نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 07-01-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید نامه‌ی چهارم از زبان معشوق به عاشق

نامه‌ی چهارم از زبان معشوق به عاشق

زهی، سودای من گم کرده نامت
بسوزانم بدین سودای خامت

نگویی: کین چه سودای محالست؟
نمیدانم: دگر بار این چه حالست؟

نه بر اندازه‌ی خود کام جستی
برون از پایه‌ی خود نام جستی

متاز اندر پی چون من شکاری
که این کارت نمی‌آید به کاری

پی آن آهوی وحشی چه رانی؟
که گر چشمی بجنباند نمانی

مشو در تاب، اگر زلفم ترا کشت
درفشست این، چرا بر وی زنی مشت؟

ز لعل من حکایت کردن از چیست؟
بهر جا این شکایت بردن از چیست؟

تو پیش از جرعه‌ی من مست بودی
مرا نادیده خود زان دست بودی

بخوردی انگبین در تب نهانی
ز شکر چون جنایت میستانی؟

مرا گویی: دل از لعل تو خون شد
چو لعلم را بدیدی حال چون شد؟

دلت را خون بها از من چه خواهی؟
تو خود کردی خطا، از من چه خواهی

و گر خون شد جگر نیزت به زاری
تظلم پیش زلف من چه آری؟

سخن در جان همی گوید خدنگم
جگر خوردن چه میداند پلنگم؟

منه دل بر دهان من، که هیچست
ز زلفم در گذر، کان پیچ پیچست

تو خود با زلف و چشمم بر نیایی
که این هندوست و آن ترک ختایی

نه آن سروم، که بر من دست یازی
و گر خود صد هزار افسون بسازی

ز لبهای من آنگه توشه گیری
که چون خال از دهانم گوشه گیری

همان بهتر که: از من سر بتابی
که گر ترکم نگیری رنج یابی

نخستین بازیی بود این که دیدی
تو پنداری که اندوهی کشیدی؟

به یک دستانم از دست اوفتادی
به یک جام این چنین مست اوفتادی

به رنج خویشتن چندین چه کوشی
بگویم نکته‌ای، گر می نیوشی


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید