسیار زیادی داشت، از همون شروع ماجرا که دوربین و در واقع بیننده جای قاضی می شینه و داستان شروع میشه، زنی که با التماس می خواد مسئله ی شرعیش اونجوری که می خواد حل شه، و بسیار نکات دیگه ای که لطف کردی و ذکر کردی و اما مشکل سالمندان! چیزی که من ندیدم جایی بهش بپردازن، شاید فقط برای من یه نگاه متفاوت بود! و شاید یکی از حرف های فیلم |
تیتراژ آغازین بی نظیر جدایی نادر از سیمین
تیتراژ آغازین بی نظیر جدایی نادر از سیمین
این مساله رو ادریس دوستم در IMDB دیده بود حالا پیداش نمیکنم والا لینک میکردم و جالبه که تنها در چند وبسایت فارسی بهش پرداخته شده ... فرهادی اسکار رو هم برنده شد و همه خوشحالیم :) من دوست داشتم در کنار تمام نکات اساسی و جالبی که غیر فارسی زبانان چه داوران و چه بینندگان معمولی از این فیلم دیدند مساله ای اساسی ای که در نام فیلم یعنی جدایی نادر از سیمین نهفته هست رو هم متوجه میشدند نام فیلم در آنسوی مرزها به "یک جدایی" شناخته شده است در حالی که در این اسم روح درخواست جدایی از طرف نادر که در نام اصلی فیلم هست دیده نمیشه شاید در نگاه اول این مساله زیاد مهم به نظر نیاد اما به نظر من بسیار مهمه شما قبل از اینکه فیلم رو ببینی اسمش رو شنیدی شنیدی که جدایی نادر از سیمین میری سینما فیلم رو میبینی توی دادگاه فیلم شروع میشه و این سیمینه که داره طلاق میگیره و درخواست طلاق داده و از خودت میپرسی چی شد پس مگه قرار نبود نادر طالب طلاق باشه ؟ و فیلم ذره ذره جلو میره و تو مدام به این مساله در پس ذهنت فکر میکنی و در اخر فیلم میبینی که اره این بار نادره که طالب طلاقه اینبار اونه که داره طلاق میده و انگاری اسم فیلم درست انتخاب شده و دیگه هی از خودت میپرسی ایا این حق رو داره ایا این حق رو نداره ؟ تو بودی چیکار میکردی ؟ و و وو ... و این مساله و جدال در "یک جدایی" ابدا به چشم نمیاد .. و این خیلی حیفه ... درسته که برای بین المللی شدن یک فیلم و نامش دستکاری هایی اینچنین معمولا صورت میگیره اما ایا واقعا نیازه ؟ ایا به هزینه ش می ارزه ؟ به نظرمن که نمی ارزه ! . حالا یکی این مساله رو نفهمیدن احتمالا و دوم این تیتراژ اولیه ی فوق العاده زیبا رو که حتی بنده هم نفهمیدم ! تیتراژ آغازین فوق العاده جدایی نادر از سیمین : مثل فیلم قبلی فرهادی که دوربین در یه جای غیر متعارف جا گرفته بود و فیلم شروع شد و شروع بسیار معنا دار و مهمی داشت و مطمئنا عده ی زیادی یک اتفاق مهم در همون ثانیه های اول رو متوجه نشدند در این فیلم هم دوربین در داخل یک دستگاه فتوکپی قرار داره و فیلم شروع میشه این احتمالا دستگاه فتوکپی دکه ی روبروی دادگاه هست که زوج هایی که میان طلاق بگیرن از شناسنامه شون کپی بگیرن یه جورایی با نشون دادن این صحنه شاید این حس در ما به وجود بیاد که این داستان زندگی فقط نادر وسیمین نیست از این داستان کپی های متعدد و زیادی در بین مردم وجود داره اما نکته مهم اینجاست که در میان شناسنامه هایی در حال کپی شدن هست شما شناسنامه زوجی به نام های : مژده و مرتضی رو میبینین جالبه که حتی عکس هدیه تهرانی و حمید فرخ نژاد رو هم میبینیم اما توجه ما رو به خودش جلب نمیکنه (البته خدایی توی این سینماهای بی کیفیتی که ما فیلمو میبینیم همچین انتظاری نمیره !) این دو نفر همون شخصیت های اصلی فیلم 4شنبه سوری اصغر فرهادی هستند فیلم رو حتما یادتون هست ! مرتضی با سیمین (پانته آ بهرام) در یک رابطه بود و زن او مژده از این مساله با خبر بود اون فیلم پایان مشخصی نداشت اما فرهادی در جدایی نادر از سیمین پایان اون فیلم و اون داستان رو برامون تعریف کرد . کار مرتضی و مژده هم به طلاق کشید .... نقل قول:
http://up98.org/upload/server1/02/d/...1hssjpe3k8.jpg دایره و دوری که شاید نمونه ش رو در ابتدای فیلم دایره ی جعفر پناهی میشه دید . و این فوق العاده س یادم نمیاد توی فیلمهای ایرانی اینطور ابتکاری دیده باشم نمونه های بسیار توانا و قوی که سراغ دارم در سه گانه رنگهای کیشلوفسکیه که بسیاری اونها با اهمیت و مبتکرانه میدونن یعنی قسمتهایی از فیلمها در هم مشترکه . و ای کاش این نکته قابل توجه رو بینندگان خارجی فیلم نیز میتونستن درک کنند . در باره شروع فیلم "درباره الی" گفتم , اونجا دوربین توی یه صندوق صدقه هست که بازیگرای فیلم که میخوان برن سفر ابتدا صدقه-شون رو میندازن توی صندوق تا سفر خوبی داشته باشند جالبه که سفر خوبی نداشتند ! و عجیبه که به فرهادی گیر ندادن که حتما قصد بدی داشتی از گنجاندن این سکانس البته دلیل اصلی بودن این سکانس چیز دیگه ای بود ... اخرین کسی که میاد صدقه بندازه الی هست اما به جای سکه انگشترش رو میندازه انگشتر نامزدیش رو ... خیلی ها ایراد گرفتند به الی که نباید باهاشون سفر میرفته و تا وقتی که در رابطه با صابر ابر بود باید فلان و چه و چه ... این سکانس اول شاید بتونه برای این دسته از افراد خیلی مهم باشه و فراموش نکنند که جایی که شهاب حسینی گفت یه پایان تلخ بهتر از یه تلخ بی پایانه الی کمی مکث کرد کمی فکر کرد و با حسرت گفت اره واقعنم ... -------------------------------------------------------- |
اظهار نظر وودی آلن در مورد جدایی نادر از سیمین
اظهار نظر وودی آلن در مورد جدایی نادر از سیمین
البته اظهار نظرهای موافق و مخالف از بزرگان زیادی در این مورد هست اما نمونه وودی آلنش چون جالب بود نقل قول میکنم : وودی آلن که در بخش بهترین فیلمنامهٔ اورجینال، با فیلم نیمه شب در پاریس برنده شده بود، در مراسم اسکار حاضر نشد. تام برنارد مدیر پخش این فیلم در کمپانی سونی پیکچرز در توضیح عدم حضور وودی آلن گفت:
|
فیلم جدایی قشنگ بود ولی بخدا من هنوز نفهمیدم که چرا جایزه اسکار برنده شد
|
از خوندن نقدتون لذت بردم، باعث شد دوباره فیلم رو ببینم. معمولا با دقت فیلم نگاه میکنم اما نکته های ظریفی رو که بهش اشاره کردید واقعا برام جالب بود. :)
|
اکنون ساعت 01:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)