![]() |
.:: خط يا تصوير شخصيت افراد ::.
بين منش انساني و خط او، رابطهاي وجود دارد. خط شناسي، بررسي منش شخص از روي خط او است. خط ، معرف جنس، سن، منشهاي هيجاني و عاطفي نويسنده است؛ و حتي ميتوان فهميد كه نويسنده، نامه را براي چه كسي نوشته است.
از روي خط به حساسيت، هيجانپذيري، آرامش، خشونت و خشكي، حزن و افسردگي، شادي، تحرك، ملاطفت، سردي، ظرافت و تند ذهني، خسِت، به جود و كرامت، بدگماني و تظاهر، غرور، هوش و ارادة نويسنده ميتوان پي برد. خط ميتواند در تشخيص بيماريهاي رواني نويسنده ، به روانپزشك كمك كند. تغييرات خط ، تابعي از تغييرات شخصيت است. خوشنويسي و خط عادي خط شناسان، خوشنويسي را دقيقاً از خط متمايز ميشمارند. اولي، همان گونه كه واژه نشان ميدهد، بيانگر تلاشي به سوي زيبايي و بهبود بخشيدن به طرز عادي خط است. در عوض خط عادي، عبارت از بروز دادن فيالبداهه و نمودن بينقشه، شخصي و فوري يك نيروي محرك داخلي است. تشخيص بين خط و خوشنويسي ميتواند حالات خصوصي روح را آشكار سازد. يك درخواست كار، در واقع معرف خوشنويسي و مانند نامهاي است به شخص عاليمقام . نامهاي عاشقانه كه با خط خوش نوشته شده باشد، سطح معلومات و خودستايي نويسنده را آشكار ميكند. يك رسمالخط سريع، از روي عشقي تند پرده برميدارد و تا آنجا را نشان ميدهد كه دست در پيروي از فرمان قلب عاجز است. با توجه به اينكه خط معرف شخصيت و مزاج آدمي است، هر انساني خط مخصوص به خود دارد كه معرف احساسات و ديگر خصوصيات شخصي او است در اينجا، مثالي از طبقهبندي هارتن برگ(HARTENBERG) روان شناس نامي فرانسوي كه اين مفاهيم را به كار بسته است، ميآوريم : 1.حساسيت: انفعالات، احساسات رقيق و محبتآميز = خط خميده هيجانپذيري = نابرابر آرام = برابر حزن و افسردگي = نزولي شادي و تحرك = صعودي ملاطفت = مدور خشونت وخشكي = زاويهدار سردي = مستقيم ظرافت و تندذهني = لطيف و نوكدار خست = فشرده بخشندگي = عريض بدگماني و تظاهر = واژگونه غرور = بلند و امضاي سادة بدون مارپيچ 2. هوش: استعداد پرورش يافته = خط بيپيراية ساده بياستعدادي = با زيورهاي دور از ظرافت تخيل = با زينتهاي مليح استعداد مكاشفهاي = كلمات جدا استعداد استقرايي = كلمات كوچك روشن = خط واضح در عین حال هوش افراد ارتباط حقيقي با خط ندارد. 3. اراده: قوي = خطوط كشيده با فشار و محكم ارادة ضعيف = سركش كاف و مد روي الف، ضعيف (t ضعيف و بريده) و پاياني به صورت نيزه لحظهاي دربارة علامت خست و اسراف درنگ كنيم. در اينجا، باز با نشانهاي روبرو ميشويم كه جانشين يك طرز بيان عضلاني است. خسيس به تبعيت از طبع خويش، ناگزير خط خود را هم محدود ميكند؛ همانگونه كه همه چيز زندگي خود را محدود ميسازد. برعكس، مسرف با فاصله مينويسد، زيرا اسراف خوي او است. سن نويسنده ميتوان به دقت تعيين كرد كه سند، به خط يك كودك، بزرگسال يا پيرمرد يا يك زن است. تحولات جسماني ناشي از رشد بدني، در خط انعكاس مييابد. كودكان حركاتي كند دارند و در خط آنها تلاش و يكنواختي به چشم ميخورد، زيرا آنها ميخواهند خود را با يك نمونه تطبيق دهند. علت شباهت بين خطوط شاگردان يك كلاس، در همين نكته است. اين وضع، نزد همة كساني كه بيش از 25 سال دارند ولي به طور منظم مشق خط نكردهاند وبسختي امضا كردن يا نوشتن كلمة ديگري را فرا گرفتهاند، بيشتر مشاهده ميشد. خط آنان زشت، نابهنجار و نمودار فقدان اطمينان كودكان است. طبيعتاً، بر اثر نداشتن عادت و در نتيجة تلاش نكردن براي بهبود خط ، موفق به تغيير خط در طي سنين عمر خود نميگردند؛ مگر آنكه پيري، موجب بروز ترديد بيشتر و لرزش شود. خط كودكان، زشت و كج و معوج است، نشاني از فرهنگ ندارد و در طي يك كلمه و يك سطر بتدريج رو به درشتي ميرود؛ يعني حروف اول آنها از حروف آخر آنها كوچكتر است. وقتي به بزرگسالي ميرسند، شكل خط منظمتر و بويژه استوارتر ميشود. از آغاز پنجاه سالگي، در خيلي از حروف كشيده علامت خستگي را ميتوان يافت. و در حدود شصت سالگي، اثر لرزش در خط، حكايت از پيري ميكند. جنس جنس نويسنده، ممكن است در خط او ظاهر شود. از روي خط ، ميتوان جنس نويسنده را معين كرد. نگارش مردانه، هنجار و اسلوب صحيحي دارد و از نگارش زنانه، متحدالشكلتر و سنگينتر است. خط مرد، استوارتر و گاهي خشن است. خوشنويسي زن، بجز در مواردي كه صفات اختصاصي آشكار مردانه دارد، به طور كلي ظريفتر از خوشنويسي مردان است. و اغلب علاماتي را دربردارد كه مربوط به خصوصيات زنانه است؛ مثلاً فاقد نيرو و ژستهاي آشكار دست است، ساده شده نيست،و تزيينات مارپيچي و حلقههاي آن میتواند مبين خودخواهي گستاخانه و بوالهوسي برخی از آنان باشد . خط زن، خميدهتر است. اين مشخصة غريزي در نزد زنان تحصيل كرده، برعكس است. آنان همواره از ذوق و مدل روز تبعيت ميكنند، قلم را با وضع خاصي در دست ميگيرند، در نگارش حروف به سوي راستنويسي گرايش مييابند. اختلافات جزئي بين نگارش زن و مرد وجود دارد، كه تابع قانون ثابتي نيست، امِا همين اختلافات جزئي، براي تعيين جنس ارزش بزرگي دربردارد. در نامههاي زنان، خصوصيات ديگري همچون: خطهاي فاصله و غلطهاي املايي و كاربرد افراطي صفات تفضيلي يا تصغيري مشاهده ميشود. خطهاي فاصله ، بيانگر چيزهايي است كه نميتوان يا نميبايد آنها را گفت. در نامههاي زنان، بيش از مردان، پس از امضا مطالبي افزوده ميشود. گمان نميرود كه اين امر، ناشي از حافظة ضعيف تر آنها باشد. بلكه بحق يا ناحق، از عدم ارضاي آنان در آنچه نوشتهاند ناشي ميشود. شغل شغل نويسنده را از روي خطش نميتوان حدس زد. به طور كلي، از خط بويژه از سهولت آن، ميتوان درجة فرهنگ و عادت نوشتن نويسنده را استنتاج كرد. ميتوان خط يك مأمور را از خط يك روستايي تميز داد. ولي، خط پزشك را از خط وكيل دادگستري، و خط نجِار را از خط بنا نميتوان تشخيص داد. فقط آموزگاران را ميتوان از روي خطشان شناخت؛ زيرا اين گروه ـ بويژه آموزگاران كلاسهاي ابتدايي ـ كه ناگزيرند به شاگردانشان سرمشق دهند، سرانجام به خوشنويسي عادت ميكنند. مرد تحصيل كردهاي كه ميكوشد خط كارگري را تقليد كند، سرانجام هميشه بر اثر جلدي و چابكي در كشيدن و رسم يك حرف، مشت خود را باز خواهد كرد. مزاج بعضي از نوشتهها، معرف مزاج نويسنده است. نميتوان انكار كرد كه دست انسان با اراده و نيرومند، حركات مخصوصي دارد كه بايد آثارش را در نوشته بويژه در خطي كه بر روي «ت» لاتين ميكشد، بر جا گذارد. همچنين، در فارسي براي گذاشتن سركش كاف يا مد روي الف، يا گذاشتن نقطههاي حروف با نقطه مثل: چ، ژ، ش و پ، مستلزم يك عمل مخصوص از روي اراده است، كه خودكاري متحدالشكل خط را قطع ميكند. در نتيجه، اگر علامت مزبور با صرف نيروي بيشتري گذاشته شده باشد، پرده از روي مزاج خاصي برميدارد. بديهي است، كسي كه نقطههاي حروف نقطهدار و مشخصات ديگر حروف را فراموش ميكند، فردي است گيج و بيدقت كه جزئيات از نظرش دور ميماند. چنين شخصي، شايستگي انجام دادن كار كاملي را ندارد. اگر در مقايسه با نوشتههاي قبلي معلوم شود كه اين بيدقتيها بر حسب عادت نيست، پيداست كه وضع مزبور ناشي از مزاج نيست؛ بلكه، ثمرة يك حالت مخصوص اختلال احساساتي است. هيجانها تحقيق دربارة تغييرات مخصوص در نوشتة عادي يك انسان، بسيار جالب توجه است. اين تغييرات ميتوانند يك حالت هيجاني (لذت، الم، ترس و خشم) يا عاطفي (عشق و بيزاري) را آشكار كنند. اختلال نگارشي با آثار ترديد ، كاشف از يك نابهنجاري و الزام است. چنين اثراتي در نامههاي قربانيان دكتر «پتيتو» كه با ديكته كردن او نوشتهاند، بروز كرده است. پزشك نامبرده، قربانيان خود را مجبور به نوشتن مطالبي كرده بود كه خود وي ديكته ميكرد. اختلال نگارشي با آثار ترديدي كه در نوشتههاي اين قربانيان بروز كرده است، حكايت از آن دارد كه آنان در يك حالت غير عادي و تحت الزام آن را نوشتهاند. تحريك و افسردگي هنگامي كه تا سرحد مرضي پيش ميروند، موجب بروز تغييراتي شديد در خط ميشوند. نه فقط در بررسي اين بيماريها تغييراتي در خط مشاهده ميشود، بلكه در تجاربي كه روي هيپنوتيزهها به عمل آمد، حتي در خوشنويسي آنان نيز بر حسب خودآگاهي تحميل شده مانند خشم، آرامش و ترس، تغييراتي پديد ميآيد. خستگي خستگي و كوفتگي و بيحالي، ميتوانند در خط تأثير نهند. اثر آنها از كج رفتن به سرازيري، بسيار شبيه انعكاس اثر افسردگي در خط است. اين تحقيق ميتواند اهميت زيادي در تعيين اين نكته داشته باشد كه سندي طولاني و در نتيجه متضمن آثار خستگي آشكار، در يك يا چند نوبت نوشته شده است. هنگامي كه بتوان به خستگي مخصوص نويسنده پي برد، حتي روز و ساعت نگارش را به طور دقيق ميتوان معين كرد. مسلم است كه در مورد نخست ـ سندي كه در يك نوبت نوشته شده باشد ـ.، حروف كمكم نظم و هماهنگي خود را از دست ميدهند و به تأني، از سنخ خط عادي نويسندة آن خارج ميشود. عوامل فيزيكي مخل نظم حرارت ميتواند موجب بروز تغييراتي در خط و نوشته عادي بشود. در نگارشهاي روزهاي گرم و خفقانآور، حالت سستي و بيحالي مشهود است؛ همچنان كه سرما با ايجاد انقباض عضلات، ميتواند موجب بروز لرز شود كه به نگارش، ابهامي مشكوك ميبخشد. روشنايي غير كافي، تلاشي بصري به نويسنده تحميل ميكند. و موجب ميشود كه خط از اطمينان بهرة صحيحي نداشته باشد. خودكاري در نگارش به هر درجه كه رسيده باشد، هميشه تحت نظارت بصري انجام ميگيرد. اگر عامل اخير به دشواري عمل كند، موجب ترديدي ميشود كه در خط انعكاس مييابد. منبع : تلخیص شده ازسایت دادخواهی |
اکنون ساعت 12:03 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)