سلام نجمه . آناهيتا جان...وبقيه دوستان
به نظر من همين قضيه شانس يه جورايي با موضوع جبر واختيار در ارتباطند...
وقتي ميگيم فلاني چه شانسي داره..يا قسمتش بود،شانسم بود اي ادم گيرم افتاد..اين ها همه حكايت از اينه كه تا يه حدودي اجبار وجود داره..اجبار بوده كه من اين طور به دنيا بيام يا با يه خانواده ويه دين از بيش تعيين شده...
خوب اين ها به نوعي اجباره..ولي خوب يه كارهايي هم هست كه ما به دلخواه خودمون انجام ميديم...(البته بيشتر اشتباهات)
خوب من به هر دوتاش در كنار هم اعتقاد دارم..احساس ميكنم اون چيزي رو هم كه هميشه دوست نداريم به سرمون مياد،متاسفانه..
هميشه روزگار يه جوريه كه اون هايي رو كه دوست داريم از دست ميديم يا به اجبار مجبوريم ازشون جدا بشيم..
ديه زياد فيلسوفانه حرف نزنيم..يا بخت ويا اقبال به قول اي قديمي ها..
شب خوش
|