![]() |
آقاي بازيگر، سينما و نامهربانيهاي ما
قبل از هر چيز بايد اكران اين مستند زندگينامهاي را به فال نيك گرفت و از مسئولان مربوطه تشكر كرد. در پاسخ به منتقدان اكران اينگونه فيلمها هم بايد گفت كه نمايش فيلمهايي از اين دست در بهبود وضعيت سينمايي كشور بيتاثير نيست چون حداقل تماشاگراني را به سالنهاي سينما ميكشاند كه در شرايط معمولي و بازار «كمديهاي مبتذل» سينما نميروند. البته ميتوان گفت كه در اين سينماي ورشكسته تعداد اين تماشاگران انگشتشمار است و همه ميدانيم كه در مجموع آمار سينماروهاي ايراني چقدر پايين و نااميدكننده است. ولي بايد پذيرفت كه با دست روي دست گذاشتن هم كاري پيش نخواهد رفت و اكران فيلمهاي متفاوت (كه اگر از كيفيت لازم برخوردار باشند تاثيرگذار ميشوند) فينفسه حركت مثبتي است ولو كوچك. نظريه مشهور «اثر پروانهاي» را كه به ياد داريد؟
«و آسمان آبي» نكات و جنبههاي مثبتي دارد ولي مستند خوبي نيست. در كل جاي اينگونه آثار زندگينامهاي در سينماي ما واقعا خالي است؛ فيلمهايي كه بايد در وصف و تحسين بزرگان ساخته شوند و به عنوان سندي از يك دوره باقي بمانند و حتي چهرههاي شاخص سينماي ما را به جهانيان معرفي كنند. اما در اين راه بايد كاملا حسابشده قدم برداشت. رويكردهاي خلاقانه و ضدكليشه هميشه در اولويت قرار دارند ولي به شرطي كه آثار استاندارد در زمينه مربوطه وجود داشته باشند. وقتي ساخت و نمايش عمومي (محدود) اين فيلم در سينماي ما به مانند يك حركت نو و تازه است يعني هنوز اول راه هستيم و كاري نكرديم. اين فيلم چندمين اثر زندگينامهاي در سينماي ما است؟ چند نفر از بزرگان سينما از دست رفتند و ما سند مناسبي براي معرفيشان به نسلهاي بعد در دست نداريم؟ آيا ميتوان گفت اين فيلم به عنوان اولين مستندي كه درباره «آقاي بازيگر» ساخته شده، درخور ايشان است؟ آيا اين مستند توانسته بخشي از دانش و تجربيات اين استاد را براي آيندگان ثبت و ضبط كند؟ جواب اين سوالات را ميدانيم ولي اينطور به نظر ميرسد كه هرگز حركتي صورت نخواهد گرفت. «و آسمان آبي» از يك سو صحبتهاي استاد درباره فعاليتهاي متعددش در مراكز و كانونهاي فرهنگي و هنري كشور از جمله موزه سينما را شامل ميشود و به فعاليتهاي بشردوستانه آقاي بازيگر ميپردازد و او را بارها با اعضاي خانواده نشان ميدهد؛ و از سوي ديگر مملو از تصاويري از تنهايي و گوشهگيري استاد است. بهطوري كه در صحنهاي از فيلم انتظامي بعد از رفتن مريدانش مينشيند و با همان خرس تنهاييهايش صحبت ميكند و اشك ميريزد. در فيلم بارها انتظامي را در تاريكي و تنهايي ميبينيم. چرا فيلمساز چنين تصوير ضدونقيضي ارايه كرده است؟ مگر ميشود كسي كه در همين فيلم ميگويد «آدم تا زنده است بايد به راهش ادامه دهد و رو به جلو برود» را در دل چنين دنياي تيرهوتاري قرار داد؟ ما در اين فيلم ميبينيم كه انتظامي در هشتمين دهه زندگي پربار خود چقدر با حوصله روي ديالوگهايش در فيلم «چهل سالگي» كار ميكند و آنها را اصلاح و پرداخت ميكند. حتي صبحانه خوردن با اشتياق انتظامي در صحنهاي از فيلم را نميتوان فراموش كرد. شخصا هر بار كه اين صحنه را ميديدم هوس صبحانه خوردن با نان سنگك تازه ميكردم. در مجموع به نظر ميرسد كه غزاله سلطاني در مقام كارگردان آنطور كه بايد نتوانسته تسلط حرفهاي خود را بر اثر حفظ كند و تن به خواستههاي اطرافيان داده است. به عنوان مثال چرا تدوينگر توانسته ايدههاي كليپگونه خود را اجرايي كند و لطمه بزرگي به فيلم بزند؟ ما در همان نيم ساعت اول فيلم سهچهار بار تصاويري را ميبينيم كه با افكتهاي پيشپاافتاده و يك موسيقي كلاسيك بارها شنيده شده تدوين شدهاند. اگر قرار است سابقه طولاني و تجربيات يك تدوينگر او را بر فيلمي حاكم كند چرا نبايد سراغ جوانترهاي مستعد رفت. شايد هم بدبينانه قضاوت ميكنيم و همه چيز ريشه در كمتجربگي كارگردان فيلم دارد. بهترين فصل فيلم جايي است كه دوربين پاي صحبت ژان كلود كريئر (فيلمنامهنويس بزرگ فرانسوي كه براي همكاريهاي متعددش با لوئيس بونوئل مشهور است و با ميلوش فورمن، آندري وايدا، ژانلوك گدار، برناردو برتولوچي و ... همكاري داشته) مينشيند و ما از زبان ايشان و با آن لحن روشنفكرانه فرانسوي ميشنويم كه آقاي بازيگر كيست و چه كرده است. چرا فيلمساز سراغ ساير همكاران و چهرههاي مطرح سينماي خودمان نميرود؟ چرا لحظات باشكوه فيلمي درباره «آقاي بازيگر» بايد اينقدر اندك باشد و بهندرت مو بر تن تماشاگر سيخ شود؟ وقتي اين جملات انتظامي «اگر نيت يك ساله داريد گندم بكاريد، اگر نيت ده ساله داريد درخت بكاريد و اگر نيت صد ساله داريد انسان تربيت كنيد» در مقر يونسكو در پاريس به گوش ميرسد كدام تماشاگر ايراني است كه به خود نبالد؟ «و آسمان آبي» با توجه به جايگاه استاد انتظامي و كارنامه و سابقه درخشان ايشان بايد به مراتب پربارتر از اين ميبود. بعد از مدتها ديدم كه نمايش فيلمي در سالن سينما تمام شد و تيتراژ پاياني بر پرده نقرهاي نقش بست ولي تماشاگران از جاي خود تكان نخوردند. بيترديد اين تاثيرگذاري نه از بابت كيفيت فيلم بلكه از ارج و قرب «آقاي بازيگر» است. |
اکنون ساعت 08:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)