نمایش پست تنها
  #75  
قدیمی 01-11-2011
sharareh1 آواتار ها
sharareh1 sharareh1 آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: مشهد
نوشته ها: 964
سپاسها: : 1,827

1,432 سپاس در 313 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام داشتم میچرخیدم تو نت یه پست مشهدی دیدم گفتم ارسال بدم شاید بدرد خورد اخه بحث شله این روزا داغه بدک نیست شما هم بخونید

یک پست تمام و عیار مشهدی!




خیلی زودتر از آنکه فکرش را می کردم برگشتم. مسافرت مشهد بنا به دلایلی کنسل شد و من مانده ام با دوستان مشهدی و دلخوری آنها از خلف وعده ام. راستش دو سال است که مشهد نرفته ام. به هر کس می گویم تعجب می کند و می گوید نکند دیگر ترک وطن کرده ای، حتی مسافرت هم نمی خواهی به شهرت بروی؟ اما انگار پیش نمی آید.

جالب است که حال و هوای مشهد این روزها بدجور به سراغم آمده است. درست روزی که برگشتم مراسم شله مشهدی ها در پردیس پارک ملت برگزار شد و بعد از مدتها چشمم به جمال اعضای انجمن خراسانی ها روشن شد. 3 سال بود که از شله مشهدی ها در ماه رمضان بی خبر بودم و از همه فاجعه بار تر اینکه آخرین بار که شله خوردم همان سه سال پیش بود. باور کنید این برای یک مشهدی یک فاجعه است.

یک مشهد است و یک شله!

دوستانی که مشهدی هستند و یا مدتی در آنجا زندگی کرده اند به خوبی با این غذا آشنایی دارند. اگر هر شهری به یک غذایی شهره باشد مشهد به شله معروف است. برخی آن را با آش شله قلم کار مقایسه می کنند که من اصلا موافق نیستم. شله طعم خاصی دارد که با هیچ غذایی قابل مقایسه نیست. ظاهرا این مزه خاصش ناشی از ریشه جوز است که به آن می زنند. البته آشپزی که این غذا را می پزد باید هم از مواد خوبی استفاده کند و هم خیلی با دقت و حوصله کار کند. چون پخت شله زمان زیادی می برد.
به طور معمول برای یک دیگ شله، به اندازه گوشت یک گوسفند لازم است. مثل حلیم هم نمی شود کلک زد و در آن گوشت مرغ ریخت! در این اوضاع گرانی گوشت گوسفند، روی هم رفته شله غذای گرانی است. چون حبوبات، گندم و برنج هم دیگر مواد تشکیل دهنده آن است. مزه شله حتما باید تند باشد. البته نه آنقدر که نشود خورد. روی شله خورش قیمه می ریزند تا خوشمزه تر شود.

اوج پخت شله در مشهد مربوط به ایام سوگواری محرم و صفر است که مهمترین غذای نذری است که در مشهد پخته می شود. معمولا مجالس شله به این صورت است که برای آقایان عمومی است و برای خانم ها جایی در نظر گرفته نمی شود. (این هم یک تبعیض دیگر) به همین دلیل معمولا شله نذری را در سطل هایی که آقایان با خود می برند می ریزند تا برای اهل و عیال هم شله ببرند. یک مورد بسیار مهم در مجلس شله مشهدی این است که معمولا هنگام گرفتن شله سطلی هیچ صفی وجود ندارد. دیگر خودتان فکرش را بکنید!

مهمترین خاطره من از مجلس شله نذری مربوط به شله ای بود که هر سال عمویم در روز عاشورا می داد و خوشبختانه برای خانم ها یک مجلس کوچک خودمانی در نظر می گرفت. البته از آنجایی که مهمانی خودمان بود میزان قیمه ای که روی شله ریخته می شد، کاملا سفارشی بود. چون هر چه قیمه روی شله بیشتر باشد خوشمزه تر است. در ضمن کلی هم شله می توانستیم بعد از مجلس با خود به خانه ببریم. من هم که علاقه مند به شله، کلی خوشحال می شدم و این شد یک خاطره خوب از دوره کودکی! چند سالی است که دیگر عمویم روز عاشورا شله نمی دهد. انگار همه چیز با قدیم تفاوت کرده است.

با این وجود شله از آن دست غذاهایی است که خوردنش همان سالی دو تا سه بار بیشتر توصیه نمی شود، چون روی هم رفته غذای بسیار سنگینی است که معمولا مردم شهرهای دیگر برای اولین بار ممکن است با آن رابطه خوبی برقرار نکنند!

در مورد تاریخچه شله هرچه در اینترنت جستجو کردم چیزی نیافتم. فقط در جایی نوشته بود که شله از دوره قاجاریه بوده است. یعنی بیش از 100 سال قدمت دارد. از همان زمان هم مختص مجالس عزاداری بوده است.

خیلی از مشهد یاد کردم، بد جور دلم هوای شهری که در آن بزرگ شده ام را کرده است. حالا که بحث مشهد است بد نیست که در پایان این پست هم یادی از یک شاعر مشهدی داشته باشم که این روزها نمی دانم چرا مرتبا به یادش می افتم هرچند که اشعارش را از حفظ نیستم اما مضمون شعرهایش مرتبا در ذهنم می آید. به نظرم علی رغم اشعار خوبی که دارد کمتر او را می شناسند.

عماد خراسانی شاعری که به نظرم جزء آخرین نسل از شاعرانی بود که به سبک قدیم اشعار زیبایی می سرود. غزل و مثنوی و اشعاری در شکل مسمطات ترکیبی از جمله مهمترین اشعار این شاعر است.

به واسطه دیوان شعر عماد که پدرم داشت و من هم گه گاهی آن را می خواندم با این شاعر آشنا شدم. سال 1382 عماد خراسانی درگذشت. در حالی که از همشهریانش گله مند بود که چندان به یادش نیستند. حتی در شعری از مردم تبریز که کلی از خیابان هایشان به نام شهریار است تجلیل کرده بود و همشهریان بی وفایش را نکوهش!

خاطرم هست که اسفند سال 83 بود که من در مراسم سالگرد درگذشت عماد خراسانی از طرف خبرگزاری ایسنا شرکت کردم. یک روز سرد زمستان بود. خانه عماد در محله آب و برق مشهد بود. عماد فرزندی نداشت و مهمترین گردانندگان مجلس فرزندان خواهرانش بودند. متأسفانه استقبال از این مراسم اصلا خوب نبود. همراه با خانواده عماد خراسانی بر سر مزارش در شهر توس در جوار فردوسی شاعر پارسی گوی پاژ رفتیم. اما خبری از یاران شب شعر عماد به آن شکل که انتظار می رفت نبود. تنها چند نفر که آنها هم بیشتر اساتید دانشگاه بودند تا شاعر، حضور داشتند. در این میان مسئولین بیشتر به فکر بودند و معاون رئیس ارشاد خراسان همراه چند نفر از همکارانش در مراسم حضور داشتند. رئیس ارشاد خراسان هم تصادف سختی در جاده نیشابور کرده بود و در بیمارستان بستری بود اما به این مناسبت پیامی برای این مراسم که در آرامگاه فردوسی برگزار شد فرستاد. به هر حال سرمای هوا و سردی استقبال، مراسم سالگرد عماد را حسابی غم انگیز کرده بود.

فکر کنم این پست خیلی طولانی شد یاد دیار شد و ندانستم چگونه گذشت.

به قولی:

هر که کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش

امشب با دیدن همشهری ها حسابی یاد لهجه شیرین مشهدی افتادم. مخصوصا مشهدی هایی که بعد از عمری زندگی در تهران همچنان با لهجه صحبت می کنند خیلی باحالند!


یادی از گویش مشهدی کردم، حال بخوانید یک شعر با مزه عاشقانه با گویش مشهدی از عماد خراسانی که فکر کنم معروف ترین شعر او به لهجه مشهدی باشد.

یَرَه گه(1)

یَرَه گه کار مو و تو دِرِه بالا می گیره / ذره ذره دِرِه عشقت تو دلُم جا می گیره

روز اول به خودُم گفتم ایَم مثل بقی(2) / حالا کم کم می بینُم کار دِرِه بالا می گیره

چَن شب باز مث بیس سال پیش ازای مرغ دلُم / تو زمستون بَهنِه ی(3) سبزه و صحرا می گیره

چن شبه واز(4) مودوزُم(5) چشمامه تا صبحه(6) به چخت(7) / یا به یک سَم بیخودی مات مِمِنه(8)، را می گیره

تا سحر جُل(9) مِزَنُم خواب به سراغم نِمیه / هی دِلُم مثل بچه بهنه ی بیجا می گیره

موگومِش(10) هر چی که مرگت چیه کوفتی نِمِگه / عوضش نق مِزِنه ذکر خدایا می گیره

پیری و معرکه گیری که مِگَن کار مویه / دفتر عمر دِره صفحه پینجاه می گیره

او که عاشق شده پنهون مُکُنه مثل اویه(11) / که سوار شتره پوشتشه(12) دولا می گیره

کُتا(13) کِردن دامِنار(14) تا بیخ رون مشتی عماد / دیگه مجنون توی خواب دامن لیلا می گیره

پی نوشت:

1-یره گه: عزیزم، جانم 2- بقی: بقیه 3- بهنه: بهانه 4 -واز: دوباره 5- مودوزوم: می دوزم 6- صبحه: صبح 7- چخت: سقف 8- ممنه: می ماند، 9- جل: وول 10- موگومش: می گویم به او 11- اویه: او هست 12 – پوشتشه: پشتش را 13-کتا: کوتاه 14- دامنار: دامن ها را
__________________
سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران ، گرفتن خودت از آن ها باشد
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید