
04-28-2008
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
علی بداغی شاعری معاصر و خوش ذوق (معرفی مجموعه اشعار و ابیات و کتب علی بداغی)
علي بداغي
با آن همه شتاب
موجِ ناآرام
چه ديد
بر صخرههاي سخت
كه به دريا كشيد
نالان
رخت؟
علي بداغي
از پسِ پنجره فرياد بر آمد:
”هي باد!
از شقايق چه خبر؟
با توام آخر هي باد!“
باد برگشت و
نگاه مرغك
روي يك لكّهي قرمز
جان داد
علي بداغي
همچو خورشيد
كه سر بركشد از پشتهي برف
دخترك
خيره به گنجشكِ پناهنده به آغوشِ سپيدارِ سپيد
نمنمك
ميخندد
...
پنجهاي
پنجره را
ميبندد
علي بداغي
بر بلنداي كنارِ آبشار
سر به دامانِ گُلي
نوميدوار
اشك ميريزد
قناري
بيقرار
...
باد
بازي ميكند
بر صخرههاي انتظار
علي بداغي
تا مبادا
ناگهان
از نگاهِ نرگسي
بالا رود
در ركابِ باد
باران
ميدود
علي بداغي
شبانِ خستهي خورشيد
سفره ميگسترد آن دور
گِردهاي نان و
خوشهي انگور
علي بداغي
با شتابي غريب
سوي ساحل تاخت
و پيش از همه به پايان رسيد
يعني
باخت
علي بداغي
رفتنت را
ز پسِ پنجره ميپايم و
هر گام
به چشمم
سالي ست
ميدوم سويِ كمد
خانه بي خشخشِ دامانِ بلندت
خالي ست
علي بداغي
رفته بودم
لبِ ساحل
كه به خورشيد
سلامي بدهم
تنگِ غروب
دست در زيرِ سرِ خاطرهها
خوابم برد
...
موج
بوسيد و
به گردابم برد
علي بداغي
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|