و این ابیات را هم از حکیم طوس بسیار دوست می دارم بسیار. آنجا که سهراب در حالیکه بخون خود می غلطد پدر را ناشناخته خطاب می کند و به تهدید به او می گوید:
کنون گر تو در آب ماهی شوی
و یا چون شب اندر سیاهی شوی
و یا چون ستاره شوی بر سپهر
ببری ز روی زمین پاک مهر
از این نامداران و گردنکشان
کسی هم برد سوی رستم نشان
بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیند که خشت است بالین من
چو بشنید رستم سرش خیره گشت
جهان پیش چشم اندرش تیره گشت
بگفتا چه داری ز رستم نشان
که گم باد نامش ز گردنکشان...
|