نمایش پست تنها
  #1081  
قدیمی 07-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


دیروز که چشم تو بمن درنگریست
خلقی بهزار دیده بر من بگریست
هر روز هزار بار در عشق توام
میباید مرد و باز میباید زیست


عاشق نتواند که دمی بی غم زیست
بی یار و دیار اگر بود خودغم نیست
خوش آنکه بیک کرشمه جان کرد نثار
هجران و وصال را ندانست که چیست


گر مرده بوم بر آمده سالی بیست
چه پنداری که گورم از عشق تهیست
گر دست بخاک بر نهی کین جاکیست
آواز آید که حال معشوقم چیست


می‌گفتم یار و می‌ندانستم کیست
می‌گفتم عشق و می‌ندانستم چیست
گر یار اینست چون توان بی اوبود
ور عشق اینست چون توان بی اوزیست


ای دل همه خون شوی شکیبایی چیست
وی جان بدرا اینهمه رعنایی چیست
ای دیده چه مردمیست شرمت بادا
نادیده به حال دوست بینایی چیست


اندر همه دشت خاوران گرخاریست
آغشته به خون عاشق افگاریست
هر جا که پریرخی وگل‌رخساریست
ما را همه در خورست مشکل کاریست


در بحر یقین که در تحقیق بسیست
گرداب درو چو دام و کشتی نفسیست
هر گوش صدف حلقه‌ی چشمیست پرآب
هر موج اشاره‌ای ز ابروی کسیست


رنج مردم ز پیشی و ازبیشیست
امن و راحت به ذلت ودرویشیست
بگزین تنگ دستی از این عالم
گر با خرد و بدانشت هم خویشیست


ما عاشق و عهد جان مامشتاقیست
ماییم به درد عشق تا جان باقیست
غم نقل و ندیم درد و مطرب ناله
می خون جگر مردم چشمم ساقیست


چون حاصل عمر تو فریبی ودمیست
زو داد مکن گرت به هر دم ستمیست
مغرور مشو بخود که اصل من وتو
گردی و شراری و نسیمی ونمیست


رباعیاتابوسعید ابوالخیر










__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید