
12-24-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط امیر عباس انصاری
من دقیقا چیز خاصی متوجه نشدم
الان یعنی کلاغ به چه معنا؟
پرنده شدی؟ مشکی تنت کردی برا محرم
داد و بیداد میخوای بکنی؟
آخه کلاغ کارهای زیادی میکنه کدومش مد نظرتونه؟
|
کلاغهای این دوران ، موجودات وارستهای هستند که انگار صاحب کمال خردند ، آنان پای از زمین وتمامی تنعمات آن کشیده و بر فراز آبی آسمان ، چون لکهی سیاهی یاد آور تباهی انسانند و هرچه که در زمین به پیش میرود . و صدای آنها ، عجیب هشدار دهندهاست . هر کلاغ ، با هر غاری که می کشد گاه پوزخندی را به ارمغان می آورد و گاه از اندوهی عمیق حکایت می کند . هر چه هست این کلاغ و آن غار بیانگر چیزی متفاوت و جدا از جهان ماست، هشداریست که همگان را خوش نمیآید ، بهخصوص که رابطهی کلاغ با مردگان و گورها ، رابطهای بس تنگاتنگ است . آدمها از نشستن ونفس کشیدن در لابلای گورها خوششان نمیآید ، اما کلاغها با این ارواح ساکت متروک _ که انگار آنها هم نگاهی فراتر از دیگران دارند _ الفتی دیرینه دارند .
در ادب معاصر ما ، کلاغ نماد این تنهایی ست. تنهایی کسی که میفهمد و سکوت میکند ، تنهایی کسی که دیگران قادر به درک شعورش نیستند و رنجی که از نادانی دیگران میبرد ویا حتا از دلخوشیهایشان . کلاغ گاه نماد هنرمند میشود و گاه نشانهای از روشنفکر ، گاه فقط پیغامبری بی صدا و چهره است و رنگش ، آن سیاهی عمیق ، اوج صداقتش در بیان اندوه جاودانش است . او حتی جامه عوض نکرده تا سیاهی را بهتر به باور بنشاند .
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|