ثروتمند و مشهور - Rich And Famous
سال تولید : ۱۹۸۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ویلیام آلین
کارگردان : جرج کیوکر
فیلمنامهنویس : جرالد ارز، برمبنای نمایشنامهای نوشته جان وان دروتن.
فیلمبردار : دان پیترمن و پیتر اکو
آهنگساز(موسیقی متن) : ژرژ دلرو.
هنرپیشگان : ژاکلین بیسه، کندیس برگن، دیوید سلبی، استیون هیل، مگرایان، مت لاتانزی، دانیل فارالدو و جو موروس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه.
کالج اسمیت، سال 1959. «مری نوئل» (برگن) با نزدیکترین دوستش، «لیز هامیلتن» (بیسه) خداحافظی میکند تا با «داگ» (سلبی) که زمان دلباخته «لیز» بوده، زندگی مشترکی را آغاز کند. ده سال بعد، «لیز» که حالا یک نویسنده مشهور روشنفکر شده، به دیدن «مری» و «داگ» در خانهشان در مالیبو میرود. او به تلاشهای «داگ» برای برقراری رابطه اهمیتی نمیدهد. «مری» از «لیز» میخواهد تا به او برای عرضه رمانی عامهپسند کمک کند. «لیز» میپذیرد و کتاب به یکی از پرفروشترینها بدل میشود. 1975. «مری» همراه «داگ» به نیویورک میآید - هرچند که این دو در آستانه جدائی هستند. «داگ»، «مری» را ترک میکند و به «لیزا» پیشنهاد دوستی میدهد، اما «لیزا» حاضر به خیانت به «مری» نیست. 1981. «لیز» که اکنون در کانتیکات زندگی میکند، برای دریافت جایزه ملی نویسندگان به نیویورک میآید. نخستین رمان «جدی» «مری» نیز جزو فهرست دریافتکنندگان جوایز است. سرانجام «لیز» و «مری» بهطور مشترک برنده جایزه میشوند. در اینجا، «مری» از پیشنهاد «داگ» (که اکنون قصد ازدواج دوباره را دارد) به «لیز» با خبر میشود و اینکه «لیز» به «مری» اتهام تقلید از او را زده است. آن دو با دلخورثی از هم جدا میشوند، اما در شب سال نو، «مری» جشنی را که به افتخار دریافت جایزه برایش برگزار شده، ترک میکند تا به کانتیکات نزد «لیز» برود.
* شاید فیلم، ضیافتی باشکوه برای مراسم تودیع کیوکِر بزرگ نباشد، اما قطعاً در نمایش یک رابطه دوستانه عمیق پُر از رقابت در کار و عشق میان دو زن، کاملاً موفق است. روژه وادیم در نقش کوتاه ظاهر میشود و رایان نیز نخستین حضور سینمائیاش را در نقش دختر نوجوان برگن ایفا میکند.
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|