![]() |
دانلود آهنگ ها و دكلمه ها با مضامين و اشعار عرفاني
شاعر: فخرالدين عراقي (قرن 7) خواننده : هژير مهرافروز نام آهنگ : شراب عاشقان {پپوله} شراب عاشقان نخستین باده کاندر جام کردند ز چشم مست ساقی وام کردند چو با خود یافتند اهل طرب را شراب بیخودی در جام کردند لب میگون جانان جام در داد شراب عاشقانش نام کردند ز بهر صید دلهای جهانی کمند زلف خوبان دام کردند به گیتی هرکجا درد دلی بود بهم کردند و عشقش نام کردند سر زلف بتان آرام نگرفت ز بس دلها که بیآرام کردند چو گوی حسن در میدان فگندند به یک جولان دو عالم رام کردند ز بهر نقل مستان از لب و چشم مهیا پسته و بادام کردند از آن لب، کز درصد آفرین است نصیب بیدلان دشنام کردند به مجلس نیک و بد را جای دادند به جامی کار خاص و عام کردند به غمزه صد سخن با جان بگفتند به دل ز ابرو دو صد پیغام کردند جمال خویشتن را جلوه دادند به یک جلوه دو عالم رام کردند دلی را تا به دست آرند، هر دم سر زلفین خود را دام کردند نهان با محرمی رازی بگفتند جهانی را از آن اعلام کردند چو خود کردند راز خویشتن فاش عراقی را چرا بدنام کردند؟ {پپوله} |
شاعر: مولانا خواننده : هژير مهرافروز نام آهنگ : آمده ام كه سر نهم AmadeamKeSarNaham.دانلود {پپوله} آمدهام که سر نهم آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم آمدهام که ره زنم بر سر گنج شه زنم آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم در هوس خیال او همچو خیال گشتهام وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم {پپوله} |
با صداي :احمد شاملو شاعر : مولانا {پپوله} منم اه چه بیرنگ و بینشان که منم کی ببینم مرا چنان که منم گفتی اسرار در میان آور کو میان اندر این میان که منم کی شود این روان من ساکن این چنین ساکن روان که منم بحر من غرقه گشت هم در خویش بوالعجب بحر بیکران که منم این جهان و آن جهان مرا مطلب کاین دو گم شد در آن جهان که منم فارغ از سودم و زیان چو عدم طرفه بیسود و بیزیان که منم گفتم ای جان تو عین مایی گفت عین چه بود در این عیان که منم گفتم آنی بگفتهای خموش در زبان نامدهست آن که منم گفتم اندر زبان چو درنامد اینت گویای بیزبان که منم می شدم در فنا چو مه بیپا اینت بیپای پادوان که منم بانگ آمد چه می دوی بنگر در چنین ظاهر نهان که منم شمس تبریز را چو دیدم من نادره بحر و گنج و کان که منم {پپوله} |
|
|
|
شاعر: مولانا خواننده : رضا یزدانی نام آهنگ : بی تو به سر نمی شود بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی آب زلال من تویی بیتو به سر نمیشود گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی این همه خود تو میکنی بیتو به سر نمیشود بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشود گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم ور بروی عدم شوم بیتو به سر نمیشود خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشود گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من مونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشود بی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشم سر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشود هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد هم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیشود {پپوله} |
شاعر: مولانا خواننده : شهرام ناظری نام آهنگ : عارف {پپوله} زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم چونک من از دست شدم در ره من شیشه منه ور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنم زانک دلم هر نفسی دنگ خیال تو بود گر طربی در طربم گر حزنی در حزنم تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم اصل تویی من چه کسم آینهای در کف تو هر چه نمایی بشوم آینه ممتحنم تو به صفت سرو چمن من به صفت سایه تو چونک شدم سایه گل پهلوی گل خیمه زنم بیتو اگر گل شکنم خار شود در کف من ور همه خارم ز تو من جمله گل و یاسمنم دم به دم از خون جگر ساغر خونابه کشم هر نفسی کوزه خود بر در ساقی شکنم دست برم هر نفسی سوی گریبان بتی تا بخراشد رخ من تا بدرد پیرهنم لطف صلاح دل و دین تافت میان دل من شمع دل است او به جهان من کیم او را لگنم {پپوله} |
شاعر: مولانا خواننده : هژیر مهر افروز نام آهنگ : به رقص آ {پپوله} آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی از پا و سر بریدی بیپا و سر به رقص آ تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ از عشق تاجداران در چرخ او چو باران آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ در دست جام باده آمد بتم پیاده گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد یوسف ز چاه آمد ای بیهنر به رقص آ تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی کای بیخبر فنا شو ای باخبر به رقص آ طاووس ما درآید وان رنگها برآید با مرغ جان سراید بیبال و پر به رقص آ کور و کران عالم دید از مسیح مرهم گفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ {پپوله} |
شاعر: مولانا خواننده : فرمان فتحعلیان نام آهنگ : باده مغانه {پپوله} دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه برداشته ربابی میزد یکی ترانه با زخمه چو آتش میزد ترانه خوش مست و خراب و دلکش از باده مغانه در پرده عراقی میزد به نام ساقی مقصود باده بودش ساقی بدش بهانه ساقی ماه رویی در دست او سبویی از گوشهای درآمد بنهاد در میانه پر کرد جام اول زان باده مشعل در آب هیچ دیدی کآتش زند زبانه بر کف نهاده آن را از بهر دلستان را آنگه بکرد سجده بوسید آستانه بستد نگار از وی اندرکشید آن می شد شعلهها از آن می بر روی او دوانه میدید حسن خود را میگفت چشم بد را نی بود و نی بیاید چون من در این زمانه {پپوله} |
اکنون ساعت 06:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)