
02-23-2010
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,106
سپاسها: : 4
26 سپاس در 21 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چه بدبختی داریم ها . ای گرت و خاک چه بود امروز دچارمان شد. میبینین چه توشه شری هاتیمه. امروز ساعت 9 بلیط اهواز دارم. کلی خرید داشتم. با ای هوا چه طور برم بیرون. اصلا مغازه ها باز هستن؟
عرضم به حضورتون که آره دیجه رفتیم بیرون. تعریف نداره خب. بچه ها عکس گرفتن نمیدانم چرا هنوز نذاشتن. عسل بانو خانوم اتفاقا کوروش هی می گفت غیبت بکنیم( به علی راس میگم. همه شاهدن) مه هی می گفتم زشته. خلاصه بحث سر ای بود که غیبت کیه بکنیم. مه گفتم ای امیر عباس انصاری غیبت خورش خوبه ولی کوروش گفت نه کره او تهرانیه غیبت همی بچه های کرماشانه بکنیم. خلاصه کار خودشه کرد. بعد هی ده دقه یه بار به صاحب کافی شاپ میگفت ببخشید ذرت مکزیکی ندارین. شیطمان کرد بو قرآن. هی شرف نداشتمان رفت. نمیدانم ای بری چه ایجوره. انقدر فنا فی الذرت مکزیکی شده که همه چیزه مثل ذرت مکزیکی می بینه. آخرش دیدیم فایده نداره رفتیم بیرون گفتیم یه ذرت مکزیکی براش بخریم یه وقت خودکشی نکنه خونش بیفته گردنمان.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|