موضوع: دلم تنگ است
نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 11-03-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس


این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب!!!



راستش می دانی طاقت کاغذ من طاق شده...



پیکر نازک تنها قلمم ؛زیر آوار غم و درد ببین خرد شده!



می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس...



می توانی تو از این وحشی طوفان بنویس!



من دگر خسته شدم
..
راست گفتند می شود زیبا دید؛ می شود آبی ماند!



اما ... تو بگو ؛گل پرپر شده را زیباییست؟! رنگ مرگی آبیست؟


می توانی تو بیا؛ این قلم ؛ این کاغذ


بنشین گوشه دنجی و از این شب بنویس



بنویس از کمر بید شکسته ؛ و یک پنجره ساکت و بسته!



ازمن! "آنکه اینگونه به امید سبب ساز نشسته"



هر چه می خواهی از این صحنه به تصویر بکش..



صحنه ی پیچش یک پیچک زشت؛ دور دیوار صدا!



حمله ی خفاشان !!



جرأتش را داری که ببینی قلمت می شکند؟



کاغذت می سوزد؟


من دگر خسته شدم. می توانی تو بیا


این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب



من دگر خسته ام از این تب و تاب .



تو بیا و بنویس......
__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید