سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی از این بانوی گرامی اجازه گرفتم شعرهای زیباش رو در اینجا برای دیگر دوستان بنویسم... :) با سپاس فراوان از این بانوی زیبا قلم :53:{پپوله} {پپوله} |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
مثلِ یک خاطر ه ی دور... و یک روز یک روزِ خیلی بد رفتنم را برایِ همیشه باور خواهی کرد ناامید خواهی شد و من برایت چیزی خواهم شد مثلِ یک خاطر ه ی دور... تلخ و شیرین ولی دور خیلی دور... {پپوله} نیکی فیروزکوهی {پپوله} S@S |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
تــهی میشـوم در ســینـه ام حســی به شدت ناگــهانیترین اتــفاق خـودش را میکشـــاند به زیـرِ صـفر یــخ میزند قلــبی که تپیدن را از تو مــیدانسـت و ایســتادن را ... بـرای تو ... کجای زندگی باشم وقتی تو نیستی ؟؟؟ {پپوله} نیـکی فــیروزکـوهی 27.02.2013 {پپوله} |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
آدمهای زیادی به دیدارت خواهند آمد دستت را میفشارند رویِ ماهت را میبوسند و صمیمانهترین تبریکات قلبیشان را نثارت میکنند ولی هیچ کدام مثل من گوشه ی مبلِ خانه ات کز نمی کند هیچ کدام برایت شعر نمی نویسد هیچ کدام شعر نمی خواند من زیرکانه دردم را پشت دود سیگارم پنهان میکنم و با صدائی که بطور غم انگیزی میگیرد برایت میخوانم از غربتم در شهرهای دور از غربتت همین نزدیکی ها از دور بودنت از این سالیانِ سال از این یک سال دیگر هم از این تولد ها از این جشنهای بدونِ من از این جشنهای بدون تو از آرزوهایی که برایت داشتم از آرزوهایی که برایت دارم از آرزوهایی که پشت دستم را داغ کردهام و دیگر نخواهم داشت از وعدههای دروغ اینکه سالِ بعد میآیم و هرگز نیامدنم اینکه سالِ بعد منتظرم می مانی و منتظر نماندنت من رویِ ماهت را می بوسم صمیمانهترین تبریکات قلبیام را تقدیمت میکنم و مصرانه وعده می دهم سالِ بعد ، همین موقع میآیم تو می خندی و میدانی ... نمیآیم_:2: {پپوله} نیکی فیروزکوهی هدیهای کوچک به اسفندی ها :) {پپوله} |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
برهوتِ بی کسی یعنی همین جا جایی که من ایستاده ام جایی که شما ایستاده اید یعنی کشمکشِ بین مرز نبودن و خواهش بودن تنهایی یعنی تخت خوابهای خسته یعنی خودت در آغوش خودت با یک بال شکسته باید دست برداریم از انتظار از حسرت جاده ها از چشمهای همیشه به راه از فکر رفتهها یی که باز نمیگردند در سرزمینی که هر طرفش خورشیدی غروب میکند هیچ فردایی تکرار میکنم هیچ فردایی روز موعود نیست ... {پپوله} نیکی فیروزکوهی {پپوله} |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
برایت قهوه می ریزم کمی شیر دو قاشق شکّر می گذارم جلویت رویِ میز گلدان گل را کنار تر می گذارم تا بهتر ببینمت قیافه ی جدی به خودم می گیرم و با لهجهای که حالا برایِ خودم هم بیگانه است می گویم قهوه ات سرد میشود هر کجا که هستی زودتر به خانه بیا و همانطور می نشــیــــــــــــــنم تا تو یکروز بیایی .... وقتی حتی نبودن آدمها برایت قشنگ میشود .... {پپوله} نیکی فیروزکوهی {پپوله} |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
چه آرامشی وقتی شرافت را در آغوشِ نجیب زادگانِ شریف بالا میاوری ... من آخرین والس را با پدرم رقصیدم شبِ قبل از حلق آویز شدنش مادرم مرا به "عشقِ " مردی فروخت من "عشقِ مادری" را به مردی فروختم هنرپیشه ی اصلیِ سریال عشقهایِ سرپایی که باشی یک سور میزنی به نجابتِ روسپیانِ همیشه آراسته ی خلوت ترین خیابان شهرت ... دلگیرم از روزگارِ عجیبِ نا نجیب _:2: {پپوله} نیکی فیروزکوهی {پپوله} |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
مثل یک کویر نشین اسبی داشته باشم و عاشق یک ستاره باشم شب که شد تو در آسمان میدرخشی من مثل دیوانه ها میتازم میتازم میتازم تا جایی که تکلیفِ شب را با ستارهاش روشن کنم بگذار فرزندانِ ما بگویند کویر نشین غریب عاشق میشود عجیب میمیرد می بینی ؟ حتی نرسیدن به تو هم ، داستانِ پر از رویایِ خودش را دارد یادت باشد عاشق را نه شب تهدید میکند نه مرگ فقط فاصله... {پپوله} نیکی فیروزکوهی {پپوله} |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
عاشق که باشی... :53::53: عاشق که باشی ، قلبت همیشه بازیچه ی تزلزلِ زجر آورِ آدمها در بودنشان است حضورهایی آنچنان زودگذر مثلِ فاصله ی درد تا مسکن و تسکین تا حمله یِ بعدی همیشه در حیرتم ، از آلودگیِ قلبهای مهربان , به استمرار در انعطاف ... نیکی فیروزکوهی :53::53::53: |
سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی
انگلیسی را با لهجه ی قشنگِ فرانسه تلفظ میکند " مادام ... برقصیم " چقدر دلم میخواهد با متانت تمام دکمههای پیراهنم را یکی یکی باز کنم بیدار کنم پلنگی را که زیر لباسم خوابیده است بگذارم بدرد یکایکِ مردانی را که با من میرقصند و هیچ کدامشان تو نیستی گیلاسهای نیمه پر خندههای با شکوه پردههای مجلل کفشهای ورنی شبیه به هم و چراغ چراغ نور روشنایی و پلنگِ من خمار خمار میدرد همه مردانی که شبیهِ تو هستند و دیگر با من نمیرقصند .... هر بار که زخمی میشود در دفترش مینویسد تنهایی کاری میکند که غربتِ قشنگِ اینجا بوی تعفن میگیرد {پپوله} نیکی فیروزکوهی {پپوله} |
اکنون ساعت 02:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)