دریا رفیقمون بود
بستر داغ ماسه بادبزن حصیری
دریا پر از ستاره هزار تا راه شیری
خزر دوباره داغه ‚ مثل تن تو بانو
چن تا بهار گذشت از گم شدن تو بانو
دریا رفیقمون بود ‚ تو او روزای روشن
نه شب بود نه ظلمت ‚ دریا بود و تو و من
دریا من رو صدا بزن
تا گم بشم تو موج تو
بذار از عمق گریه ها
پل بزنم به اوج تو
برای با تو بودن ‚ دل می زنم به دریا
می رم تا عمق آبی ‚ آخر راه رویا
تو آخرین ترانه ‚ منتظرت می مونم
بازم مثه گذشته هم نفست می خونم
دریا رفیقمون بود ‚ تو اون روزای روشن
نه شب بود نه ظلمت ‚ دریا بود و تو و من
دریا من رو صدا بزن
تا گم بشم تو موج تو
بذار از عمق گریه ها
پل بزنم به اوج تو
|