
04-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
لطفا نفر بعدی ...!
من هم حق دارم
يک اسمِ ساده نصيبم شود
کسی برايم سيب و سيگار بياورد
دمی بخندد
نگاهم کند
بگويد بَروبچهها ... احوالپرسِ ترانههای تواند،
بگويد هر شب، ماه ...
خواب میبيند که آسمان صاف خواهد شد.
باز هم وقت ملاقاتِ گريه و گفتوگو تمام شد وُ
کسی به ديدار دريا و ستاره نيامد.
سِجلهای سوختهی ما
پُر از مُهر و علامت به رفتن است.
عجيب است
من به دنيا نيامدهام
که پيچک و پروانه از من بترسند
من مايلم يک لحظه سکوت کنيد
ببينيد بَد میگويم اينجا
که هنوز هم میتوان ترانه سرود،
تنها به کوه رفت
کبوتر و غروب و انحنای دامنه را ديد.
آدمی را نامی بوده، نامی هست
که گاه از شنيدن نابهنگامش
برگشته، برمیگردد،
اما سِجلهای سوختهی ما ...!
بوی خوشِ سيب وُ
سيگار نيمهسوز میآيد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|