
01-21-2010
|
 |
ناظر و مدیر ادبیات  
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شعر کودک -اشعار كودكانه
مدادم و مدادم
این روزا خیلی شادم
چونکه می خوام با دوستان
برم به کودکستان
تراش می یاد کنارم
خیلی دوستش می دارم
انگار با من داداشه !
سرم رو می تراشه
حالا چقدر تیزم من
عاشق پاییزم من !
پاییزه و پاییزه
برگ درخت می ریزه
هوا شده کمی سرد
روی زمین پر از برگ
ابر سیاه و سفید
رو آسمونو پوشید
دسته دسته کلاغا
می رن به سوی باغا
همه می گن به یک بار
غار و غارو غارو غار
من یه گلم من یه گلم ببین،ببین چه خوشگلم
من که یه گل نبودم فقط یه دونه بودم
یه بچه نازنین منو گذاشت تو زمین
بارون اومد آبم داد خورشید اومد نورم داد
بهار اومد قد کشیدم شادی گلها را دیدم
اگه تو منو ببینی نکنه منو بچینی
پسر بابا قشنگه
با زندگی یه رنگه
شب که بابا تو خونه ست
پسر بابا رو شونه ست
بالا و پایین می ره
نفس اونو می گیره
امّا بابا می خنده
دور غم و می بنده
اگر چه خیلی خسته اس
لباش مثال پسته اس
دلش چه شاده شاده
خوشیش چقدر زیاده
پدر و پسر تو اَبران
با اون لبای خندان
دست علی یارشون
خدا نگهدارشون
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|