موضوع: سهراب سپهری
نمایش پست تنها
  #10  
قدیمی 02-16-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


اي عبور ظريف
بال را معني كن
تا پرهوش من از حسادت بسوزد
اي حيات شديد
ريشه هاي تو از مهلت نور
آب مي نوشد
آدمي زاد اين حجم
غمناك
روي پاشويه وقت
روز سرشاري حوض را خواب مي بيند
اي كمي رفته بالاتر از واقعيت
با تكان لطيف غريزه
ارث تاريك اشكال از بالهاي تو مي ريزد
عصمت گيج پرواز
مثل يك خط مغلق
در شيار فضا رمز مي پاشد
من
وارث نقش فرش زمينم
و همه انحنا هاي اين
حوضخانه
شكل آن كاسه مس
هم سفر بوده با من
از زمين هاي زبر غريزي
تا تراشيدگي هاي وجدان امروز
اي نگاه تحرك
حجم انگشت تكرار
روزن التهاب مرا بست
پيش از اين در لب سيب
دست من شعله ور ميشد
پيش از اين يعني
روزگاري كه انسان از اقوام يك شاخه بود
روزگاري كه در سايه برگ ادراك
روي پلك درشت بشارت
خواب شيريني از هوش مي رفت
از تماشاي سوي ستاره
خون انسان پراز شمش اشراق مي شد
اي حضور پريروز بدوي
اي كه با يك پرش از سر شاخه تا خاك
حرمت زندگي را
طرح مي ريزي
من پس از رفتن تو لب شط
بانگ پاهاي تند عطش را
مي شنيدم
بال حاضر جواب تو
از سوال فضا پيش مي افتد
آدمي زاد طومار طولاني انتظار است
اي پرنده ولي تو
خال يك نقطه در صفحه ارتجال حياتي


...
..
.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید