![]() |
مجموعه اشعار کارو ... شاعر فقید
سلام و عرض ادب:53::53: نمی دونم چند نفر از بازدیدکنندگان این تاپیک کارو را می شناسند یا اشعار و نوشته هایش را خوانده اند تنها عکسی که از کارو گیر آوردم... البته فعلا;) http://ax.tirip.com/res/l/5284997.jpg منتها بد ندیدم همونطوری که احمد شاملوی بی همتا و دیگر زیبا نویسان معروف هستند:53: کارو هم کمی معرفی بشه:53::53: کارو شاعر و متن نامه و نویسنده ای بود متفاوت با دیگران در زمان حیات خود او ضمنا برادر ویگن خواننده و ترانه سرا و بازگیر مشهور و فقید ایرانی نیز بود:53: من خودم از کارو فقط یک کتاب خوندم که البته بهترین مجموعه اون بوده و نامش "شکست سکوت: هست و البته سازمان نشر مرجان مجوز چاپ مجددشو گرفته و من بارها نسخ جاپ شده و مجوز دارش رو دیدم و خوندم:53: اینو واسه توجیه کار خودم نمینویسم واسه این نوشتم اگه کسی یهو متون و اشعار رو خوند و یه کم بد برداشت کرد یادش باشه که این یه شعره و حتی دولت ایران هم بهش مجوز داده و این آثار ادبی و فلسفی هستند و لاغیر:53: تقریبا اکثر آثار چیزی شبیه تلخ نامه های سیاه هستند فعلا از همون شکست سکوت شروع می کنم تا بعد: سرشک |
مجموعه اشعار کارو ... شاعر فقید
این شعر را حتما در سکوت و با تفکر بخونید... کاملا جدی میگم
و ببینید که این شاعر تلخ نویس و واقعیت گرا چه زیبا نکات ریز خلقیات و روحیات و البته نگاره های روح بشر را به قالب متن و شعر می کشد چقدر من موقع خوندن این گریه می کردم بارها و بارها هنوز هم عمیقا تو جلد و روح من نفوذ میکنه و وقتی اشک از چشمان سرازیر میشه یادم میاد که هنوز انسانم و هنوز زندگی من به فلاکت کشیده نشده ( خدارا شکر:53: ) حتما بخونیدش: http://www.fotosearch.com/comp/IDX/IDX066/954480.jpg هذیان یک مسلول همره باد از نشیب و فراز کوهساران از سکوت شاخه های سرفراز بیشه زاران از خروش نغمه سوز و ناله ساز آبشاران از زمین ، از آسمان ، از ابر و مه ، از باد و باران از مزار بیکسی گمگشته در موج مزاران می خراشد قلب صاحب مرده ای را سوز سازی سازنه ، دردی ، فغانی ، ناله ای ،اشک نیازی مرغ حیران گشته ای در دامن شب می زند پر می زند پر بر در و دیوار ظلمت می زند سر ناله می پیچد به دامان سکوت مرگ گستر این منم ! فرزند مسلول تو ... مادر، باز کن در باز کن در باز کن ... تا ببینمت یکبار دیگر چرخ گردون از آسمان کوبیده اینسان بر زمینم آسمان قبر هزاران ناله ، کنده بر جبینم تارغم گسترده پرده روی چشم نازنینم خون شده از بسکه مالیدم به دیده آستینم کو به کو پیچیده دنبال تو فریاد حزینم اشک من در وادی آوارگان ،آواره گشته درد جانسوز مرا بیچارگیها چاره گشته سینه ام از دست این تک سرفه ها صد پاره گشته بر سر شوریده جز مهر تو سودایی ندارم غیر آغوش تو دیگر در جهان جایی ندارم باز کن ! مادر ، ببین از باده ی خون مستم آخر خشک شد ، یخ بست ، بر دامان حلقه دستم آخر آخر ای مادر زمانی من جوانی شاد بودم سر به سر دنیا اگر غم بود ، من فریاد بودم هر چه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم بهر صد ها دختر شیرین صفت و فرهاد بودم درد سینه آتشم زد ، اشک تر شد پیکر من لاله گون شد سر به سر ، از خون سینه بستر من خاک گور زندگی شد ، در به در خکستر من پاره شد در چنگ سرفه پرده در پرده گلویم وه ! چه دانی سل چها کرده است با من ؟ من چه گویم هم نفس با مرگم و دنیا مرا از یاد برده ناله ای هستم کنون در چنگ یک فریاد مرده این زمان دیگر برای هر کسی مردی عجیبم از آستان دوستان مطرود و در هر جا غریبم غیر طعن و لعن مردم نیست ای مادرنصیبم زیورم ، پشت خمیده ، گونه های گود ، زیبم ناله ی محزون حبیبم ، لخته های خون طبیبم کشته شد ، تاریک شد ، نابود شد ، روز جوانم ناله شد ،افسوس شد ، فریاد ماتم سوز جانم داستانها دارد از بیداد سل سوز نهانم خواهی از جویا شوی از این دل غمدیده ی من بین چه سان خون می چکد از دامنش بر دیده ی من وه ! زبانم لال ، این خون دل افسرده حالم گر که شر توست ، مادر ... بی گناهم ، کن حلالم آسمان ! ای آسمان ... مشکن چنین بال و پرم را بال و پر دیگر چرا ؟ ویران که کردی پیکرم را بسکه بر سنگ مزار عمر کوبیدی سرم را باری امشب فرصتی ده تا ببینم مادرم را سر به بالینش نهم ، گویم کلام آخرم را گویمش مادر! چه سنگین بود این باری که بردم خون چرا قی می کنم ، مادر ؟ مگر خون که خوردم سرفه ها ، تک سرفه ها ! قلبم تبه شد ، مرد. مردم بس کنین آخر ، خدارا ! جان من بر لب رسیده آفتاب عمر رفته ... روز رفته ، شب رسیده زیر آن سنگ سیه گسترده مادر ، رختخوابم سرفه ها محض خدا خاموش ، می خواهم بخوابم عشقها ! ای خاطرات ...ای آرزوهای جوانی ! اشکها ! فریادها ای نغمه های زندگانی سوزها ... افسانه ها ... ای ناله های آسمانی دستتان را میفشارم با دو دست استخوانی آخر ... امشب رهسپارم سوی خواب جاودانی هر چه کردم یا نکردم ، هر چه بودم در گذشته کرچه پود از تار دل ،تار دل از پودم گسسته عذر می خواهم کنون و با تنی درهم شکسته می خزم با سینه تا دامان یارم را بگیرم آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم تالباس عقد خود پیچید به دور پیکر من تا نبیند بی کفن ،فرزند خود را ، مادر من ******** پرسه می زد سر گران بر دیدگان تار ،خوابش تا سحر نالید و خون قی کرد ، توی رختخوابش تشنه لب فریاد زد ، شاید کسی گوید جوابش قایقی از استخوان ،خون دل شوریده آبش ساحل مرگ سیه ، منزلگه عهد شبابش بسترش دریای خونی ، خفته موج و ته نشسته دستهایش چون دو پاروی مج و در هم شکسته پیکر خونین او چون زورقی پارو شکسته می خورد پارو به آب و میرود قایق به ساحل تا رساند لاشه ی مسلول بیکس را به منزل آخرین فریاد او از دامن دل می کشد پر این منم ، فرزند مسلول تو ، مادر ،باز کن در باز کن، ازپا فتادم ... آخ ... مادر م... ا...د...ر |
یه کارو شناس خوب توی سایت داریم منتظر باش بیاد D:
|
مرگ و زندگی
هنوز كاملا در قبر زندگي جابجا نشده بودم كه يكباره احساس كردم دستي آشنا و مضطرب سنگ قبرم را مي كوبدلحظه اي بعد روح سرگردانم با ديدگان اشك آلود از لابلاي خاك قبرم به كنارم آمد بدون هيچ گفتگو دستم را گرفت و از زيذ خاك بيرونم كشيد. نگاهي به سنگ قبرم كرد و گفت: ببين....اين بشر دروغگو...حتي پس از مرگ تو هم... به حقيقت و آنچه را كه مربوط به توست پشت پا زده. راست مي گفت. بروي سنگ قبرم نوشته بودند: در سال هزار و سيصد و شصت و يك متولد و در سال هزار و سيصد و هشتاد و سه مرد. دروغ بود. سال شصت و يك سالي بود كه من مردم و زندگي من پس از سالها مرگ تحميلي در سال هشتاد و سه شروع شد. سنگ قبرم را وارونه كردم تا حقيقت را بنويسم. روحم اين بار با خنده گفت: فراموش كن اين مسخره بازيها را. به كسي چه مربوط كه تو كي آمدي و كي رفتي...برو بخواب. راست مي گفت. من هم خنده كنان رفتم و خوابيدم. چه خوابي...چه خواب خوبي. كاش همه مي فهميدند. كاش همه مي فهميدند ( كارو ) با تشکر فریبا |
مجموعه اشعار کارو ... شاعر فقید
قبل از شروع به کار و بارگذاری مطالب و اشعار و متون جدید از کارو همین اول از شما دو عزیز و دیگر دوستانی که به این تاپیک سرکشی کردند و پست زدند متشکرم :53: ضمنا از سایت آوای آزاد هم متشکرم بابت همکاری و کمک در لینک اشعار شکست سکوت::53: گل سرخ و گل زرد |
مجموعه اشعار کارو ... شاعر فقید
|
مجموعه اشعار کارو ... شاعر فقید
بر سنگ مزار الا ، ای رهگذر ! منگر ! چنین بیگانه بر گورم چه می خواهی ؟ چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم ؟ چه سان گویم ؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم ؟ از این خوابیدن در زیر سنگ و خک و خون خوردن نمی دانی ! چه می دانی ، که آخر چیست منظورم تن من لاشه ی فقر است و من زندانی زورم کجا می خواستم مردن !؟ حقیقت کرد مجبورم چه شبها تا سحر عریان ، بسوز فقر لرزیدم چه ساعتها که سرگردان ، به ساز مرگ رقصیدم از این دوران آفت زا ، چه آفتها که من دیدم سکوت زجر بود و مرگ بود و ماتم و زندان هر آن باری که من از شاخسار زندگی چیدم فتادم در شب ظلمت ، به قعر خک ، پوسیدم ز بسکه با لب مخنت ،زمین فقر بوسیدم کنون کز خاک فکم پر گشته این صد پاره دامانم چه می پرسی که چون مردم ؟ چه سان پاشیده شد جانم ؟ چرا بیهوده این افسانه های کهنه بر خوانم ؟ ببین پایان کارم را و بستان دادم از دهرم که خون دیده ، آبم کرد و خاک مرده ها ، نانم همان دهری که بایستی بسندان کوفت دندانم به جرم اینکه انسان بودم و می گفتم : انسانم :53::53: :41::41: ستم خونم بنوشید و بکوبیدم به بد مستی وجودم حرف بیجایی شد اندر مکتب هستی شکست و خرد شد ، افسانه شد ، روز به صد پستی کنون ... ای رهگذر ! در قلب این سرمای سر گردان به جای گریه : بر قبرم ، بکش با خون دل دستی که تنها قسمتش زنجیر بود ، از عالم هستی نه غمخواری ، نه دلداری ، نه کس بودم در این دنیا در عمق سینه ی زحمت ، نفس بودم در این دنیا همه بازیچه ی پول و هوس بودم در این دنیا پر و پا بسته مرغی در قفس بودم در این دنیا به شب های سکوت کاروان تیره بختیها سرا پا نغمه ی عصیان ، جرس بودم در این دنیا به فرمان حقیقت رفتم اندر قبر ، با شادی که تا بیرون کشم از قعر ظلمت نعش آزادی :53::53::53::53::53: |
مجموعه اشعار کارو ... شاعر فقید
نــــــــاز... گفتم که ای غزال ! چرا ناز می کنی ؟ هر دم نوای مختلفی ساز می کنی ؟ گفتا : به درب خانه ات از کس نکوفت مشت روی سکوت محض تو در باز می کنی ؟؟؟ |
مجموعه اشعار کارو ... شاعر فقید
اشک عجز : قاتل عشق
آمد ، به طعنه کرد سلامی و گفت : مرد گفتم : که ؟ گفت : آنکه دلت را به من سپرد وانگه گشود سینه و دیدم که اشک عجز تابوت عشق من ، به کف نور ، می سپرد !! |
مجموعه اشعار کارو ... شاعر فقید
شکوه ی ناتمام
ای آسمان ! باور مکن ، کاین پیکره محزون منم من نیستم ! من نیستم رفت عمر من ، از دست من این عمر مست و پست من یک عمر با بخت بدش بگریستم ، بگریستم لیک عمر پای اندرگلم باری نپرسید از دلم من چیستم ؟ من کیستم؟ |
اکنون ساعت 11:18 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)