![]() |
جهان پهلوان تختی (غلامرضا تختی، زندگینامه، بیوگرافی، خاطرات، گالری تصاویر، شرح حال)
|
دستنوشته منتشرنشده تختی
|
آقا تختی خریدنی نبود...
|
غلامرضا تختی
ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد غلامرضا تختی (۵ شهریور ۱۳۰۹ در تهران - ۱۷ دی ۱۳۴۶ در تهران) کشتیگیر ایرانی، و در فرهنگ ورزشی ایران، نماد پهلوانی و فروتنی است.تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در بازیهای المپیک را کسب کرد. او با یک مدال طلا و دو مدال نقرهٔ المپیک، دو طلا و دو نقرهٔ قهرمانی جهان و یک طلای بازیهای آسیایی در فهرست برترینهای قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد. او یکی از سه کشتیگیر ایرانی (در کنار امامعلی حبیبی و عبدالله موحد) است که در تالار افتخارات فیلا قرار دارد. مزار تختی در ابن بابویه شهر ری قرار دارد. زندگی غلامرضا تختی در محله خانیآباد در جنوب تهران به دنیا آمد. از زندگی او جزئیات تاریخی زیادی در دست نیست. با تبدیل شدن او به یک «قهرمان ملی»، گاه داستانهایی درباره او نقل میشود که لزوماً صحت تاریخی ندارند.[۵] در ایران از تختی به عنوان «جهان پهلوان» یاد میشود. کتابهای زیادی در وصف او تألیف شده است، فیلمی سینمایی در مورد وی ساخته شده، حتی تندیسی از وی ساخته شده و در میدان تجریش در شهر تهران نصب شده است. به افتخار او هر ساله به بهترین کشتیگیران ایران «جایزه غلامرضا تختی» اهدا میشود. تختی در طول زندگی خود به کارهای عام المنفعه پرداخت و خدماتی را به محرومین کرد. وی احساس همفکری با نهضت ملی و خصوصاً نهضت ملیشدن نفت در ایران داشت. تبار حاج قُلی، پدربزرگ غلامرضا تختی، در محلهٔ خانیآباد، فروشندهٔ خواربار بود. در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانیآباد به «حاج قلی تختی» شهرت یافته بود. همین نام بعدها به نام خانوادگی آنها تبدیل شد. رجب خان، پدر غلامرضا تختی، تاجری ورشکسته بود که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت. سالهای نخستین غلامرضا تختی در ۵ شهریور ۱۳۰۹ در محلهٔ خانیآباد در جنوب تهران به دنیا آمد. او دو برادر و دو خواهر داشت که همهٔ آنها از وی بزرگتر بودند. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران ترک تحصیل کرد. تختی همراه کار، به ورزش زورخانهای و کشتی نزد پهلوان سید علی میپرداخت. او در سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی رفت و در ۲۵ مهر همان سال در اداره راهآهن استخدام شد. وی سابقهٔ کار در شرکت نفت مسجد سلیمان را هم داشت. جوانی او در ۳۰ بهمن ۱۳۴۵ با خانم شهلا توکلی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود که در ۱۱ شهریور ۱۳۴۶ به دنیا آمد. مرگ و ابهامهای آن تختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. او دو روز قبل از مرگش یعنی ۱۶ دی، وصیتنامه اش را در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شماره ۳۴۲۸ و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها ۴ ماه داشت)؛ به ثبت رسانده بود. دربارهٔ دلایل مرگ او اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. براساس اخبار منتشره در روزنامههای اطلاعات و کیهان ۱۸ دی غلامرضا تختی بخاطر اختلافات خانوادگی با همسرش شهلا توکلی و براثر خودکشی جان باختهاست. از انگیزههای ممکن برای خودکشی، مواردی چون ناکامیهایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نامبرده میشود. با این حال عدهای از دانشوران مرگ وی را مشکوک میدانند. این عقیده که ساواک او را به دلیل محبوبیت زیاد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رسانیدهاست، در بین مردم شیوع داشتهاست. غلامرضا تختی از سال ۱۳۴۲ بارها به ساواک احضار شد. اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به دربار و حکومت، فشارها را افزایش دادند. تختی حتی در مواردی از ورود به ورزشگاهها منع میشد. او پس از دوری دو ساله از رقابتهای ورزشی برای چهارمین بار در بازی های المپیک شرکت کرد و برای نخستین بار در این بازیها مدالی کسب نکرد. میرزایی با استناد به اسناد به جا مانده بیان می کند که ظاهرا حکومت میل داشت تختی بدون تمرین و آمادگی جسمی و روحی در میدان حاضر شود و با شکست خوردن، محبوبیت در میان مردم را از دست بدهد. از سوی دیگر مردم نیز خواهان شرکت او در مسابقههای جهانی بودند. در چنین شرایطی تختی سال ۱۳۴۵ نیز در بازیهای جهانی تولیدو شرکت کرد و بار دیگر دست خالی به ایران بازگشت. برخلاف تصور و انتظار طرفداران شاه، محبوبیت تختی پس از دو ناکامی او نه تنها کمتر نشد که افزایش نیز یافت. جلال آلاحمد دربارهٔ مرگ او چنین نوشت: «از آن همه جماعت هیچ کس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمیکرد.» عده ای معتقدند، تختی اگر خودکشی هم کرده باشد مسئولیت آن با حکومت شاه است که با فشارها و تنگناهایی که برایش به وجود آورد او را به این سمت سوق داد. در پی انقلاب ۱۳۵۷ که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیرویهای انقلابی افتاد، هیچ مدرکی دال بر دستداشتن ساواک و یا کشتن وی یافت نشد. دوران ورزشی تختی کشتی را از سال ۱۳۲۵ آغاز کرد. او در سال ۱۳۲۹ در ۲۰ سالگی به عضویت باشگاه پولاد در آمد و زیر نظر حبیبالله بلور کشتی آزاد را به طور قهرمانی آغاز کرد. و در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد. تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸ هشت بار قهرمان کشور شد. او در سال ۱۹۵۱ در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دستهٔ ۷۹ کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه همتیمیش؛ محمود ملاقاسمی (نقرهٔ ۵۲ کیلو)، محمدمهدی یعقوبی (برنز ۵۷ کیلو) و عبدالله مجتبوی (برنز ۷۳ کیلو)، برندگان اولین مدالهای بینالمللی تاریخ کشتی ایران بودند. او سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقرهٔ خود را در ۲۲ سالگی تکرار کرد. چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یک وزن بالاتر؛ ۸۷ کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند. تختی در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱ یوکوهاما و ۱۹۶۲ تولیدو به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید. در المپیک ۱۹۶۰ رم هم با ۵ پیروزی با ضربهٔ فنی و یک شکست با امتیاز از عصمت آتلی ترک مدال نقرهٔ وزن ۸۷ کیلو را گرفت. وی که کشتی را از میانوزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دستههای بالاتر رفته و از سال ۱۹۶۲ به دستهٔ ۹۷ کیلوگرم پا گذاشت، اما مشخص شد که رقابت در این وزن برای قهرمان پا به سن گذاشته دشوار است و او در المپیک ۱۹۶۴ توکیو با شکست از احمد آئیک ترک و مساوی با سعید مصطفائف بلغار به مقام چهارم قناعت کرد. وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان ترک، بوریس کولایف روس، پت بلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویچزیستیوک روس، عصمت آتلی ترک، حسن کنگور ترک، الکساندر مدوید بیلورس از شوروی و احمد آئیک ترک مهمترین رقیبان تختی در ۱۴ سال حضور وی در عرصه بینالمللی بودند. غلامرضا تختی همچنین سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود. مقامها
رکوردها تختی اولین کشتیگیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدالهای جهانی و المپیک بشود: جهانی ۵۱ و المپیک ۵۲ (در ۷۹ کیلوگرم)، المپیک ۵۶، ۶۰، جهانی تهران و یوکوهاما (در ۸۷ کیلو) و جهانی ۶۲ تولید و در ۹۷ کیلو.
http://upload.wikimedia.org/wikipedi...RezaTakhti.png محمدرضا شاه در حال انداختن مدال بر گردن غلامرضا تختی گرایشهای سیاسی و فعالیتهای اجتماعی غلامرضا تختی از سال ۱۳۳۰ وارد فعالیت های سیاسی شد. او ابتدا در حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری ملکی و بقائی عضو بود و پس از انشعاب ملکی و خُنجی از بقائی به حزب نیروی سوم پیوست در جریان اختلاف میان دکتر محمدعلی خنجی و خلیل ملکی او پس از شنیدن نظرات طرفین به اتفاق اعضای سازمان ورزشکاران به دکتر خنجی و دکتر حجازی پیوست و پس از تأسیس حزب سوسیالیست به عنوان قائم مقام دبيركل این حزب انتخاب شد. ضمنا در سازمان ورزش حزب به همراه حسن خرمشاهی ( مسوول سازمان ورزش حزب) فعالیت می نمود. غلامرضا تختی پس از کودتای ۲۸ مرداد در کمیته ورزشکاران نهضت مقاومت ملی نیز علاوه بر حزب سوسیالیست فعالیت داشت و پس از تشکیل جبهه ملی دوم در سال 1339 به این سازمان وارد شد و از سوی کمیته ورزشکاران به کنگره و از سوی منتخبین کنگره به شورای مرکزی جبهه ملی ایران راه یافت . در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ زلزله مهیبی به قدرت ۷٫۲ ریشتر، به ویرانی کامل شهر بوئین زهرا و تمام روستاهای اطرافش انجامید. بر اثر زلزله بوئین زهرا در حدود بیست هزار نفر کشته و هزاران خانواده نیز بیخانمان شدند. بهدنبال ناتوانی دولت وقت برای عملیات کمک و امداد، غلامرضا تختی یک کامیون در اختیار گرفت و با آن به محلات پرجمعیت تهران میرفت و با بلندگو شخصاً از مردم میخواست تا به زلزلهزدگان کمک کنند. مردم نیز رخت، لباس و پول اهدایی خود را به تختی میسپردند. واکنشها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله موجی بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و دهها کامیون به وی سپرده شد. انتخاب تختی به سمت عضویت در شورای مرکزی باعث گردید تا از سوی ساواک به عنوان یک «ناراضی » شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرینهای تختی جلوگیری میکرد و به هر شکل میکوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بینالمللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو میشد، جلوگیری کند. هنگام درگذشت محمد مصدق در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش فرا نداد و به افسران میگفت «دستگیرم کنید». تختی پس از مرگ تاکنون در مورد غلامرضا تختی، قصیدهها و کتابهای متعددی نوشته شده و فیلمهای مستند و حتی سینمایی نیز از زندگی وی ساخته شدهاند. پس از مرگ وِی، اقدامات گوناگونی برای گرامیداشت وی انجام گرفت و حوادثی (نظیر خودکشی هواداران و...) در واکنش به مرگ او در میان طبقات مختلف جامعه، رخداد. از آنجمله میتوان به اینها اشاره کرد. خودکشی هواداران با انتشار خبر مرگ غلامرضا تختی، هفت تن در شهرهای مختلف ایران خود را کشتند که از همه فجیعتر قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره انداخت و یادداشت بزرگی بر شیشه مغازهاش گذاشت که «جهان بی جهانپهلوان ماندنی نیست». مسابقات ورزشی در اردیبهشت ۱۳۵۹ به منظور بزرگداشت مسابقاتی برای یادبود وی بنانهادهشد که تاکنون به نام جام جهانپهلوان تختی ادامه داشتهاست. در اولین دوره این مسابقات قهرمانان زیادی از سرتاسر جهان حضور یافتند که از جمله آنها احمد آئیک، عصمت آتلی، الکساندر مدوید، پتکوف سیراکف، سعید مصطفیاف میتوان نامبرد.[نیازمند منبع] این مسابقات که معمولاً در اواخر زمستان برگزار میشود، مهمترین تورنمنت بینالمللی کشتی سالیانه در ایران است. شعر
|
سیاوش کسرایی جهان پهلوانا صفاي تو باد دل مهرورزان سراي تو باد بماناد نيرو به جان و تنت رسا باد صافي سخن گفتنت مرنجاد آن روي آزرمگين مماناد آن خوي پاكي غمين به تو آفرين كسان پايدار دعاي عزيزان تو را يادگار روانت پرستنده راستي زبانت گريزنده از كاستي دلت پر اميد و تنت بي شكست بماناد اي مرد پولاددست كه از پشت بسيار سال دراز كه اين در به اميد بوده است باز هلا رستم از راه باز آمدي شكوفا جوان سرفراز آمدي طلوع تو را خلق آيين گرفت ز مهر تو اين شهر آذين گرفت كه خورشيد در شب درخشيده اي دل گرم بر سنگ بخشيده اي نبودي تو و هيچ اميدي نبود شبان سيه را سپيدي نبود نه سوسوي اختر نه چشم چراغ نه از چشمه آفتابي سراغ فرو برده سر در گريبان همه به گل سايه شمع پيچان همه به ياد تو بس عشق مي باختند همه قصه درد مي ساختند كه رستم به افسون ز شهنامه رفت نماند آتشي دود بر خامه رفت جهان تيره شد رنگ پروا گرفت به دل تخمه نيستي پا گرفت به رخسار گل خون چو شبنم نشست چه گلها كه بر شاخه تر شكست بدي آمد و نيكي از ياد برد درخت گل سرخ را باد برد هياهوي مردانه كاهش گرفت سراپرده عشق آتش گرفت گر آوا در اين شهر آرام بود سرود شهيدان ناكام بود سمند بسي گرد از راه ماند بسي بيژن مهر در چاه ماند بسي خون به تشت طلا رنگ خورد بسي شيشه عمر بر سنگ خورد سياووش ها كشت افراسياب و ليكن تكاني نخورد آب از آب دريغا ز رستم كه در جوش نيست مگر ياد خون سياووش نيست ؟ از اين گونه گفتار بسيار بود نبودي تو و گفتنه در كار بود كنون اي گل اميد بازآمده به باغ تهي سروناز آمده به يلدا شب خلق بيدار باش به راه بزرگت هشيوار باش كه درتنگنا كوچه نام و ننگ كه خلق آوريده است در آن درنگ تو آن شبرو ره گشاينده اي يكي پيك پر شور آينده اي بر اين دشت تف كرده از آرزو تويي چشمه چشم پر جست و جو تو تنها گل رنج پرورده اي كه بالا گرفته برآورده اي به شكرانه اين باغ خوشبوي كن تو از باغي اي گل بدان روي كن كلاف نواهاي از هم جدا پي آفرين تو شد يك صدا تو اين رشته مهر پيوند كن پريشيده دل ها به يك بند كن كه در هفت خوان ديو بسيار هست شگفتي دد آدمي سار هست به پيكار ديوان نياز آيدت چنان رشته اي چاره ساز آيدت عزيزا ! نه من مرد رزم آورم يكي شاعر دوستي پرورم ز تو دل فروغ جواني گرفت سرودم ره پهلواني گرفت ببخشا سخن گر درازا كشيد كه مهرت عنان از كفم واكشيد درودم تو را باد و بدرود هم يكي مانده بشنو تو از بيش و كم كه مردي نه درتندي تيشه است كه در پاكي جان و انديشه است ـــــــــــــ تختی از این پس بی تو ایرانشهر درفش افتخارش را به بازوی كدامین یل برافرازد؟ در این دوران پی در پی شكست و خفت و حسرت.... كه هرسو عرصه افراسیابان است- به دل مهرٍ كه بسپارد؟ دعای مادران سوی كه ره پوید؟ غریو كودكان نام كه را گوید؟ لبان آفرین روی كه را بوسد؟ تو اندر سینههای گرم خواهی زیست تو با انبوه پاك مردمان خوب قلب شهر خواهی ماند شفق، آزرمگین رویت سپیده، پاكی خویت سلام صبحدم، مهرت توان كوه، نیرویت كبود شام، اندوهت به سوگت! ای به سوگت هرچه چشم پاك، اشك افشان من اینك، در تمام چشمهای پاك می گریم من اینك، در تمام آههای سرد مینالم.... سیاوش کسرائی |
اکنون ساعت 12:01 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)