گر بر سر نفس خود امیری مَردی
ور بر دگری نکته نگیری مَردی
مَردی نبُود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مَردی
******
پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق
هر کسی لایق آن نیست که بردار شود
******
از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم
از من جفا نیاید دانم که نیک دانی
******
از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است
ورنه هرکس وقت سیری پیش سگ نان افکند
******
خارد از پشت مرا انگشت من
خم شود از بار منت پشت من
همتی کو تا نخارم پشت خویش
وارهم از منّت انگشت خویش
******
نی خداحافظ به من گفتی و نی کردی وداع
از برم بیگانه وار، ای آشنا رفتی، برو
******
چه خلاف سر زد از ما که، در سَرای بستی
بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی
******
اگر گویم نهال قامتت دلجوست می رنجی
وگر گویم سر زلف تو عنبر بوست می رنجی
شکایت چون کنم از جور چشم فتنه انگیزت
که گویم تو را بالای چشم ابروست می رنجی
******
از زندگانی ام گِله دارد جوانی ام
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام