وانیا در خیابان چهل و دوم - VANYA ON 24ND STREET
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : فرد برنر
کارگردان : لوئی مال
فیلمنامهنویس : دیوید مامت، بر مبنای نمایشنامهٔ دائی وانیا نوشتهٔ آنتون چخوف
فیلمبردار : دکلان کوئین، جاشوآ ردمن
آهنگساز(موسیقی متن) : جاشوآ ردمن
هنرپیشگان : والاس شان، جولیان مور، بروک اسمیت، لاری پاین، جرج گینس، لین کوئن، فیبی براند
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه
ـ ̎ آندره گرگوری̎ (گرگوری) که از سال ۱۹۷۵ نمایشنامهای روی صحنه نبرده، به بازیگرانی از جمله ̎والی شان̎ (شان) همکار و بازیگرش در فیلم شام من با آندره (۱۹۸۱) پیشنهاد میکند به اتفاق روی کمدی ̎ آنتون چخوف̎ که به نومیدیها و سرخوردگیهای طبقهٔ مرفه روسیه میپردازد، کار کنند. تفاوتی که این اجرا با اجراهای دیگر خواهد داشت، استفادهٔ آنان از ترجمهٔ ̎مامت̎ خواهد بود که به زبانی به شدت معاصر و روزآمد شده به روی کاغذ آمده است. پس از یک سال تمرین، ̎ گرگوری̎ هر شب از بیست سی نفری دعوت میکند تا نمایش را تماشا کنند. پس از گذشت یک سال از این ماجرا، ̎ گرگوری̎ احساس میکند که دلش برای نمایش تنگ شده است. ̎شان̎ و ̎ گرگوری̎ قبلاً با ̎لوئی مال̎، کارگردان شام من با آندره در باب فیلمبرداری از این نمایش صحبت کرده بودند. قرار میشود فیلمبرداری در تآتر قدیمی نیوآمستردام انجام شود و بازیگران لباسهای معمولیشان را بپوشند و فقط از تعدادی میز و صندلی به عنوان دکور استفاده شود.
ـ حاصل کنار هم گذاشتن مال، چخوف و مامت، تصویری عجیب میشود مثل وانیا در خیابان چهل و دوم. تلفیق زندگی، ادبیات و تآتر در فضائی ناهمگون و نامتعارف و حتی دور از فضای فیلمسازی مال. اگر مال پیش از این فیلم آخری، کاری مثل خسارت (۱۹۹۲) را با آن تیم بازیگری خاص و البته داستانی پر عشق و خیانت مثل کارهای ویلیام شکسپیر به تصویر درآورده، اینجا همهٔ این مصالح را از خودش میگیرد و سعی میکند داستانی را تعریف کند با ویژگیهای ادبیات چخوف و با ابزاری در حد ابزار صحنهای و نه سینمائی. از این جهت کار به جسارت شام من با آندره خیلی بیشتر تنه میزند تا به مثلاً فیلم داستانگوئی مثل خسارت.
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|