نشکن دلی که با تو صادق و مهربون ِ
اگه صدا نداره ،نگو که بی زبون ِ
مثل ِ کبوتری جَلد ،رو بوم ِ تو نشستم
چرا من رو پروندی،مگه ندیدی خستم
نه التماس و اشکهام ،نه بغضم رو می دیدی
نه حتی وقت ِ رفتن فریادم رو شنیدی
چه پر غرور گذشتی از روی پیکر ِ من
برو دیگه شکسته تموم ِ باور ِ من
دیگه نیا سراغم بذار فراموش کنم
شعله ی خاطرات رو تو سینه خاموش کنم
شادی بده دلها رو با عشق و مهربونی
نگو که برمی گردی توی خونت می مونی