پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی (http://p30city.net/showthread.php?t=26288)

ساقي 06-17-2010 04:42 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 
منتخبی از غزلیات فروغی بسطامی



1
صف مژگان تو بشکست چنان دل ها را
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را

2
به جان تا شوق جانان است ما را
چه آتش ها که بر جان است ما را

3
کی رفته ای زدل که تمنا کنم تو را
کی بوده ای نھفته که پیدا کنم تو را

4
گر در شمار آرم شبی نام شھیدان تو را
فردای محشر هر کسی گیرد گریبان تو را

5
من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را
کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را

6
دوش به خواب دیده ام روی ندیده ی تو را
وز مژه آب داده ام باغ نچیده ی تو را

7
میفشان جعد عنبر فام را
ببین دلھای بی آرام خود را

8
چنین که برده شراب لبت ز دست مرا
مگر به دامن محشر برند مست مرا

9
شد وقت مرگ نوش لبی هم نشین مرا
عمر دوباره شد نفس واپسین مرا


10
ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا
تا سحر پیمانه پر کردی و کم دادی مرا




{پپوله}






ساقي 06-17-2010 04:45 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

11
به یک پیمانه با ساقی چنان بستیم پیمان را
که تا هستیم بشناسیم از کافر مسلمان را

12
دادیم به یک جلوه ی رویت دل و دین را
تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را

13
در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را

14
دی به رهش فکنده ام طفل سرشک دیده را
در کف دایه داده ام کودک نورسیده را

15
آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را
اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را

16
نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را
نه روز روشنی از پی شب سیاهی را

17
هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا
وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا

18
تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما
بر نیاید ز خرابات مغان مطلب ما

19
چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما

20
ای زلف تو بر هم زن فرزانگی ما
وین سلسله سرمای هی دیوانگی ما



{پپوله}



ساقي 06-17-2010 04:51 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

21
یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما

22
اولم رام نمودی به دل آرام یها
آخرم سوختی از حسرت ناکامی ها

23
عمری که صرف عشق نگردد بطالت است
راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است

24
بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست
کار من دل سوخته را ساخته برخاست

25
آن که لبش مای هی حلاوت قند است
کاش بگوید که نرخ بوسه به چند است

26
طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
ولی دریغ که آن هم همیشه بیمار است

27
آن که مرادش تویی از همه جویاتر است
وان که در این جستجو است از همه پویاتر است

28
دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است

29
بار محبت از همه باری گران تر است
و آن کس کشد که از همه کس ناتوان تر است

30
از دل سخت تو کز سنگ سیه سخ تتر است
می توان یافت که آه دل ما بی اثر است



{پپوله}





ساقي 06-17-2010 05:10 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

31
کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است
در دور سپھر آن چه دلم خواست به کام است

32
امشب ز روی مھر ، مھی در سرای ماست
کز یمن مقدمش سر مه زیر پای ماست

33
شیوه ی خوش منظران چھره نشان دادن است
پیشه ی اهل نظر دیدن جان دادن است

34
قاعده ی قد تو فتنه به پا کردن است
مشغله ی زلف تو بستن و واکردن است

35
نخست نغم هی عشاق فصل گل این است
که داغ لال هرخان به ز باغ نسرین است

36
چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست
هر که نظر م یکنی محو تماشای اوست

37
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نھم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست

38
درد جانان عین درمان است گویی نیست هست
رنج عشق آسایش جا است گویی نیست هست

39
کفر زلفش رهزن دین است گویی نیست هست
کافری سرمایه اش این است گویی نیست هست


40
ما و هوس شاهد و می تا نفسی هست
کی خوش تر از این در همه عالم هوسی هست



{پپوله}

ساقي 06-17-2010 05:13 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

41
هیچ سری نیست که با زلف تو در سودا نیست
هیچ دلی نیست که این سلسله اش در پا نیست

42
از تو ای ترک ختن لعبت چین خوش تر نیست
نقشی از روی تو در روی زمین خوش تر نیست

43
مزرع امید را یک دانه به زان خال نیست
دل ز خالش برگرفتن خالی از اشکال نیست

44
بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست
خون عشاق تو در ره گذری نیست که نیست

45
یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نیست
عشق اگر خیمه زند ملک جھان این همه نیست

46
من کیم، پروانه ی شمعی که در کاشانه نیست
خانه ام را سوخت بی باکی که او در خانه نیست

47
چندی از صومعه در دیر مغان باید رفت
قدمی چند پی مغبچگان باید رفت

48
یک شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت
داد خود را زان مه بیدادگر خواهم گرفت

49
کی دل از حلقه ی آن زلف دو تا خواهد رفت
آن که این جا به کمند است کجا خواهد رفت

50
هم به حرم هم به دیر بدر زجا دیدمت
تا نظرم باز شد در همه جا دیدمت


{پپوله}

ساقي 06-17-2010 05:16 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

51
عھد همه بشکستم در بستن پیمانت
دامن مکش از دستم، دست من و دامانت

52
ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت
وی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت

53
تا پرده ز صورتش برافتاد
آتش به سرای آذر افتاد

54
دل در اندیشه ی آن زلف گره گیر افتاد
عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد

55
دل به ابروی تو ای تازه جوان باید داد
بوسه بر تیغ تو باید زد و جان باید داد

56
لعل تو به سر چشمه ی زمزم نتوان داد
این مھر خدا داده به خاتم نتوان داد

57
روزی که خدا کام دل تنگ دلان داد
کام دل تنگ من از آن تن گدهان داد

58
همان که چشم تو را طرز دل ربایی داد
دل مرا به نگاه تو آشنایی داد

59
هر سر که به سودای خط و خال تو افتد
چون سایه همه عمر به دنبال تو افتد


60
آخر این ناله ی سوزنده اثرها دارد
شب تاریک، فروزنده سحرها دارد


{پپوله}

ساقي 06-17-2010 05:18 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

61
جھان عشق ندانم چه زیر سر دارد
که زیر هر قدمی یک جھان خطر دارد

62
آن که یک ذره غمت در دل پر غم دارد
اگر انصاف دهد عیش دو عالم دارد

63
هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد

64
کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد
بیاض چھره اش از خون دل نشان دارد

65
چراغی کاین همه پروانه دارد
یقین کز سوز ما پروا ندارد

67
این چه تابی است که آن حلقه ی گیسو دارد
که دل هر دو جھان بسته یک مو دارد

68
غلام آن نظربازم که خاطر با یکی دارد
نه مملوکی که هر ساعت نظر با مالکی دارد

69
دوش زلف سیھت بنده نوازیھا کرد
دل دیوانه به زنجیر تو بازیھا کرد

70
چشم مستش نه همین غارت دین و دل کرد
که به یک جرعه مرا بی خود و لایعقل کرد

71
بیدادگر نگارا تا کی جفا توان کرد
پاداش آن جفاها یک ره وفا توان کرد


{پپوله}

ساقي 06-17-2010 05:20 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

71
بیدادگر نگارا تا کی جفا توان کرد
پاداش آن جفاها یک ره وفا توان کرد

72
نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد
نه صبر در فراقش زین بیشتر توان کرد

73
ای خوشا رندی که رو در ساحت می خانه کرد
چاره ی دور فلک از گردش پیمانه کرد

74
نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان م یکرد
مشتری فکر خریداری اش آسان می کرد

75
نرگس مست تو راه دل هشیاران زد
خفته را بین که چسان بر صف بیداران زد

76
چشم مستش اگر از خواب گران برخیزد
ای بسا فتنه که در دور زمان برخیزد

77
کو جوانی که ز سودای غمت پیر نشد
کو وجودی که ز جان در طلبت سیر نشد

78
زان غنچه دهان دلم به تنگ آمد
وز دیده سرشک لاله رنگ آمد

79
تا حریفان بر در میخان ه ماوا کرده اند
خانه غم را خراب از سیل صھبا کرده اند

80
کاش می داد خدا هر نفسم جانی چند
تا به گام تو می کردم قربانی چند

81
دادن باده حرام است به نادانی چند
کب حیوان نتوان داد به حیوانی چند


{پپوله}

ساقي 06-17-2010 05:25 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

82
ای خوش آنان که قدم در ره میخانه ی زدند
بوسه دادند لب شاهد و پیمانه زدند

83
مردان خدا پرده ی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند

84
مرا با چشم گریان آفریدند
تو را با لعل خندان آفریدند

85
تشنگان ستمت زندگی از سر گیرند
کامی از تیغ تو گر نوبت دیگر گیرند

86
دل دیوانه ی من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی از آن زلف گره گیر نبود

87
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریک تر از موی تو بود

88
گر در آید شب عید از درم آن صبح امید
شب من روز شود یک سر و روزم همه عید

89
بگشا به تبسم لب شیرین شکربار
کز تنگ دهانت به شکر تنگ شود کار

90
من نمی گویم که عاقل باش یا دیوانه باش
گر به جانان آشنایی از جھان بیگانه باش

91
شاهد به کام و شیشه به دست و سبو به دوش
مستانه می رسم ز در پیر می فروش


{پپوله}



ساقي 06-17-2010 05:26 PM

فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی
 

92
خوش آن که باده بنوشد به روی چون ماهش
پس از پیاله ببوسد دهان دل خواهش

93
دل سپردم به نگه کردن چشم سیھش
ترسم آن مست سیه کار ندارد نگھش

94
رنج بیھوده مکش، گه به حرم گاه به دیر
گنج مقصود بجو از دل ویران هی خویش

95
خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک
برخیز پی جلوه که برداریم از خاک

96
من خراب نگه نرگس شھلای توام
بی خود از باده ی جام و می مینای توام

97
پرده بگشای که من سوخته ی روی توام
حسرت اندوخته ی طلعت نیکوی توام

98
آن که به دیوانگی در غمش افسانه ام
آه که غافل گذشت از دل دیوانه ام

99
چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشه ی فردای حسابم


100
در عالم محبت دانی چه کار کردم
بعد از سپردن دل جان را نثار کردم


اکنون ساعت 08:09 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)