
02-22-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مهربانم:
باز دیشب به تو می اندیشیدم
تا سحر گاه با دل خود می گفتم:
تو چه عاشق بودی که با آن همه غم
تو که باآنهمه درد
بازهم دردمند شقایق بودی
باز دیشب به تو می اندیشیدم
یاد تو در دل من مهمان بود
تا سحر گاه به خود پیچیدم و به چشمانتو اندیشیدم...
با خود گفتم:
که چشم تودریا بودکه به هر باغچه ای جان می داد
و زمانیکه زمان تشنه ی روئیدن بود
چشم تو وعده ی باران می داد
باز دیشب به تو می اندیشیدم
شب بارانی من چه شب خاطره انگیزیبود
من بودم و یاد تو
و دگر هیچ....
اما حیف که ........... ! ! ! !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|