نمایش پست تنها
  #1317  
قدیمی 09-06-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای بابا شمال که زیاد رفتیم ، گیلان و مازندران.
راستی چرا اینقدر شهرهای گیلان به هم نزدیکه، هنوز از این شهر خارج نشدی وارد شهر بعدی شدی یه چیز دیگه جاده های تاریک، تو شب اگه چراغ ماشینا نباشه معلوم نیست چه حوادثی خدای نکرده رخ میده
سال 85 رفتیم رامسرو چابکسر، رامسرو که قبلا چند بار رفته بودم خداییش عروسه شماله
اما این سری به لاهیجانم یه سر زدیم واقعا لذت بردیم خیلی شهر قشنگیه، یادمه چند روز تعطیل بود از شانس بد من عابر بانک ،کارت عابرمو خورد ما هم مجبور بودیم فرداش برگردیم
آی چه دردسری کشیدم بابت این کارت عابر
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید