-
تاریخ
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=25)
hossein |
05-06-2012 09:59 PM |
تخت جمشید نماد شكوه شاهنشاهی هخامنشیان
تخت جمشید را همه میشناسیم، ایرانیان باستان آنرا «پارسه» میخواندهاند و یونانیان بدان فرنام(:لقب) «پرسپولیس» دادهاند. نخستینبار، آشیل، چكامهسرای(:شاعر) یونانی این فرنام را برای تختجمشید به كار برده است. تختجمشید، سازهای که جهانیان را به ستایش واداشته است، آنانی كه این سازه را دیدهاند، از این همه شکوه و دانش و آگاهی، انگشت شگفتی بر دندان، گزیدهاند.
این روزها خارجیها، همانهایی كه گمان میكنیم با فرهنگ سرزمین ما بیگانهاند، از خودمان به آیینهایمان آگاهترند و فرهنگ و تمدن باستان کشور گرانمایهمان ایران را بیش از فرزندان این سرزمین پاس میدارند و میشناسند. شاید گاه آن باشد كه نمادها و نمودهای تختجمشید را بشناسیم.
یكی از كندهكاریهای تختجمشید، شیری را نشان میدهد كه در حال یورش به گاوی است. به باور برخی پژوهشگران، این نقش، نشانی از نمایش سالگشت سال نو و نوروز است. پژوهندگان میگویند؛ شیر نماد سال نو و گاو، نماد سال كهنه و گذشته است كه با آمدن سال نو از میان میرود.
«دکتر جونز لوید»، استاد دانشگاه ادینبورگ، این گونه گفته است: «من برای نخستینبار که تخت جمشید،(پارسه یا پرسپولیس) را دیدم سخت شگفتزده شدم، تخت جمشید معرکه است، ما میتوانیم با دیدن جاهایی مانند پرسپولیس به پارسیان شخصیت بدهیم و با هویت راستین آنان آشنا شویم. پارسیان 250 سال فرمانروای گستردهترین شاهنشاهی جهان بودهاند و تختجمشید كه در دل این شاهی جای گرفته، پایتختی شکوهمند و سزاوار بوده است برای شاهنشاهی بزرگ پارسیان. باشکوهترین شهر پارسیان و حتا دنیای باستان.
شهری مدفون زیر خاك به مدت 2000 سال
تختجمشید، مجموعهای به گستردگی 135هزارمترمربع است که ساخت آن در 515 یا به باور برخی 518 پیش از میلاد به دستور داریوش بزرگ، چهارمین شاه از دودمان هخامنشیان آغاز شده است. شهری بر بلندیهای کوه مهر(رحمت) در جلگهی مرودشت در سرزمین پارس نزدیک شیراز. همهی کاخهای تختجمشید،(پارسه یا پرسپولیس)، بر روی ستونهای سنگی بزرگی ساخته شدهاند. چیزی که ما امروزه از تختجمشید میبینیم به درازای 2000 سال زیر شنها پنهان بوده و در دههی 30، حفاران برجایماندههای تختجمشید را از دل خاک بیرون کشیدند، شکوهی که هیچکس انتظار دیدنش را نداشت. باشکوه، رمزآلود و ستودنی.
گلنوشتهها، رمزگشای پارسه
در كاوشهای باستانشناسی، یافتههای شگفتانگیزی پیدا شد که در روشن شدن راز زندگی و ویژگیهای شخصیتی پارسیان باستان، كارساز بود. 30 هزار گلنوشتهی كوچك در میان ویرانههای تختجمشید یافت شد. این گلنوشتهها یکی از چند منبع آگاهیدهندهای بودند که هویت این شاهنشاهی را آشکار ساختند، گلنوشتههایی به اندازهی کف دست.
این گلنوشتهها، گواهانی هستند برای حکومتی بر پایهی داد. چرا که تختجمشید به مانند اهرام مصر با بیگاری کشیدن از بردگان ساخته نشده است. از نوشتههای این گلنوشتهها،چنین برمیآید که کارگران و تندیسسازان و نجاران و همهی کسانی که در این مجموعه کار میکردهاند، همه و همه از مرد و زن، به میزان کاری که انجام میدادهاند، دستمزد دریافت میكردهاند.
ورودی پارسه
آنانی كه برای دیدار شاه آمده بودند برای ورود به این کاخ باشکوه باید از «دروازهی ملل» وارد این مجموعه میشدند. دو ردیف پلكان همانند، ورودی اصلی به تختجمشید هستند هر ورودی 111 پله دارد و هر پله نزدیك به 7 متر درازا، 40 سانتیمتر پهنا و تنها 10سانتیمتر بلندی دارد.
میگویند؛ پلهها از آن روی كوتاه ساخته شدهاند كه دیداركنندگان با برداشتن گامهای کوتاه، دیدگانشان هرچه بیشتر برروی این فر و برازندگی میخكوب بماند و آفرینندگان این شگفتیها را بستایند. پس از گذشتن از پلکان، نخست؛ گاوهایی سنگی با سرهای انسانی بر بالای ستونها، بیننده را شگفتزده میکرده است. این دروازه در سقف، پوششی از چوبهای سرو داشته که بوی خوبی را نیز میپراكنده و درهایش با تكههای زر، آرایش شده بود. در سراسر پارسه، زر فراوانی برای آرایش مجموعه به کار برده بودند. شگفت اینكه بدانید؛ مهندسان هخامنشی 2500 سال پیش، از عدد پی (3/14 )، در ساخت سازههای سنگی و ستونهای مجموعهی تختجمشید، سود میجستهاند.
کاخهای پارسه
کاخهای شهر با زر و سیم و پردههایی با نقش و نگارهای زیبا و کاشیکاریهای گرانبها آرایش شده بودند. دیوارها با كندهكاریهای صلحآمیز از بلندپایگان سرزمینهای فتح شده، آرایش شده بودند. طراحی و ساخت سامانهی آبرسانی و زهکشی فاضلابهای پیچیدهای که در هیچ جای جهان مانندی نداشته است، از دیگر شگفتیهای این كاخ باشكوه است. شاهان هخامنشی، یکی پس از دیگری، «تختجمشید»، مكانی را که داریوش پایهگذار آن بود، گستردهاند.
آپادانا
«کاخ آپادانا»، در دل این مجموعهی بزرگ جای داشته و ساخت آن 30 سال به درازا کشیده است. کاخی که ویژهی دیدار با میهمانان بوده و داریوش بزرگ در آن دیدارکنندگان را میپذیرفته است. گستردگی این کاخ 3600 متر مربع بوده و 36 ستون 18 متری داشته با سقفی ساخته شده از چوب سرو. امروزه تنها 10 ستون از آن برجای مانده است. این تالار گنجایش پذیرش 10هزار تن را داشته است.
کاخ تچر(تالارآیینه)
کاخ تچر، كاخ داریوش بزرگ است. از روی گنبدهای جلا داده شده، نور ملایمی از پنجرهها وارد این كاخ میشده است و تالار را روشن و پرنور میكرده است. شاید از همین روی از آن به تالار آیینه نیز یاد میکنند. این کاخ در جنوب کاخ آپادانا جای گرفته و دارای 12 ستون به بلندای 10 متر بوده است که از آنهمه، امروزه تنها تاقهای ورودی برجای ماندهاند. این سازه بر روی یک تراس به بلندای 45 متر بنا شده بود.
کاخ هدیش
این کاخ در جنوب خاوری(:شرقی) کاخ تچر، جای گرفته است و ویژهی خشایارشا بوده است.
کاخ ملکه
کاخ ملكه را خشایارشا ساخته است. این كاخ نسبت به دیگر بناها، بلندای كمتری داشته است. کاخ ملکه كه به شکل حرف ال لاتین است، در جنوب کاخ خشایارشا و در باختر(:غرب) خزانه جای گرفته است. بخشی از این کاخ در سال 1931 به كوشش «پرفسور هرتسفلد»، خاورشناس، خاکبرداری و بهسازی شد. امروزه از همین كاخ به عنوان موزه و ادارهی مرکزی تاسیسات تختجمشید بهره میگیرند.
ساختمان خزانهی شاهنشاهی
این ساختمان دارای چندین تالار، اتاق و حیاط است و با دیوار بزرگی از دیگر جاهای تختجمشید جدا شده است و جایگاه پیشكشی و چیزهای ارزشمند بوده است.
تالار شورا( سه دروازه)
این تالار در بخش جنوبی حیاط روبهروی پلکان خاوری(:شرقی) کاخ آپادانا جای گرفته است و کوچکترین کاخ این مجموعه (تختجمشید) است. این كاخ سه دروازهی بزرگ و سکویی در میان دارد که مرکز هندسی سکوی تختجمشید است. ساختمان این کاخ در زمان اردشیر اول به پایان رسید. به گمان میآید که شاه در اینجا با بزرگان به بحثومشورت میپرداخته است. در این تالار دو سرستون انسان وجود داشته است. سر انسان نماد اندیشه است.
صدستون
صد ستون، کاخی چهارگوش است كه به شکل یک مربع کامل، ساخته شده است. 10 ستون در 10 ردیف(100 ستون) دارد و 8 درگاه گسترده، که خشایارشاه آن را بنا گذارد و اردشیر فرزندش آن را به پایان رساند. این کاخ در شمال و روبهروی کاخ آپادانا است، کاخی که روزگاری بزرگترین کاخ تختجمشید بوده است.
آرامگاه اردشیر دوم و سوم
در دامنهی کوه مهر مشرف به سکوی تختجمشید 2 آرامگاه به گونهی فرورفتگی در کوه هست که به اردشیردوم و اردشیرسوم منسوب است.
تختجمشید سمفونی معماری
دکتر ماریا براسیس(پژوهشگر)، تختجمشید را یک سمفونی معماری میخواند، جایی که هر ساختمان با دیگر ساختمانها هماهنگ شده و در نهایت یک مجموعهی شگرف آفریده شده است.
چرا پارسه ساخته شد؟
ساخت این مجموعهی بزرگ و باشکوه، برای یك شاهنشاهی 250 ساله ناگزیر بوده است. چراکه پارسیان باید برتری خود را به جهانیان و افرادی که در سایهی شاهنشاهیشان بودند، نشان میدادند و ثابت میکردند که شاهنشاهی به آن گستردگی، سزاوارشان است. تصاویری بیمانند بر سنگنگارههای تختجمشید، نشان از آن دارد که مردم گوناگونی به این شاهنشاهی میآمدند تا پیشكشهای خود را به پادشاه ایران، پیشكش كنند و وفاداری خود را به شاهنشاه نشان دهند، اهالی حبشه از آفریقا، لیدیه از ترکیهی امروزی و.... اینجا یک جای نظامی نبوده بلکه یک جای تشریفاتی و نمادین بوده است.
دکتر ماریا براسیس(پژوهشگر)،میگوید: «بر روی هم نمادهایی كه بر روی سنگنگارهها به چشم میخورد ما را بر آن استوار میدارد که این شاهنشاهی، نماد صلح و مهر بوده است و هیچ نشانی از جنگ و خشونت و بیمهری بر آدمیان در این كندهكاریها نمیتوان یافت و این به خوبی نمایشگر روحیهی صلحجویی پارسیان است و سنگنبشتهها نشانی دیگر است از حکومتی خیرخواهانه. اگر مردم مالیات میدادند و پادشاه را ارج میگذاردند هیچ مشکلی برایشان پیش نمیآمد. در کتاب عذرا نیز یهودیان، پارسیان را گرامی و بزرگ داشتهاند که اجازه میدادند مردمان زیر فرمانشان، مذهب و باورهای خود را داشته باشند.»
«دکتر لوید»، گفتن این سخن را سزاوار میداند که پارسیان در به تصویر کشیدن چگونگی ادارهی یک شاهنشاهی ویژه و بیهمتا بودهاند. کسانی که یونانیان، (دشمنان سوگندخوردهی ایرانیان)، همیشه تلاششان بر این بوده که وحشی و بیرحم و زورگو و عقبمانده نشانشان دهند.
راههایی به سوی این شاهنشاهی بزرگ
برای کنترل شاهنشاهی به گستردگی 4 هزارکیلومتر، پادشاهان هخامنشی نیازمند شبکهی راهی خوب و ویژهای بودند که بتوانند پیشامدها را از هر گوشه هرچه سریعتر دریافت کنند. پس، آنها راههایی ساختند که از تختجمشید به شوش و سپس از 1500 مایل به باختر(:غرب) میرفت و به شهر «افسوس» که در مدیترانه بود میرسید. این راهها همچنین به هند و از جنوب به مصر راه داشتهاند. حتا یونانیها که دشمنان سوگندخوردهی ایرانیان بودهاند این شبکههای بزرگ راهی را ستودهاند. آنها بهویژه از پیکهایی که در این راهها سفر میکردهاند سخت شگفتزده بودهاند به گونهای که هرودوت(رخدادنگار یونانی)، در نوشتههایش آورده: «هیچ موجود زندهای نمیتواند تندتر از پیکهای پارسیان حرکت کند.»
چاپارخانهها
پارسیان این سرعت در آگاهی یافتن از همهجای شاهنشاهی بزرگشان را در كوتاهترین زمان ممكن، با چاپارخانهها پدید آورده بودند. بهگونهای که، پیکی با اسب آغاز به تاختن میکرد و 35 کیلومتر جلوتر در چاپارخانه، اسبی تازهنفس را جایگزین اسبی خسته میکرد. بسته به درازای راه چندبار این جایگزینی انجام میشد و اینگونه سرعت، بالا و یکنواخت میماند. پادشاهان هخامنشی با این شیوه در کوتاهترین زمان از همهی رویدادهای شاهنشاهی گستردهشان آگاهی مییافتند و به نیکی آن را اداره میکردند.
دروغ نگفتن ایرانیان و برانگیختن حسادت یونانیان
«دکتر لوید»، میگوید: «به نظر میرسد دروغ نگفتن یکی از پایبندیهای اخلاقی پارسیان بوده است که یونانیان با حالتی تحسینآمیز به آن حسادت میکردند، زیرا پارسیان راستگو و درستكار بودند و به راستی باور داشتند.»
شكوه پارسه در دستان یك اوباش
در 331 پیش از میلاد اسکندر گجستك(پلید، ملعون)، وارد پارسه شد. در این زمان سپاهیان ایرانی تار و مار شده بودند و شهر بیدفاع بود، اما اسکندر و سربازانش، دست به كشتار مردم و تاراج شهر زدند.
«دکتر لوید»، میگوید: «فراموش نکنید اسکندر اهل مقدونیه بوده است، پس یک مشت جانی و آدمکش ولگرد، ارتش اسکندر را تشکیل داده بودند. به گفتهی برخی منابع یونانی و لاتین، زنی فاسد که همراه اسکندر بوده و مانند اسکندر و افرادش احتمالا هم مست کرده بود، از اسکندر اجازهی به آتش کشیدن شهر را میگیرد و با موافقت وی، شهر را به آتش میکشد. اسکندر با این آتشسوزی میخواسته ثابت کند قدرت پارسیان را نابود کرده چرا که وی خوب از ارزش نمادین این شهر آگاهی داشته است.»
«دکتر ماریا براسیس» نیز بر این باور است که: « شهر بیدفاع بوده، بیهیچ نیروی نگهبانی که از مردم شهر پارسه پشتیبانی کنند. سربازان اسکندر شهر را تاراج میکنند و خانهها را به آتش می کشند. وی اسکندر را نخستین اوباشی میداند که نامش در تاریخ ثبت شده است چرا که بیهیچ ضرورتی، وحشیبازی درآورده و به کسی رحم نکرده است. شهر را به آتش كشیده و مردم بیدفاع را كشته و شهر را به تاراج برده است.»
«کورتیوس روفوس»، رخدادنگار زمان كلودیوس، امپراتور روم، مینویسد: «اسکندر و سپاهیانش تختجمشید را تاراج کردند، پارچهها و پردههای زیبا را تکهتکه کردند تا هرکدام پارهای از آنرا بربایند. پیکرههای سنگین را خرد میکردند تا پارهای از آنرا صاحب شوند. صندلیهای باشکوه را میشکستند تا عاج و سنگهای گرانبهای آنرا به تاراج ببرند و هرچه را که نمیتوانستند ببرند، نابود میکردند.»
به گفتهی «پلوتارك»، رخدادنگار یونان باستان، ثروت تختجمشید را اسکندر و همراهانش بر پشت 000/20 قاطر و 000/5 شتر به تاراج بردهاند.
اما اسکندر، با به آتش کشیدن این شهر وارون(: برخلاف) انتظارش نتوانست این شهر را نابود كند، چراکه با سوزاندن شهر، کتیبهها که از خشتهای خام بودند پخته و ماندگار شدند تا پس از هزار و اندی سال، شکوه و بیمانند این شهریاری باستانی را به رخ بکشند.
در تاریخ آمده که اسکندر پس از گشودن شاهنشاهی پارس برای ارج گذاردن به قهرمانش كوروش، 2 بار، به آرامگاه کوروش رفته و قربانی به پیشگاه وی برده است.
ثبت پارسه در آثار ملی و جهانی
«تختجمشید»، 24شهریور 1310 به ثبت آثار ملی درآمد و در چهارم آبانماه 1358 با شماره ی 114 در سیاههی میراث جهانی در نشستی كه در شهر قاهرهی مصر برگزار شد، به ثبت رسید.
این شاهکار جهان باستان از آن روی شگفتی را چند برابر برمیانگیزد که مجموعهای چنین شگرف تنها با ابزاهای سادهای مانند چکشهای سنگی ساخته شده است.
«محمدمهدی فتحینژاد فرد»، مهندس عمرانی است که ماکت تختجمشید را با ساخت كاخ آپادانا آغاز كرد. او در ماكت تختجمشید از اندازهی یك هفتادوپنجم بهرهبرد. ساخت این ماکت 14 سال زمان برده است، اما با بیتفاوتی مسوولان، این ماکت ارزنده در زیرزمین خانهاش خاک میخورد، درست مانند خود تختجمشید که با بیمبالاتی و بیتوجهی مسوولان مدام آب میخورد.
|
اکنون ساعت 12:04 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)