نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 03-05-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض رسول مهربانی

رسول مهربانی



دُردی كِش بلای توام یا محمدا
دیوانه ولای توام یا محمدا

گویند هر كه را تو بخواهی بلا دهی
مستانه بلای توام یا محمدا

بیمارم و نگاه تو اعجاز می كند
مبهوت چشمهای توام یا محمدا

من از ازل در عافیتم زان كه تا ابد
در سایه لوای توام یا محمدا

مولاست بنده تو و من بنده علی
من، بنده خدای توام یا محمدا

ای اسم اعظم اسم تو یا احمدا مدد
وی قلبها طلسمِ تو یا احمدا مدد

ای مكه از فروغ تو پاینده احمدا
مِهر و قمر ز روی تو رَخشنده احمدا

ای كِسوت خِتام رسالت به راستی …
بر قامت رسای تو زیبنده احمدا

كو دایه ای كه كامِ تو را مایه ای دهد
بر دایه ات ، تو دایه بخشنده احمدا

ساطِع شود چو نور ز پیشانی ات شود…
خورشید از جمال تو شرمنده احمدا

رضوان و حوریان و همه خازِنانِ آن
حیرانِ آن تبسُّمِ تابنده احمدا

گویا نمك زخنده تو آفریده شد
دریا به وجد رفت و نمكزار دیده شد

وقتی سخن ز كشف و كرامات می شود
كَسری تو را گواهِ مقامات می شود

اینجا سخن ز خشت و سرشت و بهشت نیست
جنت یكی تو را ، ز كرامات می شود

ای نسلِ تو ستاره دنباله‌دارِ عشق
روشن رَهت ز نورِ علامات می شود

حُبِّ تو را چگونه شود شعله كارگر
آتشكده ز دیدنِ تو مات می شود

ای هادیِ سُبُل نرود هر كه راهِ تو …
بی شك دچار رنجش و طامات می شود

ای سنگِ سخت زیر قدومِ تو نرمِ نرم
دلهای ماخَلَق به وجودِ تو گرمِ گرم

ای مایه ازل و ابد، آیة شَرَف
انسانِ كامل، ای به بشر مایه شرف
خورشید جاودانی و بی سایه ای، ولی
افكنده ای به كون و مكان سایه شرف

ایمانِ تو ، پیمبریِ تو، كتابِ تو
اسلامِ تو نباشد بر پایه شَرَف

اینك پس از گذشتنِ دهها هزار سال
ایران شده از دعای تو همسایه شرف

تو ماندی و، عدوی فرومایه ات ، نمانْد
ای تا اَبَد ولای تو سرمایه شرف

عالم ز تو تصرّفِ هستی گرفته است
دلها ز تو تشرّفِ مستی گرفته است

در شعرِ عشق و عقل، امیرِ غزل تویی
در خُلق و خوی و عاطفه، حُسنِ اَزَل تویی

دیباچه امانت و دیوان عاشقی
تأویلِ حمد و آیه بیت الغزل تویی

در وحدتِ كلام، اگر لم یَلِد خداست
در محور معانیِ آن، لم یَزل تویی

غارِ حَراسْت میكده حق شناسی ات
در خانه ولای علی، مُعتزَل تویی

چونكه دلت سِرشتْ خدا، بر گِلت نوشت
زیبا تویی، جمیل تویی و گُزَل تویی
كامل ترین محبتِ ما نذرِ مقدمت
جان و جهان و باغِ جنان بذرِ مقدمت

حقِّ تو را به شیوه عاشق ادا كنیم
دِین تو را به رسمِ شقایق ادا كنیم

اُمُّ القُری به یُمنِ تو مَهدِ تشیُّع است
حقِّ تو را به حضرت صادق ادا كنیم

ای عقلِ كُل، سلوك، چو زاهِق نمی كنیم
سِیرِ تو با مُلازمِ لاحِق ادا كنیم

در معركه چو امر تو دائر شود به حَرب
تكلیف را به كُشتن فاسِق ادا كنیم

با دشمنان برائتِ دل را وفور كن
تا دِین خود به نعمتِ رازق ادا كنیم

در بندگی اگر صَنَما ، لایقت شویم
در شیعگی شهیدِ رهِ صادقت شویم

شاعر : محمود ژولیده
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید