دفتر خورشید
بازم تالار بی حرفی ! دوباره بغض بی صبری
بازم حال هوای ما ‚ کمی تا قسمتی ابری
بازم شب مرگی فانوس ! بازم خاموشی ناقوس
گلوی مرغ حق بازم ‚ اسیر پنجه ی جادوس
دوباره کوچه دلگیره ! بازم دریا زمین گیره
دوباره چشمای شاعر ‚ اسیر قفل و زنجیره
بال همه پروانه ها سوخته
مهتاب خودش رو به شب فروخته
اما هنوزم خاتون قصه
چشماش رو به خط جاده دوخته
شکوفا شو ! گل شب بو ! همه عطرا رو باطل کن
بازم از دفتر خورشید ‚ یه شعر تازه نازل کن
بگو از گریه ی تقویم ! از این اردوی بی تصمیم
خلایق لایق مرداب ! مجالس مجلس ترحیم
بگو از شعله ی تاریک ! از این دورازه ی باریک
از اون فواره ی دور و از این قداره ی نزدیک
بال همه پروانه ها سوخته
مهتاب خودش رو به شب فروخته
اما هنوزم خاتون قصه
چشماش رو به خط جاده دوخته
نازنین ! تو اینه دیدم ‚ که سوار قصه اینجاس
روی جاده ی ترانه یه غبار تازه پیداس
|