نامه تسليت
نامهاى كه جهت دلدارى كسى به وى نوشته شود ، تسليت نامه . در تاريخ حالات حضرات معصومين ، نامههائى از اين نوع به چشم مىخورد ، كه به برخى از آنها ذيل واژههاى »تسليت« و »دلدارى« اشاره شد . و اينك به يكى از آن نامهها كه نامهاى پر بار در اين خصوص مىباشد تذكار مىدهد : در سال 144 كه منصور خليفه عباسى ، عبداللَّه بن حسن مثنى را به اتفاق جمعى از فرزندان و بستگان و بنى اعمام به وضع فجيعى در مدينه دستگير و در غل و زنجير به عراق به زندان و شكنجهگاه خويش برد ، امام صادق (ع) بدين مناسبت ، نامهاى مشتمل بر تسلى و دلدارى وى بدين مضمون مرقوم داشت :
بسم اللَّه الرحمن الرحيم . به يادگار شايسته گذشتگان ، و نسل پاك پيشينيان ، از طرف برادر زاده و عمو زادهات ، اما بعد : اگر تو و خانواده و بستگان و همراهانت در دستگيرى و اسارت بدست دشمن و شكنجههاى جسمى تنها بودى ولى در غم و اندوه و گدازش روح و روان تنها نبودى ، كه من نيز به همان اندازه همدرد ، و در اين مصيبت بزرگ شريك شما بودهام، و همان بار گران اندوه بر دل من نيز فرود آمده و قلبم را رنجور ساخته است . امّا من اين شعله آتش غم را به آب صبر فرو نشانده خويشتن را بدانچه خداوند منان بندگان خود را در اصابت صدمات و لطمات و تحمل مشقّات وعده داده است تسلى داده و اين مصيبت عظمى را به حساب خدا محسوب داشتهام . آنجا كه به پيغمبرش مىفرمايد : »فاصبر لحكم ربك فانك باعيننا« و آنجا كه مىفرمايد : »فاصبر لحكم ربك ولا تكن كصاحب الحوت« و آنجا كه پيغمبر خود را هنگامى كه عمويش حمزه را مثله نمودند تسلى مىدهد و مىفرمايد : »و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خير للصابرين« از اين رو پيغمبر (ص) شكيبائى اختيار نمود و در صدد انتقام بر نيامد . و آنجا كه مىفرمايد : »وأمر اهلك بالصلاة و اصطبر عليها لا نسألك رزقا نحن نرزقك و العاقبة للتقوى« و آنجا كه مىفرمايد : »الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انّا للَّه و انّا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون« و آنجا كه مىفرمايد : »انّما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب« و چنان كه لقمان به فرزندش گفت: »واصبر على ما اصابك انّ ذلك من عزم الامور« و آنجا كه در قرآن از قول حضرت موسى (ع) نقل شده : »وقال موسى لقومه استعينوا باللَّه و اصبروا انّ الارض للَّه يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين« و آنجا كه - باز - در قرآن آمده : »الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر« و چنان كه فرمود : »ثم كان من الذين آمنوا وتواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة« و فرمود : »ولنبلونّكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرين« و فرمود : »و كايّن من نبى قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللَّه وما ضعفوا وما استكانوا واللَّه يحبّ الصابرين« و فرمود : »والصابرين والصابرات« و آنجا كه مىفرمايد : »واصبر حتى يحكم اللَّه وهو خير الحاكمين« و ديگر آياتى از قرآن كريم كه در اين باره آمده است ؛ و بدان اى عمو و اى عمو زاده ! كه خداوند عز و جل را باكى نباشد از اين كه دوستش اندك مدتى در دار دنيا در زجر و شكنجه بسر برد ، زيرا هيچ چيزى به نزد خداوند محبوبتر نباشد از رنج و بلائى كه با صبر و شكيبائى و استقامت توأم بود؛ و خداوند تبارك و تعالى باكى ندارد كه دشمنش اندك زمانى در ناز و نعمت روزگار بگذراند، و اگر جز اين بودى (كه مقدّر است دشمنان خدا مهلت داده شوند) دست دشمنان خدا به كشتن دوستان خدا باز نمىبودى ، آنچنان كه دشمنان خدا در امن و امان و با قدرت زندگى كنند و دوستان خدا از شر آنها در ترس و بيم و هول و هراس بسر برند ، و اگر نه چنين بود زكريا(ع) كشته نمىشد و يحيى بن زكريا(ع) براى جلب رضايت زنى بدكاره به قتل نمىرسيد ، و اگر چنين نبود جدت على بن ابى طالب (ع) كه در حال ايفاء وظيفه گسترش عدل خدا بود به تيغ جفا شهيد نمىگشت ، و عمويت حسين فرزند فاطمه به دست طاغيان زمان بدان وضع فجيع به شهادت نمىرسيد ، و اگر نه اين بود كه كافران و ستم پيشگان در اين جهان فرصت داده شوند ، خداوند عز و جل در كتاب خود نمىفرمود : »ولولا ان يكون الناس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضّة و معارج عليها يظهرون« و نيز در كتاب خود نمىفرمود : »ايحسبون انّما نمدّهم به من مال و بنين نسارع لهم فى الخيرات بل لا يشعرون« و اگر مطلب غير از اين بود در حديث قدسى نمىآمد كه : اگر نبود كه مؤمنان اندوهگين مىگردند همانا پيشانى بندى (مخفى) براى كافر قرار مىداديم كه وى را براى هميشه و تا زنده است از سردرد مانع گردد ، و اگر چنين نبود در حديث نمىآمد كه : اگر دنيا به نزد خداوند به اندازه بال مگسى ارزش داشت شربت آبى در آن نصيب كافر نمىگشت ، و در حديث نمىآمد كه : اگر مؤمن بر سر كوهى منزل گزيند خداوند در همانجا كافرى يا منافقى را بگمارد كه وى را آزار دهد ، و اگر جز اين بود در حديث نمىآمد كه چون خداوند بندهاى را دوست بدارد آنچنان بلا بر او بريزد كه هنوز از رنجى رها نگشته به رنج ديگرى دچار گردد ، و اگر نه چنين بود در حديث نمىآمد كه : هيچ نوش جرعهاى به نزد خداوند محبوبتر نباشد از آن دو جرعه كه بنده مؤمنش يكى هنگام فرو بردن خشم بسر كشد و ديگرى جرعه غم و اندوهى كه گاه فرود آمدن بلا و مصيبت بنوشد و آن مصيبت را به حساب خدا محسوب دارد ، و اگر نه اين بود (كه خوشى و ناخوشى زودگذر دنيا را نزد بنده خدا بهائى نباشد) اصحاب پيغمبر (ص) از خدا نمىخواستند كه كسانى را كه به آنها ظلم كردهاند عمر دراز و مال بسيار و فرزند فراوان عطا كند ، و اگر نه اين بود (كه زندگى جاويد آخرت را بايستى مدّ نظر داشت نه عمر موقت اين جهان را) اين حديث به ما نمىرسيد كه پيغمبر اكرم (ص) هرگاه يكى را مورد لطف خويش قرار مىداد و برايش طلب مغفرت مىكرد وى به شهادت مىرسيد ، پس بر شما باد اى عمو و اى عمو زاده و اى عموزادگان و برادرانم ، به صبر و استقامت و راضى بودن به رضاى خدا و تسليم بودن در برابر فرمان او و واگذار نمودن كارها به حضرتش ... خداوند باران صبر را بر ما و شما ريزا گرداند و امر ما را به خير و سعادت پايان بخشد و به نيروى غيبيش ما و شما را از آنچه كه مايه تباهى و هلاكتمان است نجات دهد ، كه او دعاى بندگان را شنوا و به آنها نزديك است ، و درود خداوند بر نخبه آفريدگانش محمد و خاندان آن حضرت . (بحار:299ج�47)
|