![]() |
داستان طنز، ماجراهای طنز، مقالات طنز، داستانهای طنز، مطالب طنز، طنزنوشته
جمع بندی سريالهای ماه رمضان از نظر يک کارگردان سوخته من به نوبه خودم این سریالهای ماه رمضان را تکذیب میکنم و به عنوان یک کارگردان حرفه ای که فکر کنم الان یک مهره سوخته شدم میگم این سریالها رو هرکس نگاه نکنه سنگینتر هستش. سریال یکم گردوخاک ؛ اصلاْ آقای افشاری نباید زمین رو میفروخت اون باید زمین رو میداد به دومادش و عیاض میرفتن تو زمین خاک بازی میکردند و بعد کشاورزی یاد میگرفتند که این همه فقیر و بیکار تو جامعه وجود نداشته باشه ؛ حالا که گریم دومادش و دوستش اینکارو کردند آخرش هم افشاری فهمید و همه چی سه شد باید افشاری برای تنبیه دومادش رو بخوابونه زمین و چندتا به اونجای دومادش بزنه و همینجوری ماست مالی کنند تموم بشه بره پى كارش. سریال ورود به میوه ممنوع ؛ آخه پیره مرد اولا :سره پیری داری میمیری هوس باز شدی اونم تو ماه رمضان نکنه میخوایی بچه دار هم بشی؟ دوماً : گیریم دلت خواسته اصلاْ این بنز رو بده من تا واست کیمیا رو بیارم چه برسه به هستی خاک بر سرت کنم که با بلند گوی مسجد هم حرف بی ناموس زدی و اون بچه شنید و با خودش یه کاری کرد. این سریال هم آخرش با چندتا میوۀ خیار و گوجه یا هویج با هم آشتی میکنند تموم میشه. خب میرسیم به سریال اغماء ؛ آخه یکی نیست بگه اولاً باید بجای اغماء اسم این سریال باید بشه اغفال دوماً بجای الیاس این نقش رو باید میدادند به زهره امیر ابراهیمی بازی میکرد هم روحیه این دختر بهتر میشد چون من به چشمان این دختر تو اون فیلم بی ناموس دقت کردم خیلی نجیب بود شاید این نقش تو نحوه فکر کردنش تأثیر میزاشت و دیگه فیلم بد با اون پسر غیور بازی نمی کرد سوماً این سریال هم کپی پیست سریال او یک بدجنس بود هست فقط شخصیتهاش عوض شده. سریال فکرانه خیلی بی فکر و تفکر ساخته شده آخه تو این دوره کی میره اونوره قاره آمریکا اونسر دنیا تاجیکستان که پول یارو رو بده اون؟ بنظر من اون پول رو نصفش رو خرج دوا دکتر میکرد یا اصلاً میرفت پیش دکتر پژوهان از اونور الیاس سفارشش رو میکرد ردیف میشد آخه چقدر خالی بندی؟گوش ملت شهیدپرور ما از این خالی بندیها پر شده . من با صدای سیما یا بینا مخالفم چون حتی اسم صدای سیما هم بی ناموسی هست باید بنظرم بشه صداتصویر اما به اون توصیه میکنم از سال دیگه بجای این اراجیف آموزش روخوانی و روانخوانی کتابهای عربی رو به ملت یاد بدند اگر هم زبان عربی نشد آموزش آشپزی بزارند خیلی بهتر میشه یا آموزش رانندگی به اين زن های ضعيف يا حتی کشاورزی تا مردم برند بيل بزنند البته من با تير اندازی هم موافقم . نظر شما چيه؟ |
پاسخ انيشتین مي گويند "مريلين مونرو" يک وقتي نامه اي نوشت به "آلبرت اينشتین" که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنيم، بچه هايمان با زيبايي من و هوش و نبوغ تو، چه محشري مي شوند!
آقاي اينشتین هم نوشت؛ ممنون از اين همه لطف و دست و دلبازي خانم. واقعا هم که چه غوغايي مي شود!ولي اين يک روي سکه است. فکر اين را هم بکنيد که اگر قضيه بر عکس بشود، چه رسوايي بزرگي بپا مي شود! |
تقاضاي كاركرد هاي اضافه جهت ماشين اسلامي ساخت اندونزي در راستاي خبر مربوط به ساخت ماشين اسلامي در اندونزي بنا به خواست امت مسلمان، اين كاركردها هم بايد به خودروي اسلامي اضافه بشه: 1- خودرو هنگام حركت بايد صلوات بفرسته 2- سرعت كه از 80 بالاتر رفت، آيت الكرسي بخونه 3- وقت رد كردن چراغ قرمز بگه "استغفرالله" 4- وقت رسيدن به جاده چالوس و موارد مشابه "فاتحه بخونه" 5- وقت سوار كردن دوست دختر – دوست پسرها صيغه محرميت بخونه 6- وقت پياده شدن بگه "صدقالله العظيم..." 7- در ماه مبارك رمضان از صبح تا غروب در باكش رو باز نكنه و نشه بهش بنزين زد. اما از غروب تا صبح هر چي بهش بنزين بزني باكش پر نشه. 8- وقت اذان، هر جا كه بود ترمز كنه و شروع كنه به نماز خوندن. به ويژه در جاهاي پر ترافيك كه با ماشينهاي ديگه، نماز جماعت بخونن. 9- اگر ماشين نامحرم اومد، فرمون خود به خود بگرده و ماشين روش به يه طرف ديگه قرار بگيره. 10- اگر لازم شد براي ماشين نامحرم بوق بزنه، ميل لنگش بره توي بوقش كه صداي بوقش عوض بشه. 11- اگر ماشين ديگهاي خلاف كرد، در راستاي امر به معروف و نهي از منكر، خودش رو بكوبه به اون. 12- بوي گلاب بده. 13- رو به قبله پارك كنه. 14- رو به قبله آب روغن پس نده. 15- بعد از گرفتن بنزين، غسل كنه. 16- ضمنا بايد جا براي 110 جلد كتاب مجلسي (اسمش چي بود؟) و نهجالبلاغه و تفسيرالميزان و چيزاي ديگه هم داشته باشه. 17- يك صندلي مخصوص براي سوار كردن افراد خاص. 18- يك در مخصوص كه اقليتهاي مذهبي فقط از اون حق داشته باشن سوار شن. ضمنا صندلي اونها هم بايد از صندلي بقيه جدا باشه 19- ... ديگه باقيش رو خودتون بنويسين! با تشکر فریبا |
مقالات طنز
راههایی برای سادیسمی شدن!! * كل نوشته هاي تخته سياه رو با دست پاك كنيد. [IMG]****************************/210.gif[/IMG] * به خروستون آب طلا بديد تا تخم طلا بزاره [IMG]****************************/42.gif[/IMG]
* به مادرتون بگيد دلمه درست كنه ، بعد فقط برگهاشو بخوريد. [IMG]****************************/215.gif[/IMG] * توي كفش دوستتون يك قورباغه كوچولو بندازيد تا وقتي كفشو پاش كرد ، قورباغه له بشه. [IMG]****************************/70.gif[/IMG] * وقتي برا عيادت دوست بيمارتان به بيمارستان رفتيد محكم بزنيد پشتش و بهش بگيد: پاشو يره برا مو اي فيلمارو در نيار..! [IMG]****************************/39.gif[/IMG] * وقتي عيادت دوست مريض مشهديتون رفتيد ، جلوش شله زرد بخوريد و بگيد : ميدونم برات بده... [IMG]****************************/40.gif[/IMG] * روز كارگر وقتي استاد اومد سر كلاس ، همه به احترام پاشيد و بگيد معلم عزيز روزت مبارك! [IMG]****************************/75.gif[/IMG] * دست يه نابينا رو كه براي رفتن به آن طرف خيابون ايستاده رو بگيريد و به طرف جوي آب راهنماييش كنيد، بعد همچين بينا ميشه كه بيا و ببين. [IMG]****************************/69.gif[/IMG] * بجاي پنير پيتزا پلاستيك فشرده تو پيتزا بريزيد و شاهد خوردن آن توسط عزيزانتان باشيد. [IMG]****************************/65.gif[/IMG] * كتاب جديد استادتون رو بزاريد تو سبزي فروشي محله ي استادتون تا وقتي ميره سبزي بگيره ، سبزي فروش از صفحات اون كتاب براي بسته بندي سبزي استادتون استفاده كنه. [IMG]****************************/49.gif[/IMG] * وقتي استاد ادبياتتون كلي در مورد رزم رستم و سهراب صحبت كرد ازش بپرسيد : استاد ، ما بالاخره نفهميديم سهراب زن بود يا مرد؟!! [IMG]****************************/45.gif[/IMG] * وقتي همسرتون رفت آرايشگاه و به موها و اَبروانشون صفا دادن و اومدن جلو شوما و گفتند عزيزم ببين تغييري كردم يا نه؟ كمي نيگاش كنيد و بگيد : باز كه مثل هميشه گند زدي به قيافت. [IMG]****************************/211.gif[/IMG] · صبح جمعه ساعت 6 (البته وقتي مدارس بازه) برويد بالا سر داداشتون و شتابان تكونش بديد و بگيد: پاشو پاشو مدرست دير شد..... [IMG]****************************/160.gif[/IMG] · وقتي كه دوست باكلاستان جلو دخترهاي دانشگاه كلاس گذاشت و شما و آن خانمهاي باشخصيت رو به يه رستوران شيك دعوت كرد..هنگام خوردن ساندويچ ، ساندويچ رو يه جوري بجوييد و جوري كه همه دارن ميبينند ، دستتون رو بكنيد تو دهنتون و يواش بيرون بياريد و بگيد اَه اين پاي موش تو ساندويچ چيكار ميكرد؟؟؟ [IMG]****************************/53.gif[/IMG] · وقتي كه دختر همكلاسيتون اومد از دوستتون جزوه بگيره و اگه گفت آيا كامله و دوستتون هم پاسخ مثبت داد، شما بگيد آره خيلي كامله ، من كه خونده بودمش 8 شدم...! [IMG]****************************/50.gif[/IMG] |
دخترها
توی ماهيتابه روغن ميريزن اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن - تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توی ماهيتابه ميريزن چند دقيقه بعد نيمروی آماده رو نوش جان ميكنن پسرها توی كابينتهای بالايی آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن توی كابينتهای پايينی دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن توی ماهيتابه روغن ميريزن توی يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن چند تا فحش ميدن دنبال كبريت ميگردن با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوی سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی ميداد! ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعی ميريزن تخم مرغی كه از روی كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن ميرن سراغ بقالی سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن روغن سوخته رو ميريزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهيتابه ميريزن تخم مرغها رو ميشكنن و توی ماهيتابه ميريزن دنبال نمكدون ميگردن نمكدون خالی رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن دنبال كيسهء نمك ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن نمكدون رو پر از نمك ميكنن صدای گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون نمكدون رو روی ميز ميذارن و محو تماشای فوتبال ميشن بوی سوختگی رو استشمام ميكنن و ميدون توی آشپزخونه چند تا فحش ميدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل ميريزن توی ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم ميزنن صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون سريع برميگردن توی آشپزخونه تخم مرغهايی كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل ميريزن ماهيتابه رو ميندازن توی سينك دنبال ظرفهای مسی ميگردن قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن ياد غذا ميفتن و ميدون توی آشپزخونه روی باقيماندهء تخم مرغی كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن چند تا فحش ميدن و بلند ميشن نمكدون شكسته رو توی سطل ميندازن قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن نيمروی آماده رو جلوی تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن |
نیازمندیهای فوری
برای خرید یک دانه آناناس به یک شریک سرمایه گذار نیازمندم
کمپولیان به سی کیلو کاهش وزن در یک روز بدون رزیم غذایی وبدون نیاز به وسایل ورزشی نیازمندم هم خر و هم خرماییان برای پیشگیری از افتادگی عضلات سینه به مقداری سینه خیز نیازمندم. ورزش دوست برای ایجاد مزاحمت خیابانی به چند کارت سوخت اضافی نیازمندم بوق زاده برای نوشتن پایان نامه به تعدادی نخبه نیازمندم بی سواد یان به یک خانم فروشنده با روابط عمومی بالا نیازمندم لبو فروش سر گذر برای پرسیدن اجاره بها به مقداری دل و جیگر نیازمندم بز دلیان به یک مدیر که در اتاقش تشریف داشته باشد نیازمندم ارباب رجوع با تشکر فریبا |
خاطره خنده دار يك پزشك
يك مرد 30 ساله به اتاق معاينه آمد و آرام برگه آزمايشي را روي ميز گذاشت. نگاهي به ورقه انداختم، ديدم تست بارداري (B-hcg) است. اينطور مواقع خيلي از آقايان موقع نشان دادن ورقه آزمايش همسرشان هم هيجانزده هستند و هم كمي تا قسمتي خجالت ميكشند. اگر اتفاقا كس ديگري در اتاق معاينه باشد، معمولا خيلي آرام به مراجعهكننده مي گويم : «مثبته» يا «منفيه» و اگر ديدم متوجه منظورم نشده، روشن ميگويم خانم باردار است يا نيست. نگاهي به آزمايش كه انداختم ديدم با تيتر بالا مثبت است. بنابراين گفتم: مثبته. و چون تحير آقا را ديدم گفتم: يعني خانم حامله است. ديدم خجالتزده سرش را زير انداخت و رفت. گفتم خوب خجالتي است ديگر و مشغول ويزيت يك بيمار ديگر شدم. چند دقيقه بعد ديدم دوباره آرام آمد. با خودم گفتم حتما حاملگي ناخواسته بوده و استرس آقا به اين خاطر است. آقا گفت: آخه ميخوام بدونم مشكلش چيه. گفتم: اين كه فقط يه تست بارداريه، اگه خانم مشكل خاصي داره بره پيش يك پزشك زنان، ويزيت بشه. گفت: نه دكتر، باردار چيه. اينجا بود كه فورا متوجه غيرعادي بودن قضايا شدم، ممكن بود آزمايش براي يك خانم ازدواجنكرده باشد. پرسيدم كه اسم بيمار چيست ولي متوجه شدم برگه آزمايش را اشتباه دستش دادهاند. او ميخواست بداند چربي و قتند مادر 60 سالهاش چطور است! شانس با من بود كه مراجعهكننده خجول و بافرهنگي داشتم! از آن موقع هر وقت برگه آزمايشي را دستم ميدهند، ميپرسم: اسم بيمار شما اينه؟ چند سالشه؟ حالا آزمايش هر چه ميخواهد باشد! منبع : نگاه عليرضا مجيدي به دنياي پزشكي , اينترنت , هنر و ادب با تشکر فریبا |
ولی من در مورد سوال دارم ! به هر حال تو خونه دوست مونثش بود یا نبود ! ؟
|
بیست و سه موقعیت طلایی سینما و تلویزیون ایران!!!!!
بیست و سه موقعیت طلایی سینما و تلویزیون ایران بیست و سه موقعیتی که سینماو تلویزیون ایران بدون آنها نمیدانستند چه کار کنند 1. –آخه... - دیگه آخه نداره! 2. طرف دارد از در خارج میشود.دوستی(نامزدی/همسری) صدایش میکند: جعفر ( یا قلی یا محسن یا بهزاد یا فروغ ...) طرف برمیگردد (حالا یا میگوید "چی؟" یا نمیگوید) بعد اون دوست ساکت میشود و زیر لبی میگوید :هیچ چی. 3. طرف میخواهد یکی را تعقیب کند .عینک دودی میزند و سپر به سپر طرف (یا اگر پیادهاند در فاصله 30 سانتی او ) حرکت میکند. سوژه مورد نظر هم یک خنگ بالفطره است. 4. با هنرنمایی : امین حیایی 5. موقعیتهای هراسناک برای زنهای تنها باید در شبهای بارانی رخ بدهد. 6. آدمها برای بیدار شدن از کابوس حتماً باید نیممتر با صورت خیس از تختشان بپرند.(طوری که دو نیمتنهشان زاویه 90 درجه بسازد) 7.یک پسر بامرام عاشقپیشه که عقلش شیرین میزند و اواخر فیلم قابلیتهایش به همه اثبات میشود( یعنی همه مردان جوان سالم منگلاند؟!) 8.خانه دوبلکس و آقای خانه که با ربدوشامبر برقبرقی و دستمال گردن ،دارد با لبخند از بالا به تازهوارد نگاه میکند( خداوکیلی این تصویر دیگر حالتان را بد نمیکند؟) 9. هندوانهها در آب حوض (اولین تصویری که برای القای حس صمیمیت و گرمی خانواده به ذهن هر آدمی میرسد) (میان برنامه 1 ) یکی از سریالهای رمضان -دیالوگهای پدر و دختری در اتومبیل: دختر-نظرتون درباره شعر نو چیه؟ پدر- من به این شعرها میگم شعرهای هیچیندار. دختر-نه منظورم شعر نیماییه پدر- نه...نیما که خوبه دختر-دیگه؟ پدر-سهراب و اخوان هم البته خوبن. (نکته:پیدا کنید نام دو غایب احتمالی را؟ پیدا کنید دلیل وجود این سکانس را؟توضیح این که پدر اساساً پزشک است) 10. سروش صحت در نقش لوطی که خاطرخواه کسی است که بهاره رهنما نقشش را بازی میکند. 11. زن چایی میآورد و به مهمان(آن) میگوید: خب ...خیلی خوش اومدید.(خلاقترین فیلمنامهنویسان این جور مواقع مینویسند:"آفتاب از کدوم طرف در اومده؟") 12. حاجی و سید در کشاکش .یکی زخمی شده و اصرار میکند که " تو برو!" و از دیگری انکار که "من بدون تو جایی نمیرم" ( البته در اغلب موارد اون سالمه میرود و فرد زخمی در یک سری اقدامات ایثارگرانه دشمن را میترکاند) 13.نیروهای بعثی کلاً میخندند ( بعد هم در یک تغیر ناگهانی شخصیت به شکل جنونآمیزی عصبانی میشوند) 14." بازی دیگه تموم شد"( تا حالا چند نفرتان این دیالوگ را درفیلم ها از زبان پلیس شنیده اید) 15. " من خودم رو هنرمند نمیدونم"!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 16. تمام عروسیها در حیاط خانه برگزار میشود( نه تالار،نه باغ،نه آپارتمان...فقط در حیاط یک خانه قدیمی نقلی) 17. دو نامزد جوان دنبال هم میکنند و مثل چت کردهها میخندند.(اوج خلاقیت برای نمایش خوشی عاشقان جوان) 18.وقتی کارگردان میخواهد نشان بدهد در ترسیم جهان دختران چقدر تبحر دارد یکی از دخترها به اون یکی میگوید:" خاک تو سرت" (میان برنامه 2 ) یکی دیگر از سریالهای ماه رمضان. پسر دیروقت از نزد دوستان نابابش که به او اکس دادهاند برمیگردد. خانه تاریک است. مادر هم درطبقه دوم خانه دوبلکس منتظر. پسر وارد میشود. مادر میگوید: کجا بودی تا این وقت شب؟ چرا چشمات قرمزه؟ نکته: مادر برای تشخیص فوری قرمزی چشمان پسرش در تاریکی آن هم از فاصله 7 متری و ازطبقه بالا ازهیچ نیروی متافیزیکی کمک نگرفته است. تشخیص او در سینمای ایران به شم مادرانه معروف است 19. آدمهای تحصیل کرده و خوشپوش و جنتلمن یک ریگی به کفششان است ( بر عکس مردان سنتی صادق) 20.شریفینیا در نقش مردی که زیر سرش بلند است. 21.در خانوادههای قدیمی و قجری حتماً قتلی رخ میدهد. 22.در تیتراژ پایانی سریالها باید حتماً یکی یک چیزی بخواند( تو مایههای غم باشد مقبولتر است) 23.همه خارجیهایی که میخواهند فارسی حرف بزنند باید عین سفیر انگلیس در سریال امیرکبیر صحبت کنند.(اگر یادتان نیست توضیح میدهم: مثل فارسیزبانی که در حین خوردن سیبزمینی داغ ، بخواهد حرف بزند) [IMG]****************************/39.gif[/IMG] [IMG]****************************/39.gif[/IMG] [IMG]****************************/39.gif[/IMG] [IMG]****************************/39.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] |
پرنده روی سیم برق
پرنده روی سیم برق [IMG]http://www.birdexchange.com/images/****atiel200.jpg[/IMG] سوال : ده تا پرنده نشسته بودند روي سيم برق . يه شکارچي مياد يه تير ميزنه به يکيشون. چند تا پرنده روي سيم باقي ميمونند ؟ جواب : بستگي به مليت پرنده ها داره : آمريكايي : پرنده دومي شيش لولش درمياره يه فحش ناموسي ميده و شكارچي رو ميكشه و باقي پرنده ها ليوان مشروبشون رو ميخورند و سري تكون ميدند چيني : سه تا از پرنده ها فرار ميكنن و در يك گوشه خودشون توليد انبوه پرنده راه ميندازن و شيش تاي باقيمانده در يك چشم بهم زدن توسط هنرهاي رزمي شكارچي رو به شيش قسمت مساوي تقسيم ميكنند. انگليسي : يكي از پرنده ها خودشو ميزنه به زخمي بودن و ميندازه رو زمين و خودشو خيلي مظلوم نشون ميده و بعد بقيه پرنده ها از فرصت استفاده ميكنن ميرن به زن شكارچي ميگن كه شكارچي مذبور داراي سه همسر و تعداد نامتنابهي بچه است، در نهايت پس از چند روز شكارچي توسط زنش و در خواب به قتل ميرسه عرب : پرنده دوم تا هفتم از ترس شلوارشون زرد ميشه و پس از چند لحظه سكته ميكنن ميميرن، دو تاي باقيمونده سريع ميرن پولاشونو ورميدارن ميرن خودشون يه تير برق ميخرن و تا آخر عمر بدون ترس بالاش زندگي ميكنن اسپانيايي : پرنده دوم گيتار دستش ميگيره و حواس شكارچي رو پرت ميكنه ، سومي و چارمي ميرن گاو همسايه رو صدا ميكنن و پنجمي يه پارچه قرمز آويزوون ميكنه روي شلوار شكارچي و گاو ميزنه يارو رو لت وپار ميكنه و در نهايت پنج تاي باقيمانده كلاهاشونو ميندازن هوا و ميگن : هووولي ايراني : ابتدا نيم ساعت ميگذره و هيچكس نه متوجه افتادن رفيقشون ميشه و نه اصلاً صداي گلوله رو ميشنوه چون همشون داشتن راجع به قسمت اخر نرگس بحث ميكردند.... بعد دو تاشون ميرن زير جسد پرنده رو ميگيرن سريعاً مراسم سوم و هفتم باشكوهي براش ميگيرن و براش مقبره بزرگي ميسازن و بعد از يكي دو ماه ميگن كه بياييد فكري كنيم كه ديگه شكارچي ما رو نزنه و بعد از دو سال جلسات پياپي به اين نتيجه ميرسن كه اصلاً شكارچي مقصر نبوده و تقصير انگليسيها بوده كه دوستشون تير خورده چون در همون لحظه در يكصد كيلومتري اونجا يك انگليسي داشته دماغشو پاك ميكرده... بنابراين يك شب شكارچي رو دعوت ميكنن خونشون و براش سوپ پرنده درست ميكنن و از اينكه دوستشون در مسير گلوله او بوده ازش معذرت ميخوان و قول ميدن هر هفته يكي از خودشون رو براي شكار شخصاً خدمت شكارچي برسه... حتماً ميپرسيد كه شكارچي تو اون نيم ساعت اوليه داشته چيكار ميكرده... حدستون كاملاً درسته ... چون حادثه مذكور در ايران رخ ميداد تفنگ بعد از اولين شليك منفجر ميشه و طرف در اين مدت داشته تلاش ميكرده با موبايلش كه آنتن نميداد با اورژانس تماس بگيره بيان سراغش كه بعد از نيم ساعت موفق ميشه تماس بگيره ولي آمبولانس دير مياد و شكارچي ما هسته هاشو از دست ميده...!!![IMG]****************************/58.gif[/IMG] [IMG]****************************/58.gif[/IMG] [IMG]****************************/58.gif[/IMG] [IMG]****************************/58.gif[/IMG] [IMG]****************************/58.gif[/IMG] [IMG]****************************/58.gif[/IMG] |
اکنون ساعت 01:03 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)