مشت تو یعنی ترانه
دختر یاغی قصه ! مشت تو یعنی ترانه
داره از نی نی چشمات ‚ شعله می كشه زبانه
عكس تو ‚ تو قاب فریاد ‚ این ترانه رو به من داد
دیگه با تو ام از اینجا تا فرود تازیانه
با تو ام تا خود باور ‚ تا ستیغ آخر
تا تلالو ستاره ‚ تا نبرد نابرابر
تا شنیدن یه آواز‚ تا سكوت یه غزلساز
تا سقوط از لب پرواز ‚ پشت سایه های بی سر
دخترك ! تو این سكوت بی حصار ‚ به ترانه های من عادت كن
وقتی قسمت نمیشن علاقه ها ‚ تو نگاهت رو با من قسمت كن
دختر یاغی قصه ! مشت تو یعنی فریاد
قد كشیدن یه سروی زیر چكمه های شن باد
من خراب یه نگاهم ‚ یه شب بدون ماهم
تو بیا كه با حضورت ‚ هر خرابی میشه آباد
بسه پشت پرده بودن ‚ بشكن این شیشه ی سرد رو
پر كن از عطر شكوفه تن این باغچه ی زرد رو
ای صدای سبز بیدار ! من رو به حادثه نسپار
ببین از روزن دیوار ‚ این شهاب شب نورد رو
دخترك ! تو این سكوت بی حصار ‚ به ترانه های من عادت كن
وقتی قسمت نمیشن علاقه ها ‚ تو نگاهت رو با من قسمت كن
|