سلطان کودک - King Of The Children
سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : چین
محصول : شیان فیلم
کارگردان : چن کایگه
فیلمنامهنویس : وان ژی و کایگه، برمبنای داستان کوتاهی نوشته آه چنگ (ژونگ آچنگ).
فیلمبردار : گو چانگوئی
آهنگساز(موسیقی متن) : کو شیائوسونگ.
هنرپیشگان : شی یوآن، یانگ شوئهون، چن شائوهوا، ژانگ کایمئی، شوگوئرکینگ، گو چانگوئی و له گانگ.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۶ دقیقه.
سال 1976، یونان چین. «لائوگار» (یوآن) که در آخرین سالهای انقلاب فرهنگی، به منطقه دورافتادهای در چین تبعید شده، برای تدریس در مدرسهای انتخاب میشود. او که خود فقط یک سال در دبیرستان درس خوانده بالاخره با سختی خود را به مدرسه میرساند و از اینکه میبیند شاگردانش - که سال آخر تحصیلشان است - کتاب ندارند، متعجب میشود. او باید درسها را از تنها کتابی که با خود آورده، روی تخته بنویسد تا بچهها از روی آن بنویسند. «لائو» از بچهها میخواهد زیر هر واژهای که نمیدانند خط بکشند و میفهمد که بیشتر بچهها، زبان چینی را نمیدانند. او از یکی از شاگردانش، «وانگ فو» (شوئهون) میخواهد به او بگوید چطور درس بدهد. یکی از دوستانش، لغتنامهای به او میدهد و با نزیک شدن فصل بریدن بامبوها، «لائو» به شاگردانش میگوید هر کس درباره تجربهاش در این زمینه مقالهای بنوید، لغتنامه را بهعنوان جایزه به او خواهد داد. «وانگ فو» مقاله را مینویسد و «لائو» لغتنامه را به او میدهد، ولی «وانگ» آن را نمیگیرد و میگوید ترجیح میدهد آن را رونویسی کند. در اینجا یکی از مسئولان حزب، «وو» (چانگوئی) او را احضار میکند و بهدلیل شرطبندی با شاگردان و بازدهی پائین کلاس، اخراجش میکند. حالا «وانگ» مقالهاش را با عنوان «کسی که خوب میشناسی» میخواند. او میگوید که چطور بهدلیل تحصیلات از پدر لال خود قویتر شده و اینکه چگونه به جای او صحبت میکند. در پایان، «لائو» لغتنامه را با یادداشتی (مبنی بر اینکه هیچوقت از چیزی رونویسی نکند) برای «وانگ» میگذارد و از آنجا میرود.
* فیلم به یکی از مهترین ادوار تاریخ معاصر چین، یعنی انقلاب فرهنگی میپردازد و پیامدهای «غیر فرهنگی» آن را به تصویر میکشد. مثل زمین زرد (1984) و رژه بزرگ (1985)، دو فیلم پیشین کایگه (عضو سابق گاردهای سرخ در انقلاب فرهنگی)!، سلطان کودکان، از فیلمبرداری و وجوه بصری درخشان بهره میبرد. هر چند که عمده موفقیت آن همچنان به مضمون انتقادیاش باز میگردد.
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|