حَدِيدَة
مؤنث حديد. يكپاره آهن. حديده محماة: يكپاره آهن تفته، اين واژه در تاريخ زندگى عقيل بن ابى طالب ثبت شده كه شرح حالش را در اين كتاب ملاحظه مىفرمائيد. شرح ماجرا از زبان على (ع) بشنويم: حضرت ضمن خطبهاى فرمود: بخدا سوگند، عقيل را ديدم كه سخت تهيدست گشته تنها يك صاع (سه كيلو) گندم (بيت المال) شما از من همى خواست، فرزندانش را ديدم كه از گرسنگى چهرهشان گردآلود و رنگشان نيلگون بود. وى در خواسته خويش همى اصرار مىورزيد و چانه همى زد و خواستهاش (صاع گندم) پيوسته تكرار مينمود و من به سخن او گوش ميدادم، وى گمان ميكرد كه من دينم را به وى ميفروشم و راه خويش رها كرده بدنبال او ميروم؛ اما من پاره آهن تفتيدهاى آماده كرده به بدنش نزديك آوردم، باشد كه بياد حرارت آتش دوزخ افتد (و از خواسته ناروايش دست بردارد) كه ناگهان فريادش بلند شد. من گفتم: مادرها بعزايت نشينند اى عقيل تو از آهن پارهاى كه بشرى ببازى آن را گرم كرده همى نالى و مرا به آتشى مىكشانى كه پروردگار جبار آن را بقهر خويش برافروخته؟! تو از رنجى ناچيز مينالى و من از شعله آتش سوزان جهنم نترسم؟!... (بحار: 162 ج� 41)
حنّانه
مؤنث حنّان: مهربان. نوحهگر و ناله كننده. نام ستونى از چوب در مسجد رسول كه پيغمبر (ص) به آن تكيه ميزد و خطبه ميخواند و چون منبر مقرر شد و بر منبر خطبه خواند آن ستون ناله سر داد مانند طفلى كه از مادر جدا شده باشد. (غياث اللغات و آنندراج)
و نيز نام ستونى در راه كوفه به نجف. ابن مسكان گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم: اين ستون كه در راه نجف مىباشد چيست؟ فرمود: آرى هنگامى كه جنازه اميرالمؤمنين(ع) را از اينجا عبور ميدادند همين ستون از اندوه بر درگذشت حضرت خم شد چنانكه تخت ابرهه هنگام ورود عبد المطلب بر او خم شد. از مفضل نقل شده كه حضرت صادق (ع) نزد ستون حنانه دو ركعت نماز گزارد و چون وجه آن را از حضرت پرسيدند فرمود: سر جدم حسين(ع) در اينجا نهادند. (بحار:454ج�100)