
10-12-2007
|
 |
مدیر کل سایت  کوروش نعلینی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382
7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ییلماز گونی (yilmaz Güney) فیلمساز بزرگ کرد ترکیه ای
ییلماز گونی (YILMAZ GÜNEY) فیلمساز بزرگ کرد ترکیه ای
دربارهی ییلماز گونی (YILMAZ GÜNEY)</A />
اینجا یک صومعهی قدیمی در دهکدهی کوچکی در شمال فرانسه است که گویی در ترکیه
واقع شده. در نزدیکی صومعه تابلوی"زندان مرکزی" به زبان ترکی در کنار مجسمهای از
حضرت مریم به چشم میخورد.همهجا تابلوها از افتخار ترک بودن میگویند:"خوشا به حال
آنکه خود را ترک میداند".در میان صومعه دیوارهایی ساخته شدهاند تا آنجا را به محل
هواخوری زندانیان زیرنظر نگهبانی نشسته بر برج نگهبانی تبدیل کنند.شگفتآور است که
یک صومعه به همین سادگی به زندانی بدل میشود.یک نفر با یک کادیلاک پلاک آنکارا در
میان گروه زنان روسری بهسر و مردانی با شلوارهای پفکرده آهسته پیش میآید.کمی
دورتر، "ییلماز گونی"،مثل همیشه آرام و خندان،در حال فیلمبرداری از ورود بازرس
عمومی زندانها و هماهنگ کردن گروه سیاهیلشکر است.
"شیشهها را بشکنید تا پرندهها آزاد شوند" عنوان اولیهی این فیلم است که بعدها
(دیوار Le Mur )نام میگیرد.داستان این فیلم جریان یک شورش در زندان را روایت
میکند که توسط بچهها شکل میگیرد.اما این شورش شکست میخورد و فیلم در ورود
بچههای جدید به زندان تمام میشود.
بازسازی فضای خیلی خاص حاکم بر یک زندان با هنرپیشههای غیرحرفهای بسیار مشکل
است،اما"ییلماز گونی" آن را به یک واقعگرایی شاعرانه تبدیل میکند و برای داشتن
آزادی بیشتر،پیشنهاد خانههای تولید بزرگ فیلم را رد کرده است.او در این فیلم با
حدود دویست کارگر سادهی کارگاههای سریدوزی یا کارخانههای اطراف پاریس کار
میکند.همچنین صدها بچهی کرد در این فیلم بازی میکنند که بیشتر از غرب برلین
میآیند و در خوابگاههای صومعه میخوابند.در وقتهای عادی، فضاهای صومعه به عنوان
کلاسهای مدرسهی دهکده استفاده میشوند.این یک مدرسهی بسیار سنتی است که روی
دیوار یکی از کلاسهای درس بچهها،این قانون خاص با خط کودکانهای نوشته شده:
"خوابیدن در کلاس ممنوع است!".
همیشه هنگام صحبت از سینمای ترک و کرد،"ییلماز گونی" نخستین نامی است که به ذهن
میآید. تا جایی که اغلب، سرنوشت درخشان این پسر سادهی روستایی کرد مهاجر از
سیلیسی (Cilicie) با تاریخ سینمای کشورش اشتباه میشود.علاقهی وی به هنر هفتم از
دوران نوجوانی،زمانی که شخصیتش شکل میگرفت،شروع شد.او بارها همچون نمایشگرهای
دورهگرد،تنها همراه با پروژکتورش به میان چادرنشینها میرود. به این ترتیب او
توانایی تصاویر و سلیقهی عمومی مردم را کشف میکند."گونی"،با قیافهی یک روستایی
معمولی و منش جوانهای محلههای زیبای استانبول،به وسیلهی قدرت بازی و شناختش از
علایق مردم، به زودی با لقب "شاه زشت" در سینمای ترک مشهور میشود.
دههی ۱۹۶۰ را"گونی"،برای تهیهی فیلمهای مستندش از تحولات اجتماعی ترکیه، پشت
دوربین میگذراند. با "سئیت هان" (Seyyit Han ,۱۹۶۸) که یک داستان عشقی ناگوار کردی
است،و به زودی موفقیت زیادی به دست میآورد و "گرگهای گرسنه" (Aç Kurtlar (۱۹۶۹،به
عنوان آغازگر یک عصر جدید در سینمای ترک شناخته میشود.اما در واقع فیلم "امید"
(Umut ,۱۹۷۰) است که "گونی"را با استعدادهایش به سینماگران اروپایی میشناساند.
فیلمهای "گونی"، به عنوان آثاری نئوـواقعگرا (نئورئالیسم) از جهان روستایی با
گروههای کوچک از مردمی وابسته به شغلهای ناپایدار و محکوم نظام سرمایهداری،
درهمشکسته و خشن، برای اولین بار بر پردههای سینمای کردستان نقش میبندند.
اثرات اجتماعی موفقیتآمیز فیلمهایی که "گونی" در آنها بهعنوان
فیلمنامهنویس،بازیگر و کارگردان ظاهر میشود،به دلیل حمایت کردها و
دانشجویان،قدرتهای ترک را نگران میکند.به این ترتیب "گونی" پس از کودتای نظامی
۱۹۷۰،به اتهام تبلیغ نظامهای اشتراکی و انفصالی (کمونیسم و سپاراتیسم)به دوازده
سال زندان محکوم میشود.او در زندان نیز به نوشتن فیلمنامههایش ادامه میدهد و
آنها را به وسیلهی دستیارانش در خارج از زندان تهیه میکند. "رمه" (Le Troupeau)
و "یول" (Yol) شاهکارهای پس از زندان وی هستند که نگاهی شکسپیری بر ظلم نظام سیاسی،
کهنه گرایی احتماعی و وضعیت زنان کرد و ترک دارند.
"گونی" از سال ۱۹۸۰ به خاطر نوشتهها و فیلمهایش به بیش از صدسال زندان محکوم
میشود و برای اولین بار در زندگی هنریاش دچار ممنوعیت کار سینمایی میشود.حکومت
نظامی کپی فیلمهایش را ممنوع میکند و آنها را از بین میبرد.همچنین ارتباطش
را با دنیای خارج از زندان قطع میکنند.اما وی پس از چندینبار تلاش موفق میشود تا
در پاییز۱۹۸۱ از راه دریا به فرانسه فرار کند و همانجا پناهنده شود.در بهار۱۹۸۲
فیلم "یول" در جشنوارهی "کن"معرفی میشود و"نخل طلایی"را با فیلمی از"کوستا
گاوراس" (Costa Gavras) شریک میشود.
در ژانویهی۱۹۸۳،مجلهی"میدل ایست" (Middle East)مصاحبهای به صورت زیر چاپ میکند
که در خلال آن میتوان بیشتر به زندگی و طرز فکر این سینماگر بزرگ پی برد.
"سوال: فیلمهای گذشتهتان را چطور ارزیابی میکنید؟
ییلماز گونی:همچون تمام کارگردانهای ترکیه و کردستان،در مسیرم با ظلمهای طبیعی
نظام حاکم روبرو شدهام.در طول تمام دورهی زندگی سینماییام،بارها روشهای متفاوت
برای بیان اندیشههایم را امتحان کردهام.و باید با صداقت اعتراف کنم که هیچ کدام
از آثارم تا امروز بهطور کامل آنچه را که خواستهام بیان نکردهاند.نه در شکل و نه
در محتوا.تمام این آثار راهحلهایی هستند برای رسیدن به صلح."رمه"در واقع داستان
مردم کرد است،اما من نتوانستم از زبان کردی در این فیلم استفاده کنم.اگر از زبان
کردی استفاده شده بود،همهی کسانی که با این فیلم همکاری کرده بودند به زندان
میافتادند.در مورد فیلم "یول"من موفق به دوبلهی صحیح فیلم به کردی نشدم.درعوض سعی
کردم این نقص را با موزیک اصلاح کنم.
سوال: از آنجا که شخصیتهای اصلی فیلمهای شما کرد هستند و فضای اصلی آنها کردستان
است، چطور میتوانید این فیلمها را خارج از کشورتان بسازید؟
ییلماز گونی:اینجا ما با مشکل دیگری روبرو هستیم و آن اینکه در عمل فقط یک
هنرپیشهی حرفهای داریم. او"تونسل کورتیز"است که نقش پدر در فیلم"رمه"را بازی
میکند. بقیه همه غیرحرفهایهایی هستند که هرگز در فیلمی بازی نکردهاند.آوردن
هنرپیشههای حرفهای از ترکیه غیرممکن است… و آنهایی که در اروپا هستند جرات
نمیکنند در فیلمهای من بازی کنند.آنها حتی قبول نمیکنند که با من حرف بزنند.
سوال: چطور ممکن است بازیگران ترک نخواهند برای کارگردانی که "نخل طلایی" را به
دستآورده بازی کنند؟
ییلماز گونی:آنهایی که در دورههای صلح سرودهای انقلابی میخوانند،در زمانهای
بحرانی ترجیح میدهند خودشان را مخفی کنند.بگذریم؛من یک فیلمساز ترکیهای هستم
اما یک همکار حرفهای ندارم.
سوال:شما به مشکلات فنی که در فیلمبرداری خارج از کشورتان با آنها روبرو شدهاید
اشاره کردید.اما مشکل اصلی اینجاست:حالا که ارتباط شما با ترکیه قطع شده چطور خلق
میکنید؟
ییلماز گونی:موضوع فیلم بعدی من زندان است.آنجا من ظلمت و اندوه را تصویر خواهم
کرد. این چیزها احتیاجی به چشمانداز ندارند.
سوال: چرا زندان؟
ییلماز گونی: به دو دلیل.اول اینکه این بهترین موضوعی است که به موقعیت فعلی ترکیه
اختصاص دارد. و دوم اینکه من دوباره حاضر به فیلمبرداری در فضاهای اروپایی نیستم.
سوال: در واقع شما یک سینماگر ترک هستید که بیشتر از هر چیز آدمها و طبیعت کشورش
را توصیف میکند.اما فیلمهای شما را هموطنانتان نمیبینند.و حالا شما بخاطر تبعید
از این مردم و این طبیعت دور افتادهاید.این مشکل را چطور حل میکنید؟
ییلماز گونی: ما قطعاً راه نشان دادن این فیلمها را به مردم خودمان پیدا خواهیم
کرد. اما نمیدانم به شما بگویم چطور.بعد از این فیلم درمورد زندان،دیگر قرار نیست
فیلمی در فضای مصنوعی درمورد کردستان بسازم.
سوال: چه وقت فهمیدید که کرد هستید؟
ییلماز گونی:درواقع من یک کرد واقعیام.مادرم کرد و پدرم یک کرد زازا بود.دوران
کودکیام تا پانزده سالگی در خانه کردی حرف میزدیم.بعد من از خانواده جدا
شدم.خانوادهای که بسیار به شناختم از خودم آسیب رساند.در تمام این مدت در گوشم
میخواندند که دیگر کردستان و زبان کردی وجود ندارد.اما من حرف زدنها و
آوازخواندنهای کردی را میشنیدم.میدیدم که کردها در موقعیت بسیار دشواری
هستند.اصلیت پدرم"سیورک" (Siverek) است که من تا شانزده سالگی آنجا را ندیده
بودم.همانجا توانستم به رنجهای یک خانوادهی بیریشه پی ببرم.پدر و مادرم مدام
میگفتند:"شماها از ریشههایتان بریده شدهاید"… و در ۳۴ سالگی توانستم سرزمین
مادرم،"مووچ" (Mouch) را ببینم.او اهل قبیلهی"جیبران" (Jibran) است که اساس
داستان"رمه"،سرگذشت این قبیلهی چادرنشین است.
سوال:کردستان در فیلم بعدی شما چه جایگاهی خواهد داشت؟
ییلماز گونی:موقعیت کرد یک موقعیت بسیار مشکل است،نه فقط در ترکیه،حتی در عراق و
ایران.یک روز میخواهم فیلمی به سازم در ارتباط با داستان تلاش یک فرد برای متولد
یا دوباره متولد شدن.فاصلهی مردم کرد از یکدیگر باید از چشماندازهای مختلف مطرح
شود.مطرح کردن این مشکل به صورت کاملاً بیطرف بسیار مشکل است.چنین داستانی نیز فقط
سرشار ازپیروزیها نیست،بلکه شکستها،اشتباهها و فریبها را نیز نشان خواهد داد.
سوال: شما به خاطر کارتان در فرانسه اقامت میکنید؟
ییلماز گونی: من با یک مجوز خاص،فقط برای فیلمبرداری این فیلم در فرانسه
ماندهام.به من اجازهی اقامت در زمان تهیهی فیلم دادهاند.بعد از این را نمی
دانم.حالا نمیخواهم از آینده صحبت کنم".
این هنرمند انقلابی متعهد که خود را در آرامش زندگی امروزی رها نمیکند و همیشه در
تلاش برای به تصویر کشیدن رنجها و علاقههای مردمش بوده،در سال۱۹۸۴،در نامهای
خطاب به رییس دادگاه عمومی مردمی مینویسد:
"آقای رییس!
با خرسندی اطلاع یافتم که دادگاه محترم شما قصد دارد جلسهای در ارتباط با نسلکشی
ارمنیان برگزار کند.این برای مردمان ترکِ شیفتهی عدالت،همچون من،موضوع کماهمیتی
نیست.من به چند دلیل با واکنش شما همراهم:
۱- به نظر من هیچ شکی در حقیقت این نسلکشی وجود ندارد.رهبران ترک آن زمان،دچار یک
هیجان ملیگرایی افراطی در رویای بنای یک امپراطوری بزرگ بودند که از ترکیه تا
آسیایمیانه گسترده باشد.
در آن زمان ترکنشینهای ترکیه و ترکزبانهای قفقاز و آسیایمیانه به وسیلهی
مناطق کردنشین و ارمنینشین از هم جدا بودند. بنابراین گروه"اتحاد و پیشرفت"دولت
مرکزی تصمیم گرفت تا این دو گروه را از بین ببرد.از سال ۱۹۱۵،قتل عامها و تبعیدهای
گروهی توسط یک سیاست برنامهریزی شده آغاز شد که منجر به نابودی ارمنیان ترکیه
گردید.در چارچوب همین سیاست،در طول جنگ جهانی اول،بیش از هفتصد هزار کرد به
آناتولیای (Anatolie) مرکزی تبعید شدند.
۲- اگر این نسل کشی در زمان خودش توسط سازمانهای بینالمللی شناسایی میشد،اگر در
سالهای ۱۹۲۰سازمان ملل این جنایت ضد بشری را به شدت محکوم و مجازات میکرد،این
احتمال وجود میداشت که رهبران کمالیست (Kémaliste)همان رفتاری که با ارمنیها
داشتند را با کردها نمیداشتند.از ۱۹۲۴ تا۱۹۴۰،بیشتر از یک سوم جمعیت کرد ترکیه
گرفتار قتل عام و تبعید شدند.
۳- بیشک این حقیقت تاریخی را یک نظام مردمی تشخیص داده،که ترکیه چطور در این
ماجرای دیوانهوار،مردم خودش را در فاجعهای نابود کرده است.بیشک تلاش برای
برقراری عدالت و روشنکردن حقیقت به برپایی دادگاهی همچون دادگاه شما منتهی شده
است.متاسفانه حکومت ترک که به مردم بیگناهش ستم میکند و با ایجاد وحشت حکومت
میکند نمیتواند خود را با رفتارهای منطقی سازگار کند.وانگهی،چطور میتواند حکومت
سالمی باشد وقتی میبینیم که هنوز با وقاحت این موضوع را انکار میکند،درحالیکه
میلیونها کرد که کمتر از یکچهارم جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند،هنوز در آن سرزمین
زندگی میکنند. هرگاه کردها حقوق مسلم خود را بخواهند،قدرتهای آنکارا به سادگی
آنها را به سرنوشتی همچون ارمنیها تهدید میکنند.در حقیقت دیکتاتوری ترک اهمیت
زیادی به دروغهای تبلیغاتیاش از خارج،متحدان و دشمنان جدیاش نمیدهد.
۴- من گواهی میدهم که دیکتاتوری نظامی ترک از مجازات قدرتهای بزرگ نمیترسد و
هنوز از آنها یاری میگیرد.به خصوص توسط آمریکا و آلمان فدرال که اهمیتی به
بیانیههای رسمی در مورد آزادی و حقوق بشر نمیدهند،حمایت میشود.
۵- شناسایی یک حقیقت تاریخی نباید باعث برانگیختن کینههای نژادی شود.نباید افرادی
که در گذشته کنار هم در یک منطقه زندگی میکردهاند را مقابل هم قرار دهد.ترکها
امروزه حاضر نیستند جنایاتی که اجدادشان بیش از شصت سال مرتکب میشدند را به
پذیرند.به نظر من نژادپرستی ضد ترک درست مانند نژادپرستی ضد ارمنی و ضد کرد رهبران
آنکارا محکوم است.
آقای رییس!
باز به من اجازه به دهید آرزو کنم که دادگاه شما به درخواستهای بیطرف بینالمللی
رسیدگی کند و نیز آرزو کنم این سکوت و بیتوجهی نسبت به مردم ارمنی هرگز دوباره رخ
ندهد."
"ییلماز گونی" سرانجام در سپتامبر ۱۹۸۴ در پاریس،در سن ۴۷ سالگی،در اوج شهرت و به
دلیل بیماری کهنهای یادگار از زمان زندان میمیرد.یک روزنامهی ترک خبر فقدان وی
را چنین اعلام می کند: "فیلم تمام شد!"
———————————————————— –
مترجم: نفیسه نواب پور
منابع:
HTTP://WWW.PREMIERSPLANS.ORG/PREMIER...ETRO/GUNEY.PHP
http://www.chris-kutschera.com/Yilmaz%۲۰Guney.htm
http://www.imprescriptible.fr/dossiers/yilmaz-guney.htm
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|