صبحش که میرم بیرون با خونواده خودم تو یه جای سرسبز تو شهرمون،(شهرمون یکی از زیباترین شهرهای استان کرمانشهه از نظر گردشگری و سرسبزی)
بعد از ظهرشم با خونواده خودم و خونواده ی دایی هام و خاله هام، مثل هر سال میریم به باغ پدر بزرگم و اونجا هستیم تا حول و حوش 7 عصر. بعد میام خونه، یه استحمامی می کنم.
می خوابم. فرداش که بیدار شدم از خونه خداحافظی می کنم، میرم ترمینال، سوار مینی بوس میشم میرم کرمانشاه. (14 ام هم شاملش شد)
روز اول دانشگاه تو سال 89؟
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|