نمایش پست تنها
  #11  
قدیمی 07-01-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید نامه‌ی دهم از زبان معشوق به عاشق

نامه‌ی دهم از زبان معشوق به عاشق


زهی! از جام مهرت مست گشته
ز کوباکوب هجران پست گشته

بسی در عشق گرم و سرد دیدی
کنون بنشین، که آن خود کشیدی

بگستر فرش و خلوت ساز جارا
که عزم آن شبستانت ما را

سحرگاهان دعای مستجابت
به روی کار باز آورد آبت

دلارامی که از دامت رمان بود
تو گفتی: رام خواهد شد، همان بود

هر آن حاجت که میخواهی برآری
که رو در قبله‌ی اقبال داری

به وصلم طلعتت فیروز گردد
شب تاریک هجران روز گردد

مخور اندوه، ازین پس شاد می‌باش
ز بند هر غمی آزاد می‌باش

دهانم را تو باشی میر ازین پس
به بوسیدن مکن تقصیر ازین پس

کنار و بوسه اول چیز باشد
چو وقت آید دگرها نیز باشد

دل من ترک وصل دیگران گفت
تویی همدم، تویی مونس، تویی جفت

رفیق من تو خواهی بود ازین پس
مرا از مهر و کین آن و این بس

دلم در جستجویت جویت گرم گشته
چه جای دل؟ که سنگش نرم گشته

از آن شوخی به راه آمد دل من
به جانت نیک خواه آمد دل من

چو باغ وصل را در برگشادی
جهان اندر جهان عیشست و شادی

ز رویم لاله و گل دسته می‌بند
ز لعلم شکر اندر پسته می‌بند

گهی با زلف پستم عشق می‌باز
گهی میگوی در گوش دلم راز

مشو نومید و از من سر مپیچان
رخ از پیوند و یاری بر مپیچان

بیا، کز وصل من کارت بر آید
به باغ من گل از خارت بر آید

دلت را مژده‌ای می‌ده به شادی
بگو او را دگر چون مژده دادی


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید