موضوع
:
اينقدر دلم ميخواست بهت بگم ....
نمایش پست تنها
#
128
02-02-2010
تاري
کاربر فعال
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0
33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
آريانا
اينقدر دلم ميخواست بهت بگم تاري اين چه خداحافظي بود؟؟ كه آنلاين ميشي بعضي وقتا ...!!! طاقچه بالا گذاشتي
روت سثاه اريانا باز من اگه خداحافظي كردم گفتم به دليل مشغله زياد وقت ندارم بريا يه زمان طولاني فك بزنم تو كه اينقدر ضعيف النفس بودي كه يه روز خداحافظي كردي بعد دو روز بعدش با كمال پرروئي اومدي نشستي پاي نت شروع كردي به خوردن مغزه اين مردم بيچاره
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد
خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد
....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)
تاري
نمایش مشخصات عمومی
ارسال یک پیام خصوصی به تاري
یافتن همه پست های تاري
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید