
07-27-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از این گذشته، گاهی در ادب کلاسیک ما، مخاطب حقیقتا چهره واقعی معشوق را در نمییابد که خداوند است یا انسان؟ اوج این آمیختگی در دیوان شمس مشهود است، به طوری که گاهی انسان نمیتواند تشخیص دهد که مولانا در کلام عاشقانه خود خداوند را اراده یا شمس الدین محمد تبریزی یا حسام الدین یا ...؟
باز میگردیم به بررسی ابیات مولانا در وصف عشق:
عشق را با کفر و با ایمان چه کار
عشق را با دوزخ و رضوان چه کار
این بیت یکی از ابیات زیبا و در عین حال ظریف درباره عشق است. در اینجا کلمات کفر، ایمان، دوزخ و رضوان در معنای پاداش و کیفر در معنی عام کلمه آمده است.
مولانا میگوید عشق حالتی است که عاشق را از اندیشیدن به هنجار و ناهنجار باز میدارد و صلاح اندیشی را از او میگیرد و او را از تعلقات رها میسازد. اگر بخواهیم همین معنی را در ادب عارفانه بجوییم به حالتی میرسیم که عارف تنها به وصل خداوند میاندیشد و به قول سعدی دنیا و عقبی را وامیگذارد:
می صرف وحدت کسی نوش کرد
که دنیا و عقبی فراموش کرد
یعنی عرفای ما بهشت را آنجا میدانند که اوست و سعادت و سلامتشان در کنار دوست معنا پیدا میکند.
با دوست کنج فقر بهشت است و دوستان
بیدوستی خاک بر سر جاه و توانگری (سعدی)
این جاست که عاشق در مرام و مذهب سایرین نمیگنجد.
مذهب عاشق ز مذهبها جداست
عاشقان را مذهب و علت خداست
(مولوی)
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|