نمایش پست تنها
  #618  
قدیمی 01-12-2011
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قصه بی سر و سامانی من گوش کنيد
گفتگوی منو حيرانی من گوش کنيد
شرح اين قصه جانسوز نهفتن تا کی
سوختم ، سوختم اين راز نگفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کويی بوديم
ساکن کوی بت عربده جويـی بوديم
دين و دل باخته ديوانه رويی بوديم
بسته سلسله ، سلسله مويی بوديم
کس در آن سلسله غير از من و دل بند نبود
يک گرفتار از اين جمله که هستند نبود
نرگس غمه زنش اين همه بيمار نداشت
سنبل پر شکنش هيچ گرفتار نداشت
اين همه مشتری و گرمی بازار نداشت
يوسفی بود ولی هيچ خريدار نداشت
اول آن کس که خريدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
گرچه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت
با دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
با دل پر گله از نا خوشی روی تو رفت
حاش آلله که وفای تو فراموش کند
سخن مصلحت آميز کسان گوش کند
داریوش
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید