یه شعر زیبا از خانم مینا توکلی
دوباره با صدای تو به عمق راز می روم
به منتهای عاشقی به صد نیاز می روم
نگاه مهربان تو مرا به خلسه می برد
ز هیبت شکوه تو چه سرفراز می روم
تو ای همه امید من چگونه خنده می کنی
که محفل شبانه را بدون ساز می روم
من آن شقایقم که با خیال روی ناز تو
میان دشت خاطره به روی باز می روم
دمیده روی زندگی به آسمان دیده ام
ز گرمی وجود تو پی گداز می روم
صدا بزم مرا ببر به عمق بی کرانه ها
دوباره با صدای تو به عمق راز می روم