گوش كن
جاده صدا ميزند از دور قدمهاي ترا
چشم تو زينت تاريكي نيست
پلك ها را بتكان
كفش به پا كن و بيا
و بيا تا جاييكه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روي كلوخي بنشيند با تو
و مزامير شب
اندام ترا
مثل يك قطعه ي آواز به خود جذب كند
پارسايي است در آنجا كه ترا خواهد گفت:
بهترين چيز رسيدن به نگاهيست كه از حادثه ي عشق تر است
|