نگاهي به زندگي حسنك وزير
با نگاهي به تاريخ چند هزار ساله ايران و رسيدن به سلسله با شكوه ساساني، يكي از مهمترين نكاتي كه جلب توجه ميكند ساختار سياسي، اجتماعي و اداري حكومت ساسانيان است. در سلسله مراتب حكومتداري ساسانيان آن چه بيشتر از همه جلب توجه ميكرد ميزان حضور و نفوذ وزراي شايسته و لايق آن روزگار بود. وزير كه پس از شاه بالاترين موقعيت و جايگاه را در امپراتوري داشت، در راس هرم ديوانسالاري حكومت قرار داشت و او بود كه ميبايست به رتق وفتق امور مملكت بپردازد.
از مشهورترين وزراي اين دوره ميتوان به بزرگمهر يا همان بوذر جمهر اشاره كرد كه در زمان خسرو انوشيروان، مصدر امور قرار گرفت و در ادبيات سياسي و اداري ايران تا قرنها نقش بارز و بيهمتايي بازي كرد.
با حمله اعراب مسلمان به امپراتوري ساساني و سرنگوني نظام حاكم بر ايران، اعراب دست ياري و كمك به سمت دبيران ايراني دراز كردند. اين دبيران در مدت زمان حضور خود در درون ديوانسالاري جديد كه فقط حكام آن عوض شده بودند، به سرعت باورها، انديشهها، سنن و به طور كلي ميراث ساساني را به دوران جامعه جديد منتقل كردند. يكي از اين سنتها، انتخاب وزير اعظم در صدر امور اداري و مالي بود.
با به قدرت رسيدن عباسيان كه به ياري ايرانيان صورت گرفت، خاندانهاي اصيل ايراني كه شغل دبيري در خاندان آنها موروثي و داراي انديشهها و راي ثابتي در امور مملكتداري بودند پا به عرصه ظهور و بروز گزاردند. يكي از اين خاندان معروف كه شهرت نفوذ، قدرت و ثروت آنها زبانزد خاص و عام بود، خاندان برمكي بود. اين خاندان در دوره خلافت هارونالرشيد مصدر امور خير بسياري قرار گرفتند ولي عاقبت آنها چيزي جز سرنگوني و قتل عام و تبعيد نبود.
در زمان مامون فرزند هارون نيز كه به ياري ايرانيان خلافت را تصاحب كرد اين خاندان علم دوست سهل بودند كه در مصدر امور قرار گرفتند ولي نصيب آنها نيز جز نگون بختي چيزي نبود .
با روي كار آمدن اولين حكومتهاي مستقل ايراني از ابتداي قرن سوم هجري، منصب وزارت نيز جايگاه و مقاميافزونتر و بهتر پيدا كرد: در دوره حكومت سامانيان در ماورا النهر منصب وزارت چنان جايگاه بالايي يافت كه بزرگترين وزراي ايراني را ميتوان در دستگاه حكومتي آنها يافت كه بيشتر آنها نيز افرادي بزرگ و دانشمند بودند. در همين دوره حكومت آل بويه كه در جنوب و مركز ايران قدرت داشت نيز وزرايي بزرگ و قابل را تحويل تاريخ اجتماعي و اداري ايران داد كه برخي از آنان چون صاحب عباد در تاريخ جاودانه شدند.زوال حكومتهاي ايراني نژاد كه از سمت ماورا النهر آغاز شده بود، تاثيري شگرف در تاريخ اجتماعي ايران دارد. غلامان ترك نژادي كه كم كم راه ترقي را در دستگاه امراي ساماني ميپيمودند، از سربازي به سپهسالاري رسيده و از جانب ديگر اقوام ترك نيز كم كم راه اسلام را در پيش ميگرفتند و مدام به مرزهاي سامانيان حمله ميكردند. زوال دولت ساماني در ربع آخر قرن چهارم هجري با روي كار آمدن دو حكومت ترك نژاد همراه بود.
قراخانيان و غزنويان
غزنويان خود دست پرورده و بزرگ شده در دستگاه ساماني بودند و به همين جهت وقتي حكومت يافتند خيلي سريع جذب فرهنگ و ادب ايراني شده و دربار آنها محل تجمع شعرا و نويسندگان گرديد. سبكتگين پدر محمود غزنوي، اساس حكومتي را ريخت كه در زمان محمود دوران اوج و شكوه خويش را تجربه كرد. اين دوره همزمان با دوره شكوفايي رشد فرهنگ و انديشه ايراني است كه در سايه حمايتهاي وزراي فرهنگ دوست ساماني و بويهاي رشد كرده است.
با قدرتگيري محمود غزنوي كه در تاريخ جهان اسلام از وي به عنون غازي ياد ميشود، فتوحات و غنايم كسب شده برايش درباري پرجلال و جبروت را به ارمغان آورد. در اداره حكومت محمود وزرايي چند وي را ياري ميكردند كه هر كدام پس از ديگري عهدهدار امور شدند. سلطنت محمود و به طور كلي سلسله غزنويان ميراثدار سلسله ساماني بود و بسياري از آداب و رسوم آن سلسله را در ديوانسالاري غزنوي ميتوان مشاهده كرد.
ظهور وزراي بزرگ دوره غزنوي دورهاي از گذار بود تا در دوره سلجوقي مقام وزارت به اوج اعتبار خود برسد. ظهور دو وزير بزرگ يكي عميدالملك كندري و ديگري خواجه نظام الملك طوسي كه هر كدام از آنها در جايگاه و موقعيت خويش وزنه اي بسيار سنگين در حكومتداري محسوب ميشدند، باعث افزايش جايگاه و اعتبار وزارت گرديده و هر چند پس از دوره سلجوقي باز هم وزارت عنوان و مرتبهاي والامحسوب ميشد و هيچ شاهي بدون وزير نميماند و اين وزرا هميشه از خاندانهاي ايراني برميخواستند ولي هيچ گاه اعتبار آنها به اين دوره نرسيد. تنها استثنا در اين مورد، يكي خواجه نصيرالدين طوسي وزير هلاكو بود و ديگر خواجه رشيدالدين فضلاله همداني وزير غازان اولجايتو و ابوسعد ايلخاني، كه اين دو تن نيز در زمان خود بسيار تاثيرگذار و با نفوذ بودند. اما نكته بسيار مهمي كه در اين جا بايد به آن اشاره كرد بدعتي بود كه بعدها سنت شد.
در دوره غزنوي پس از آنكه تركان عهدهدار امور شدند، وزرايي چند اداره امور را بر عهده گرفتند و اين وزرا همه از خاندانهاي قديمي ايراني بودند كه با تجربهاي بسيار گرانبها امور را به بهترين وجه ممكن اداره ميكردند. تركان غزنوي، به دليل آنكه خود از امور مملكت داراي سر رشته چنداني نداشتند و فقط شمشير و خون را ميشناختند خيلي زود تحت تاثير القائات اطرافيان خود قرار گرفته و به كوچكترين بهانه وزيري را يا به زير ميآوردند يا به قتل ميرساندند. ماجراي قتل حسنك وزير كه در ادامه به آن اشاره خواهيم كرد نمونهاي از همين موضوع است. كشته شدن وزيري به دست پادشاه در آن دوره به اتهام قرمطي بودن بعدها سنتي نابهنجار شد كه اوج آن را ميتوان در دوره سلجوقي مشاهده نمود. خواجه نظام الملك كه خود دست پرورده نظام ديواني غزنوي بود، پس از مرگ طغرل و روي كار آمدن آلب ارسلان، خواجه عميدالملك كندري را كه رقيب خود ميدانست، به قتل رساند. كندري هنگام مرگ در ضمن نامهاي به خواجه نظامالملك به وي متذكر ميشود كه بد بدعتي در جهان افكندي و اين بدعت دامان فرزندان و نوههاي خواجه نظام الملك را كه در دوره شاهان متاخر سلجوقي عهدهدار مقام وزارت بودند را گرفت.البته اين سنت با تداوم تاريخي خود در دوره مغول شخصي چون خواجه رشيدالدين فضلالله را هم به قتلگاه آورد.
سنت وزير كشي كه در طول پانزده قرن پس از ورود اسلام به ايران ادامه يافت يكي از مهمترين دلايل عقبماندگي ايران به شمار ميرود. قتل بزرگاني چون قائم مقام فراهاني و اميركبير در دوره قاجار، قتل تيمورتاش وزير دربار رضا شاه پهلوي و همچنين كودتا عليه دكتر مصدق و سپس محاكمه و زنداني كردن وي از جمله نمونههاي روشن و زنده آن به شمار ميروند.
آقاي علي رضاقلي در كتابي تحت عنوان جامعه شناسي نخبهكشي ضمن پرداختن به اين امر تا اندازه زيادي توانسته نظرگاهها و ديدگاههاي متعددي را در اين زمينه ارايه كند.ابوعلي حسن بن محمد ميكالي معروف به حسنك وزير از جمله وزيران دانش دوست و دانش پرور ايراني بود كه در دوره محمود غزنوي پا به عرصه ديوان سالاري غزنوي گذارد و در دوره فرزندش مسعود به جرم قرمطي (اسماعيلي) بودن بر سر دار رفت. نسبت ابوعلي حسن به پيروز پسر يزدگرد ساساني ميرسد.همانگونه كه از پسوند نامش بر ميآيد وي از خانواده ميكاليان خراسان بود كه از خاندان با سابقه و با نفوذ آن ديار محسوب ميگرديد.
|