|
|
زکریا فتاحی |
02-18-2010 06:16 PM |
زبان كردي در تاريخ (قبل و بعد از اسلام )
زبان كردي در تاريخ (قبل و بعد از اسلام )
هنگامي که از زبان کردي سخن به ميان ميآيد، مقصود زباني است که کردها هم اينک با آن سخن ميگويند. برخي از زبان شناسان و شرق شناسان غربي که با زبان کردي مانوس بودهاند، بيشتر اين اطلاعات را به شکلي کلي يا ويژه ارائه داده وگفتهاند که: اين زبان در عداد زبانهاي هندواروپايي و خانوادههاي هند و ايراني و در زمره ی زبانهاي ايراني است وبا زبان فارسي قرابت نزديکي دارد.
زبان کردي پيش از اسلام
هنگامي که از زبان کردي سخن به ميان ميآيد، مقصود زباني است که کردها هم اينک با آن سخن ميگويند. برخي از زبان شناسان و شرق شناسان غربي که با زبان کردي مانوس بودهاند، بيشتر اين اطلاعات را به شکلي کلي يا ويژه ارائه داده وگفتهاند که: اين زبان در عداد زبانهاي هندواروپايي و خانوادههاي هند و ايراني و در زمره ی زبانهاي ايراني است وبا زبان فارسي قرابت نزديکي دارد.
اينک اين سوال پيش ميآيد که پيدايش زبان کردي چگونه بوده است؟ اشکار است که زبان هر زاد و بومي زبان ساکنان آن است؛ اگر رويدادهاي تاريخي باعث ايجاد تغييرات نژادي نشده باشد آن زبان همان زبان ساکنان ديرين آن سرزمين است. عکس اين موضوع نيز صادق است. اينک ببينيم اين موضوع در مورد زبان کردي چگونه صدق ميکند؟.
سرزميني که آن را کردستان مينامند و کردها در آن ساکنند، محل کشف باقيمانده ی اجساد فسيل شده ی انسانهاي باستاني است. اين استخوانها که در "شانه دري" يافت شده است، داراي اهميت بسياري است؛ چرا که، اولين بار است بقاياي انسان عصر سنگي - که 60 هزار سال پيش از اين عراق را مسکن خويش ساخته است، يافت ميشود. (ت. باقر-1973) [1]
شصت هزار سال پيش از اين محدودهاي که اينک کردستان ناميده ميشود،آباد و ماوا و پناهگاه مردماني بوده که زباني هم براي سخن گفتن داشته اند؛ اما از آن جا که سخن گفتن درباره ی اين زبان کار دانشمندان باستان شناس است؛ به همين جهت همراه با تابش انوار آفتاب 2750 ساله بربالهاي زمان و گذر ايام خود را به پيش ميکشيم و به دوراني ميرسانيم که، اقوام ماد خود را به ايران کنوني و غرب آسيا رساندند و با نژادهاي خوژيايي، لولوبيان، گوتي، کاسي، (خوري يا هوريها) - که در دامنههاي آن سوي کوههاي زاگرس ميزيستند و تا حد مناسبي زندگي خود را سامان داده بودند و جمهوري و تمدني نسبتاً پيشرفته تأسيس کرده بودند – مواجه شدند.
مادها ظرف 200 سال طومار اين حکومتها را در هم پيچيدند و در سال 612 پيش از ميلاد مسيح امپراتوري بزرگ مادي را بنيان نهادند و بدين ترتيب زبان مادي به زبان رسمي بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در کردستان، سيزده قرن سپري شده است. در اين مدت طولاني سرزمين ماد بزرگ و کوچک و سرزمينهاي ديگري که به سرزمين ماد ملحق شده اند؛ از حيث نظامي وسياسي بسيار دست به دست شده اند. و قدرت سياسي به دست افراد مختلفي - که زبان آنها با زبان مادها متفاوت بوده است - افتاده است. هر حکومتي هم که برسر کار آمده زبان خود را به عنوان زبان رسمي بر اين سرزمين تحميل کرده است. در اوضاع واحوال آن روزگاران، که تمامي بنيادهاي اجتماعي کم رنگ شده و رو به افول نهاده بوده است، اين جابه جايي درقدرت نميتواند از تأثير نهادن بر اين بنيادها برکنار بوده باشد. تاريخ، برخي رويدادها را ثبت کرده است که طي آن، سلطه ی سياسي بريک سرزمين، تغييرات نژادي بنيادي و ايستايي زبان را در آن سرزمين باعث شده است. امروز ردپاي تأثير جابه جايي در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوري ماد به وضوح ميتوآن ديد. به عکس در بخشي از غرب سرزمين ماد، بنيادها همچنان دست نخورده مانده است. بلکه تسلط مادها وضعيت نژادي وزباني برخي از سرزمينهايي را که بعدا به قلمرو مادها ملحق شد، تغيير داده و به مسير توسعه ی مادي کشانده است و به موازات بخش غربي قلمرو خود، آنها را توسعه داده است.
بيشتر تاريخ شناسان پر آوازه براين باورند که، کردهاي امروز نوادگان مادهاي ديروزند."اگر کردها نوادگان مادها نباشند، پس برسر ملتي چنين کهن و مقتدر چه آمده است و اين همه قبيله و تيره ی مختلف کرد که به يک زبان ايراني و جداي از زبان ديگر ايرانيان تکلم ميکنند؛ از کجا آمدهاند؟" (مينورسکي 1973)
پيش از اين گفتيم: زبان هر سرزميني – اگر رويدادهاي تاريخي آن راتغيير نداده باشند – زبان ساکنان کهن همان سرزمين است. چنان که گفته شد رويدادهاي تاريخي وجابه جايي حکومتها طي سيزده قرن، نتوانسته است چيزي رادر بخش غربي قلمرو ماد، تغيير دهد. و امروز ساکنان اين بخش از مادستان کهن، کردها هستند که نوادگان ميديها به شمار ميروند. به راستي بيش از اين که بگوييم زبان کردي از اساس پايان نشو و نما و تکامل زبان مادي است؛ ميتوان به گونه ی ديگري اظهار نظر کرد؛ بيترديد، خير! چرا که همه ی اسناد تاريخي که دانشمندان - تنها به منظور خدمات علمي – بررسي و تجزيه و تحليل کرده اند؛ تاکنون همين حقيقت را آشکار کردهاند که؛ زبان کردي امروز آثار و نشانههاي کمال يافتگي زبان مادي ديروز را دز خود دارد.
همچنان که آگاهيم، زبان يک پديده ی اجتماعي است که براساس قواعد مشخص خود تغيير ميکند؛ تکامل و توسعه مييابد و در سير تکاملي خود از ديگر زبانها تأثير ميپذيرد؛ و او هم بر آنها اثر ميگذارد و گاهي در اين گير و دار ميميرد. زبان مادي نيز از اين قاعده مستثني نيست و از همه ی زبانهايي که به پشتوانه ی قدرت سياسي در قلمرو ماد زبان رسمي بودهاند، تأثير پذيرفته و برآنها تأثير گذاشته است و تا امروز زنده مانده است.
بويژه زبان پارتي (فارسي = پهلوي اشکاني)، که به نظر زبان شناسان همراه با زبان مادي در زمره ی زبانهاي شمال شرقي، خانواده ی زبان ايراني جاي ميگيرند؛ .بيش از ديگر زبانها بر زبان مادي تأثير نهاده است و امروزه رد پاي اين تأثيرات در گويش آييني زبان کردي، ديده ميشود.
همزمان با سقوط و فروپاشي امپراتوري ساساني و ترويج اسلام در کردستان، وقفه ی تازهاي براي زبان کردي آغاز شد - که جداگانه در مورد آن بحث خواهد شد - تنها مشکل اين است که ما از زبان مادي اوآخر دوره ی ساساني سند مکتوبي در دست نداريم تا موشکافانه در باره ی آن اظهار نظر کنيم. اما اين موضوع سبب نخواهد شد که نتوانيم بگوييم: اين زبان در آن زمان زبان مادي بوده است. که به نسبت زبان رايج دوران اقتدار امپراتوري، دستخوش تغييرات 1300 ساله شده است. به همان نسبت که زبان پارسي باستان پيشرفت کرده و به زبان دري / پارسيک تبديل شده و آمادگي و ظرفيت آنرا يافته است که زبان پارسي کنوني از آن جدا شود؛ يک نتيجه گيري آني اقتصا ميکند که، زبان مادي هم پيشرفت کرده و دستخوش چنان تحولات و دگرگونيهايي شده باشد؛ که استخراج زبان کردي از آن ممکن شده باشد.
زبان کردي پس از اسلام
هنوز نيمه ی اول سده ی هفتم ميلادي پايان نيافته بود که آيين اسلام و لشکر مسلمان به قلمرو امپراتوري ساساني نفوذ کرد و پس از چند سال باعث فروپاشي آن شد.
ترويج اسلام دربخشي از اين امپراتوري از هر جهت و به هرشيوه نگريسته شود دوران تازهاي از زندگي مادي و معنوي را براي مردم به همراه آورد. قدرت سياسي پيشين که با چارچوبي مبتني بر اختلاف و جدايي بنياد نهاده شده بود جاي خود را به ابرقدرتي داد که براساس (واًمرهم شوري بينهم (تأسيس شده بود، دين زردشت که مغان براي جلب منافع خود و صاحبان قدرت آن را تحريف کرده بودند؛ جاي خود را به دين تازه و جذابي داده بود که عربي بدوي و پادشاهي قسيساني را برابر هم مينهاد. از نظر زباني نيز اوستا، آن هم اوستايي که بيش از سيزده قرن بود تأثير شگرفي بر مردم و زبان آنها گذاشته بود؛ واپس نشست و اين رسالت را براي قرآن و زبان قرآني بازنهاد.
دين اسلام برخي وظايف و فرائضي را در خود داشت که مسلمانان ميبايست آنرا همچون ضرورتي ديني به جا آورند. اين وظائف در دين قبلي وجود نداشت و به همين جهت، مردم ميبايست اسامي اين گونه فرائض را از زبان ديني جديد اخذ کنند؛ همچنان که آنها را اخذ کرده اند.
زبان ديني جديد اصواتي را در خود داشت که در زبانهاي ايراني مشاهده نميشد. ترديدي نيست که کردي يا فارسي که معاصر آغاز دوره ی اسلامي بود؛ تا مدتها از تلفظ برخي صداها همچون اعراب ناتوان بود. فارسها و بسياري از ديگر ملل مسلمان، هنوز هم به درستي قادر به تلفظ اين صداها نيستند. اما در برخي از گويشهاي زبان کردي، کردها، بجز صداي / ض / بقيه ی صداها را به خوبي ادا ميکنند. به گونهاي که اين صداها به صدايي همانند صداي اصلي همان گويش بدل شده اند. تغييرات به همين جا ختم نميشود؛ بلکه تعدادي از صداهاي مربوط به حروف برخي از واژهها مانند (ک/k) يا (گ / G) کردي با حرف / ق/ عربي وصداي زباني که دين تازه به کردستان آورده، جابجا شده است.
کوتاه سخن آن که: گسترش اسلام در بخشي از قلمرو ساساني، طومار دوران ميانه ی پيشرفت زبانهاي ايراني را در هم پيچيد و تا يکي دو سده پس از ظهور اسلام نيز، زبان عربي که زبان کاربردي آيين نوين به شمار ميرفت، به جاي زبان پهلوي، به زبان رسمي، ديني و گفتاري حاکمان سياسي بدل شده بود. اما ازآن پس دوران جديدي درشکوفايي اين زبانها، آغاز شد.
شکي نيست که زبانهاي منطقهاي بخشهاي اين سرزمين نومسلمان از رواج نيفتادند؛ چراکه، زبان محاوره ی مردم به شمار ميرفتند و رشد و تکامل خود را در شرايطي نوين از سر گرفتند. تقابل زبانهاي ايراني اواخر دوره ی ساساني و آغاز ظهور اسلام و گويشهاي آن، در ميان خود و در شرائطي جديد و دورهاي جديد، به گوناگوني اين زبانها در شرق ايران به پيدايش (فارسي نو) و در غرب آن به پيدايش"کردي" منجر شده است. که هر دو تعدادي گويش و بن گويش دارند. پس از گسترش اسلام، فارسي نو، گويشي بود که بر اساس ريشههاي بسيار کهن خود با ديگر گويشها در هم آميخته بود اين آميختگي حتي پيش از زمان ساسانيان آغاز شده بود[2] .فارسها پيش از کردها براي احياي زبان خود، به تکاپو افتادند و شروع به کتابت کردند. وپيداست که کتاب شاهنامه ی ابومنصوري – که خود از ميان رفته وتنها مقدمه ی آن در دست است – اگر تنها کتاب نباشد، قديميترين کتابي است که به زبان فارسي نگاشته شده (سال346 هجري – 927ميلادي) و از نابودي درامان بوده است.
براي آشنايي بيشتر با فهلوي ميتوان به گفتههاي دکتر معين استناد کرد که ميگويد: پهلوي، " فهلويه مر": 3000 ترانه ی سروده شده به يکي از زبانهاي کشور ايران (بجز زبانهاي گفتاري و رسمي) بريک وزن از اوزان عروضي يا وزني هجايي سروده شده است و بخشي از آنها در قالب دوبيتي هستند.[4] پهلوي يا پهلويات با وزني بخصوص و همانند گوراني[5]) خوانده ميشده است وگاهي آن را پهلوي وبرخي اوقات آنرا اورامه، اورامن و اورامنانيان ميگفته اند. و اورامن (اورامنان) وزني کهن در موسيقي و مشابه بحر هزج مسدس است که به آن فهلويات ميگفته اند.[6] شايد براي دريافت اين موضوع که، اورمنان، همان گونه ی فارسي (هورامه نان) کردي است و با واژه ی (هه ورامان) يکي است، به تلاش چنداني نياز نباشد. هورامهنان – هورامانان = هور + امان (امدند) + آن – زمان طلوع خورشيد. همچنان که ميگويند: (به يانيان) بامدادان، (ئيواران) زمان عصر.
همجنان که ميدانيم هنگام بامداد تا نيمروز، يکي از پنج وقتي بوده که زردشت براي نذرو نيايش، قرار داده که آيين ويژه ی خويش را داراست و قطعهاي از آن– که چند بار تکرار ميشود – در ذيل آمده است.
نمو هوره خشه ايته آورود اسپايي![7]
يعني نماز براي هور (خورشيد) که تيز تک ميدرخشد!
بي گمان اين نيايش مانند همه ی نيايشهاي آيين زردشتي همراه موسيقي مخصوصي زمزمه ميشده و يا به صداي بلند خوانده ميشده است و گويا مردم آنرا (نويژهر) يا (نيايشي هورامانان) گفته اند. پيداست که پس از گسترش اسلام نذر و نيايش از رونق افتاده اند. اما نوا (هه وا) وخنياي آن – که در ميان مردم باقي مانده است – کم کم به نواي (گوراني) بدل شده و آنها را فهلويات امانان گفتهاند. از نظر من (هوره) که هم اينک يکي از نواها و ملوديهاي آواز کردي است؛ همان (هورامانان) بخشي از نام خود را پاس داشته ونام آن همچون (الله ويسي) به يکباره تغيير نيافته است.
در گويشهاي ديگر زبان کردي نو تا سدههاي 17 و 18 آثار مکتوبي بجاي نمانده وهرچه هست، فولکلوراست که علاوه برگذشت روزگار بازگو شدن دهان به دهان تغييراتي در آن ايجاد کرده است و رنگ اصلي آن زدوده شده و رنگ زبان مشخصي را به خود گرفته است. از مواد اوليه ی فولکلور آن چه که تغيير نميکند، جوهر آن است و تاهنگامي که مکتوب شود، شکل آن کاملاً دستخوش تغيير خواهد شد و دقيقا به همين علت است که زبان کردي از گويشهاي ديگر خود در سدههاي آغازين اسلامي، چيزي به دست نميدهد.
وضع کنوني زبان کردي، نتيجه ی برخي عوامل سياسي اجتماعي و آييني است و از نظر من آخرين عامل از همه موثرتر بوده است؛ چرا که پس از گسترش اسلام درکردستان، کردها به حدي به آيين جديد علاقه مند شدند، که دانشمندان کرد، تمام توان خود را به فهم و دريافت و آموزش و شکوفايي و توسعه ی آيين اسلام اختصاص داده و دست از همه چيز شسته بودند. پيداست که اينکار به انگيزه يبسيار نيرومندي نياز دارد؛ که تحليل و بررسي آن، وظيفه ی دانشمندان علم تاريخ است.
دکتر (عبدالحکيم منتصر) در شماره ی 200 ماه تموز سال 1975 مجله ی العربي، چاپ کويت، در مقالهاي که تحت عنوان – (ابن وحشيه و کتابه في الفلاحة و هو اقدم الکتب في العربية) ابن وحشي وکتابش در باره ی علم کشاورزي که قديميترين کتاب عربي است، منتشر کرده است– مينويسد:
"... و گفته هايش را از کتابي به زبان نبطي اقتباس کرده است و چيزي از دانش خود به زبان عربي جز (شوق المستهام في معرفة رموز الاقلام) مننشر نکرده است و در آخر کتاب خود از کتابي به زبان کردي سخن ميگويد که مطلبي در باره ی مشکل آب و چگونگي استفاده از آبهاي زير زميني از آن اخذ کرده است."
استاد "گيو موکرياني" در فرهنگ مهاباد "صفحات 771 و 772" اين بخش را مفصلتر تحليل کرده است و براساس نوشته ی او "ابن وحشي" کتاب (شوق المستهام(.... را در سال 241 هجري نوشته است و پيداست که در ماخد اين کتاب، سخني از ترجمه ی کتابي کردي ميرود که اثر آن به قبل از نوشتن کتاب (شوق المستهام ....) مربوط ميشود. و کتاب در سالهاي آغازين سده ی سوم در دست مردم بوده است و بايد دست کم چند سالي از تاليف آن سپري شده باشد. و به همين سبب اين کتاب - که آن را "آب نامه" ميناميم. "ابن وحشي" آن را به عربي برگردانده است - دست کم بايد در سالهاي آخر سده ی دوم هجري تاليف شده باشد.
منبع : ویکی پدیا فارسی
|
behnam5555 |
11-27-2010 09:19 AM |
شاخه های زبان کردی و حوزه جغرافیایی آنها
جافی
عراق: شهر زور، کرکوک، کلار، کفری و...
ایران: جوانرود، روانسر، سرپل ذهاب، ثلاث بابا جانی
کرماشانی - لری
این شاخه دارای گویشهای زیر است: کرماشانی، لری، فیلی، لکی، بختیاری
حوزه جغرافیایی
1. کرماشانی:
1. ایران: کرمانشاه، دالاهو، صحنه، کنگاور، قصرشیرین، هرسین، سنقر، کلیایی، اسلام آباد، قروه، بیجار، ایلام، ایوان،مهران، آبدانان، دهلران
2. عراق: خانقین، مندلی، نواحی بدره، و...
لری، لکی، فیلی، بختیاری
لرستان، پشتکوه، پیشکوه، بخشی از ایلام.
گورانی - زازایی
این شاخه دارای گویشهای زیر است: گورانی (اورامی)، زازایی
حوزه جغرافیایی
اورامی
ایران: اورامان تخت شامل مریوان و ژاورود؛ اورامان لهون شامل پاوه، نوسود، نودشه
عراق: حلبچه، بیاره، تویله، منطقه زنگنه و کاکه یی در کرکوک.
زازایی
در ترکیه بینگول، دیرسیم، خارپوت، معدن، ارزنجان، دیاربکر، اورفا
|
اکنون ساعت 12:03 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)