نقل قول:
نوشته اصلی توسط Omid7
ز دو دیده خون فشانم
زغمت شب جدایی
چه کنم که هست این حال
گل باغ آشنایی
همه شب نهاده ام سر
چو سگان بر آستانت
که رقیب ز در نیاید
به بهانه گدایی
به کدام ملت هستید
به کدام مذهب هستید
که کشند عاشقی را
که تو عاشقم چرایی
زفراق چون ننالم
من دلشکسته چون نی
که بسوخت بند بندم
زحرارت جدایی
به غمارخانه رفتم
همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم
همه زاهد ریايي
به طواف کعبه رفتم
به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی ؟
که درون خانه آیی
در دیر میزدم من
که ندا زدر درآمد
که درآ درآ عراقی
که تو هم از آن مایی
از آن مایی...........
|
ايوول اميد ..
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear