برج عقرب
طلوع رو افسانه کنین ! شب دیگه بی نهایته
نبد قصه سربی ‚ نماز ‚ نماز وحشته
ای آدمای بی خیال ! نبض ترانه بی صداس
تنها چراغ کوچه ها ! سوسوی سگار شماس
چله ی مردن منه ! وقت نفس شمردنه
سکوت رو واروونه کنین ‚ تا بغض کهنه بشکنه
عمریه قصه نویس قصه ی ما گیجه
دیو شب برنده س رستم مون افلیجه
پری افسانه شکن ! قصه مون رو ورق بزن
بیا تا اوج موج من ! برس به مفهوم شدن
از این درازای نیمه باز یه راه آفتابی بساز
تو برج عقرب هنوزم ‚ زندونی صدای ساز
از این سسلامد بی ستون ‚ ما رو به دریا برسون
نفس بگیر از این غروب ! هم پای زخمه ها بخون
عمریه قصه نویس قصه ی ما گیجه
دیو شب برنده س رستم مون افلیجه
|