اینقدر دلم می خواست بهش بگم که:
یاد آن شب، لب چشمه ، میان من و او
پرده ای جز سر گیسوی شبانگاه نبود
لب من بر لب او بود و به حسرت می گفت
کاش لحظه ی وصال این همه کوتاه نبود
 
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|